توركجه واقعیت لر
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیممنوعیت تحصیل و تدریس به زبان تركی آذربایجانی و رسمی شدن اجباری زبان فارسی ...
در سال 1309 به دستور رضاخان تدریس فارسی در مدارس كشور اجباری و تحصیل به زبانهای غیر فارسی ممنوع گردیده و تحصیل و تدریس به زبان تركی آذربایجانی كه اولین مدرسه مدرن ایران و نخستین روش تدریس با اصول صوتی در دنیای اسلام با این زبان و بوسیله دانشمند شهیر آذربایجان میرزا حسن رشدیه در تبریز در سال 1312 ه. ق / 1894 م. در زمان ناصرالدین شاه و با كتاب "وطن دیلی" آغاز به كار كرده بود جلوگیری شد.
مرجع1: نشریه "نوید آذربایجان" شنبه 24 اسفند 1381 شماره های 284-286 مقاله دكتر صمد سرداری نیا
مرجع2 : "تركان و بررسی تاریخ، فرهنگ، هویت و زبان آنها در ایران" نوشته ی: دكتر حسن راشدی، ص 21
(تركان لشكریان خدای عزّ و جلّ) روایتی از پیامبر اكرم (ص) اسلام در مورد تركان ...
«به روایت شیخ امام زاهد حسین بن خلف كاشغری با چند واسطه از رسول خدا (ص) مروی است كه فرمود خدای عز و جل می فرماید:
مرا لشكری است كه ایشان را ترك نام داده و مسكنشان را در مشرق زمین قرار داده ام و چون بر قومی خشم گیرم آنان را بر آن قوم مسلط و چیره می گردانم و این فضیلتی است كه ایشان را بر جمله آفریدگان كه نامگذاری ایشان را خود (خدای عز و جل) مباشرت و ولایت كرده است و ایشان را در بلندترین جایگاه و پاكیزه ترین هوا از كره زمین سكونت داده و آنان را از لشكریان خود نامیده است اضافه آنچه از خود تركان از زیبایی و خوشرویی و نمكینی و مراعات حرمت پیران و دلیری و فخر و دیگر چیزها است، كه همه استحقاق ستایش و مدح دارند.»
مرجع1: دیوان لغات الترك، محمود كاشغری، مترجم دكتر سید محمد دبیر سیاقی، ص 41.
مرجع2 : "تركان و بررسی تاریخ، فرهنگ، هویت و زبان آنها در ایران" نوشته ی: دكتر حسن راشدی، ص 222
روایتی دیگر از پیامبر اكرم (ص) در مورد تركان از زبان محمد بن سلیمان الراوندی ...
محد بن سلیمان الراوندی مولف كتاب تاریخی "راحه الصدور و آیه السرور" در سال 599 ه.ق یعنی حدود 150 سال بعد از محمود كاشغری از زبان امامی دیگر روایتی بدین شكل نقل كرده است:
«... محد بن علی بن احمد الراوندی رضی الله عنه و ارضاهّ و جَعَل الجنه منقلبه و مثواهّ» روایت كرد؛ از امام كبیر اقضی القضاه ظهیر الدین (استرابادی رحمه الله كه او گفت به اسنادی درست از ائمه دین ثقهٌ عن ثقه سماع دارم كه چون امام اعظم ابو حنیفه كوفی رضی الله عنه بحجه الوداع بود حلقه در كعبه بگرفت و گفت خداوندا اگر اجتهاد درست است و مذهب من حق است نصرتش كن كه از برای تو خدا تقریر شرع مصطفی كردم، هاتفی از خانه كعبه آواز داد و گفت: حقّا قُلت لا زالَ مَذهبُكَ مادام السّیفُ فی یَد الاتراك، "حق گفتی و رایت مذهب تو افراشته و صفه اعتقاد تو نگاشته خواهد بود مادام كه شمشیر در دست تركان باشد. و بحمدالله تعالی پشت اسلام قوی است... و در عرب و عجم و روم و روس شمشیر در دست تركان است و سهم شمشیر ایشان در دلها راسخ.)
مرجع1: "راحه الصدور و آیه السرور"، محمد سلیمان الراوندی، تصحیح محمد اقبال، ص 17.
مرجع2 : "تركان و بررسی تاریخ، فرهنگ، هویت و زبان آنها در ایران" نوشته ی: دكتر حسن راشدی، ص 223_222
ماجرای بریدن سركوروش (پادشاه پارسیان) به دستورآنا تومروس (ملكه آذربایجان) :
به نقل از « هرودوت » تاریخ نگار یونانی است :
از جمله ملتهائی كه از كوروش هخامنش به بدی یاد میكنند سُكاها می باشند كه یكی از اقوام تركان قدیم بوده و در تحت حاكمیت كوروش قرار نگرفته اند . ملكه سُكاها بنام تومروس بائیم(بیگم=خانم)، در نامه ای كه به منظور پیشگیری از جنگ، به كوروش فرستاده است می گوید: ای ملك ، به تو نصیحت می كنم كه دست از این كار برداری ، زیرا معلوم نیست كه به نتیجه مطلوب دست یابی ، به فرمانروائی بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمین خود سلطنت كنم . افسوس كه به سخنم گوش فرا نخواهی داد ، زیرا آنچه كه كمتر به …
كوروش پس از فتح بابل ، بر آن شد، ماساژت (آذربایجان) را نیز مغلوب كند، ماساژت ها از شمال شرق تا غرب ایران و در كرانه رود آراز (آراكس یا ارس) در همسایگی قوم ایسه دونر زندگی می كردند. ماساژت ها بسیار ماجراجو بودند.
حمله به ماساژت ها زمانی صورت گرفت كه پادشاه ماساژتها فوت كرده بود و همسر او كه زنی به نام مومیریس (تومروس (بود بر آنها حكومت می كرد. كوروش هخامنش فرستاده ای را نزد ملكه فرستاد و از او خواستگاری كرد . تومروس می دانست كه كوروش از او خواستگاری نكرده است ، بلكه می خواهد سرزمین آذربایجان را تصاحب كند،به كوروش پاسخ منفی داد. وقتی درخواست كوروش توسط تومروس پذیرفته نشد، علیه ماساژت ها لشكر كشی كرد.
تومروس برای كوروش پیغام فرستاد كه به سرزمین خود باز گردد و فكر خام حمله به سرزمین آنها را از سر خود بیرون كند. ولی كوروش پس از مذاكره با قوم خودبه این نتیجه رسید كه برای جنگ در سرزمین ماساژت ها یعنی سرزمین تومروس با آنان روبرو شود. در جنگی كه صورت گرفت پسر تومروس را اسیر كردند، تومرس از كوروش درخواست كرد كه به صورت مسالت آمیز پسرش را آزاد كند ولی او پسرش كشت. لذا تومروس پس از آن،نیروهای جنگجوی آذربایجانی را گرد آورد و به مقابله با كوروش فرستاد. دراین كشتار، ابتدا طرفین از دور، با تیر و كمان بایكدیگر به نبرد پرداختند تاكاملا به یكدیگر نزدیك شوند. وقتیكه طرفین زمان درازی با یكدیگر جنگیدند، بیشتر نیروهای كوروش فرار اختیار كردند، در پایان این جنگ ماساژت ها (آذربایجانی ها) پیروز شدند. بخش عظیمی از سپاه كوروش نابود شد ودر حین این جنگ كوروش نیز پس از ۲۹ سال سلطنت كشته شد.
تومروس
مَشكی را پر ازخون انسانها كرد و از میان اجساد كشته شدگان، جسد كوروش را
یافت و دستور داد تشتی را پر از خون كرده وسر كوروش را در این تشت
بیاندازند و با لحنی سرزنش آمیز چنین گفت: تو پسرم را از من گرفتی ، من
هنوز زنده ام و بر تو پیروز شدم. «در زندگی از خون خوردن سیر نشدی اكنون از
خون خود بنوش تا سیر شوی»
به روایتی نام تبریز ( تیمریس ، تیبریز ، تبریز ) از نام این ملكه ترك گرفته شده است.
مرجع : رفرانس Herodotus Book One (205)-(214)