charehjale

وبلاگ-کد لوگو و بنر
گوشه ای از برتری های زبان تركی بر فارسی و در مواردی بر عربی

گوشه ای از برتری های زبان تركی بر فارسی و در مواردی بر عربی

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

گوشه ای از برتری های زبان تركی بر فارسی و در مواردی بر عربی:

ایتی: تیز
ایتیلتمك: تیز كردن
ایتیله شمك: تیز شدن
-----------
دؤز: درست
دؤزه لمك: درست شدن
دؤزه لتمك: درست كردن
دؤزمك: به نظم درآوردن
دؤزولمك: به نظم كشیده شدن
-----------


ساری: زرد


سارالماق: به رنگ زرد درآمدن


سارالتماق: به رنگ زرد درآوردن


-----------


به زك: زینت
به زه مك: زینت كردن
به زنمك: مزین شدن
نكته مهم: در تركی فعلی وجود دارد بنام فعل دو طرفه، یعنی

 گوینده و فاعل فعل در آنِ واحد، مفعول آن فعل هم محسوب

می شود. به این فعل در تركی " دؤنوشلو " فعل می گویند.

مثل مزیَّن شدن  در فارسی كه اصل آن از كلمه زُیّن در عربی

گرفته شده است كه معنای آن زینت شدن یك وسیله دیگری

است. در حالیكه معنای كلمه " به زنمك" در تركی زینت شدن

به وسیله خود شخص است.

 الآن بعضی نمونه ها از این فعل بی معادل در فارسی:


اؤرتونمك: خود را پوشانیدن


یووونماق: خود را شستشو دادن


قوُ جونماق: از درد به خود پیچپدن


متعدی كردن فعل در بسیاری از افعال فارسی غیر ممكن است

 و باید از راههای دیگری استفاده كرد. ولی در تركی همه افعال

لازم را می توان از همان ریشه متعدی كرد:


كسمك ---» كستیرمك: بُریدن ---» بُراندن ( یعنی كس دیگری

 را به بریدن وادار كردن)


آلماق---» آلدیرماق: خریدن---» خَراندن! ( یعنی كس دیگری را

 به خریدن وادار كردن)


ساتماق---» ساتتیرماق: فروختن---» فروختاندن! ( یعنی كس

دیگری را به فروختن وادار كردن)


یریمك---» یریتمك: راهاندن  رفتن---»  رفتاندن! ( یعنی كس

دیگری را به راه رفتن وادار كردن)


فعل امر در فارسی تابع قاعده خاصی نیست و از ریشه فعل

درست نمی شود. به نظر زبان شناسان بی قاعده بودن هر

زبان نشانه ضعف و سستی آن زبان است.

و اینك مشتی از خروار:


پختن---» پز! (خ---» ز تبدیل شده است)


رفتن---» رو! (ر---» و تبدیل شده است)


كردن---» كن! (د---» ن تبدیل شده است)
دیدن---» ببین! ( كه اصلا از مصدر دیدن فعل امر ندارد.)


درد دل: بدون هیچ تعصبی می گویم كه اگر كسی در ایران

 متولد نشود و اینها را از این و آن نشنود و ازبر نكند، تا سالیان

سال نمی تواند یاد بگیرد. این مشكل را دوستان خارجی مقیم

ایران همگی اظهار می كنند و از بی قاعدگی فارسی شكایت

دارند. در حالیكه فعل امر در تركی از ریشه اصلی كلمه ساخته

می شود و در این خصوص یك استثنا هم در تركی یافت نمی

 شود.


بسیاری از ظرافت ها و فرق های ظریف در افعال تركی وجود

دارد كه آنها را با زبان فارسی نمی توان بیان كرد. مثلا " قوُوماق

 " و " قوُوالاماق " هر دو در فارسی به معنای طرد كردن و دور

كردن است. در حالیكه بین آنها فرق جزیی وجود دارد كه تركها

در استعمال آن را لحاظ می كنند.


اسم آلت اصلا در فارسی معنا و مفهومی ندارد. اما در عربی و

تركی از قاعده خاصی تبعیت می كند:


بورماق: پیچاندن---» بورقو: پیچ


چالماق: نواختن---» چالقی: آلت نواختن مثل ساز و غیره


سیلمك: پاك كردن---» سیلگی: پاك كن


سَرمك: پهن كردن---» سَرگی: فرش و یا هر چیز دیگری كه بر

 زمین پهن شود.


گل گیت: رفت و آمد---» گلن گیدن ( در اسلحه. این كلمه معادل

 فارسی ندارد)


قاپاماق: درپوش گذاشتن---» قالپاق (در ماشین كه به همین

شكل در فارسی استعمال میشود.)


یاتماق: خوابیدن---» یاتاغان (در ماشین كه به همین شكل در

فارسی استعمال میشود.)


اسم زمان و اسم مكان را در فارسی اصلا نباید حرفش را زد.

فقط در بعضی مواقع با اضافه كردن پسوند "گاه" می توان 

اسم مكان و یا زمان ساخت كه آن هم از خود كلمه مشتق

نمی شود:


یاتماق: خوابیدن---» یاتاق: محل خواب و یا رختخواب


بارینماق: پناه گرفتن---» باریناق: پناهگاه


قونماق: نزول كردن به مكانی---» قوناق: منزل، كاروانسرا


دورماق: ایستادن---» دوراق: محل وقوف، ایست گاه
قوروماق: محافظت كردن---» قوُروق: منطقه محافظت شده یا قورق كه در فارسی هم استعمال می شود.
اسم مصدر در تركی دقیقا از ریشه كلمه ساخته می شود. ولی در فارسی یا از ریشه دیگری ساخته می شود و یا اصلا ساخته نمی شود. نگاه كنید:
قاچیرماق: ربودن---»  قاچاق: در فارسی هم مجبورا لفظ تركی آن استعمال می شود.
چالیشماق: باهم كاركردن، درگیر مسأله ای بودن---»  چالیش و چلیشكی: چالِش ( در فارسی مجبورا تركی آن را بكار می برند)
یاساماق: قانون گذاری---»  یاساق: غیر قانونی ( در فارسی مجبورا عربی آن را بكار گرفته اند)
برای تقویت رنگها در فارسی فقط می توان از پیشوند " بسیار " و مانند آن استفاده كرد. لكن در تركی هر رنگی صفت خاصی دارد كه در نوع خود بی نظیر است:


قاپ قارا: بسیار سیاه


آپ آغ: بسیار سفید، سفید خالص


یام یاشیل: سبز سبز


ساپ ساری: زردِ زرد

 ( ملاحظه می كنید كه در فارسی احیانا با تكرار اسم رنگ این

كار صورت می پذیرد كه قابل مقایسه با زبان تركی نیست.)


برای مصغر كردن در فارسی مجبورا باید كلمه كوچك یا پسوند "چه‎"‎ و حرف كاف ( در مواردی كمیاب و غیر قابل استعمال‎(‎ را به كلمه مورد نظر اضافه كرد، مثلا بخاری كوچك، جمله كوچك و یا كوتاه، مرد كوچك ( البته مردك كه در فارسی بصورت مصغر بكار می رود صرفا برای توهین و حقارت بكار می رود و معنای مطلوب را نمی رساند و پسوند "چه‎"‎ هم استعمالهای نادری دارد‏) اما نمونه های  تصغیر در تركی:


قالاچیق: قلعه كوچك
تپه جیك: تپّه كوچك
دره جیك: درّه كوچك
محمود جوق: محمود كوچك
صیغه ترحم در فارسی وجود ندارد و در عربی به اشكال مختلف می توان آنرا بیان كرد. اما در تركی بسیار ساده و قاعده مند است:
قیزجاغیز: دخترك بیچاره
قادین جاغیز: زن بینوا
صفت تقویه در فارسی وجود ندارد. مثلا اگر بخواهی مقدار دایره ای بودن شكلی را با تأكید بگویی، باید از كلمه بسیار دایره وار و امثال آن استفاده كنی. اما در تركی هر صفتی را با لفظ خاصی می توان تأكید كرد:
یوس یووارلاق: بسیار دایره وار
ترتمیز: بسیار تمیز
زیر دلی: صد در صد دیوانه
قاپ قارانلیق: تاریكی محض
ایپ ایستی: خیلی گرم
دارما داغین: بسیار ریخت و پاش، خیلی بی نظم
برای بزرگ نمایی و یا كوچك نمایی فعل انجام شده در فارسی باید از پسوند و پیشوندهای بسیار متعددی استفاده كرد. در حالیكه این امر در عربی و تركی از خود فعل درست می شود. ( بحث پسوند و پیشوند به قدری در عربی كم استعمال می شود كه حتی اگر از بیشتر عرب زبانان معنای كلمه پسوند و یا پیشوند را بپرسید متوجه نمی شوند! چرا كه زبانشان احتیاجی به این مخلفات و حشویات ندارد. در حالیكه این بحث نسبت به فارس زبانان از اهمیت بالایی برخوردار است.)  
گؤزل جه: به شكل بسیار زیبایی
یاواش جا: خیلی آهسته
قالین جا: بصورت خیلی كلفت
برك جه: بطور بسیار محكم
تعابیری همچون: " قرار است كه..." و یا " لازم است كه..." در تركی از خود فعل مشتق می شود كه جدا قدرت نمایی این زبان را می رساند:
چیخماق: بالا رفتن---»  چیحیلاجاق داغ بوراسی: كوهی كه قرار است از آن بالا برویم، همین جاست!
ایچمك: نوشیدن---» ایچیله جك سو بودور: آبی كه قرار است نوشیده شود همین است.
یازماق: نوشتن---» یازیلاجاق اؤدَولری یازدیم: مشق هایی را كه باید می نوشتم، نوشتم.
چؤزمك: حل كردن---» چؤزوله جك تاپماجالاری چؤزدوم: معماهایی را كه قرار بود حل كنم، حل كردم.*
متأسفانه بعضی از تركها تحت تأثیر ادبیات فارسی جمله بسیار شیوای بالایی را چنین بیان می كنند، كه دقیقا ترجمه فارسی آن است: اوُ معمالاری كی قراردی حل ایلیم، حل ایلدیم! ( من به جای آنها خجالت می كشم.)
تیكیله جك كؤینك لری گتیردی: پیراهن هایی را كه قرار است دوخته بشود آورد.
الان ترجمه آن به تركی مندرس و بی محتوا ( یعنی فارس زده): اُو كؤینك لری كی قراردی تیكیلسین، گتیردی!
تعابیری همچون " به حساب آورد" و یا " مهم شمرد " در تركی مانند باب استفعال در عربی  از خود فعل مشتق می شود. كه این هم در فارسی نیست:
اؤنم سه مك: مهم شمردن، مهم به حساب آوردنپ
قریب سه مك: غیر طبیعی و غیر عادی به حساب آوردن
آزیمساماق: كم شمردن
چوغومساماق: زیاد به حساب آوردن
 بسیاری از تعابیر در فارسی مثبت و یا منفی ندارد. مثلا: " عین خیالش نیست" كه مثبت آن " عین خیالش است" می باشد كه عملا كاربرد ندارد. چونكه یك تركیب چند كلمه ای است كه از فعلی مشتق نشده است كه منفی و مثبت داشته باشد. الان معادل تركی آن را به سادگی خواهید دید:
اومورساماق: در عین خیالش بودن
اومورساماماق: در عین خیالش نبودن*
نكته مهم: تمامی قواعد و مثالهای ذكر شده در حال حاضر در تركی استعمال می شود. و اگر بعضی از آنها در ایران به فراموشی سپرده شده و جای آنرا كلمات فارسی گرفته است، این نتیجه استعمار فرهنگی دیگر زبانهاست. چرا كه در ایران فرهنگستان و نظام خاصی برای یادگیری قواعد دستوری زبان اصلی ایرانیان (تركی) وجود ندارد. پس تركی به نفسه اشكالی ندارد و اشكال در مسلمانی ماست.
 از نمونه كلمات اصیل تركی كه در هیچ زبانی معادل ندارد، كلمه " یاكامُوز" است. این كلمه در تركی به معنای انعكاس نور ماه در روی آب دریاست، كه شب ها در روی آب مانند چشمك زنی می درخشد. این كلمه از طرف هییت زبان شناسی آلمان به عنوان كلمه سال برگزیده شد. خوشبختانه رسانه های ایران هم این نكته را در تلویزیون و مطبوعات به خوبی نشان دادند. زبان غنی و اصیل تركی منبع این چنین ظرافت هاست كه روح انسان را نوازش می دهد.
تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر، مثل تبدیل شدن قلب انسان به سنگ در تركی، از دیگر مزیات این زبان در مشتق سازی است:
داش: سنگ---» داشلاشماق: تبدیل به سنگ شدن
كؤمور: زغال---» كؤمورلشمك: تبدیل به زغال شدن ( این با زغال شدن و یا سنگ شدن فرق دارد. به این حالت در عربی استحاله می گویند. و معادل تركی آن: " داش اولدو" می باشد.)
 ساختن فعل از ریشه اسم، همچون عربی اوج قدرت و شاهكار ادبی تركی به حساب می آید:
یومورتا: تخم مرغ---» یومورتلاماق: تخم گذاشتن
گؤنش: آفتاب---» گؤنش لنمك: حمام آفتاب گرفتن
داش: سنگ---» داش لاماق: سنگ پرتاب كردن
ال: دست---» اللمك: با دست ور رفتن، دست كاری كردن
آیاق: پا---» آیاقلاماق: پایمال كردن---» آیاق لانماق: به پا خواستن، قیام كردن
اصوات حیوانات و یا اشیاء مثل صدای افتادن قطرات و چكه كردن، خشمگین شدن سگ و گرگ به هنگام دیدن انسان، كه صدای مخصوصی در می آورند و صدای دیگر جانوران در تركی مانند عربی بسیار متنوع است. این صداها در فارسی غیر قابل بیان و یا خیلی سحت است. اما تركی مثل عربی در این زمینه هم غنی است:
 بؤیورمك: صدای غرش گاو نر
كؤكره مك: صدای غرش شیر
شاخماق: صدای غرش رعد و برق*
گؤرولده مك: صدای صاعقه آسمانی
هاولاماق: پارس كردن سگ
اولاماق: زوزه كشیدن گرگ
میریلداماق: صدای تهدید آمیز سگ و گرگ
قیزغیرماق: صدای سوت مانند مار افعی
شاكیماق: چهچهه زدن قناری
اؤتمك: صدای چهچهه بلبل و غیره


* نكته: در فارسی كلمه رعد و برق و صدای آن كه صاعقه

نامیده می شود، همگی برگرفته از عربی است، و گویی فارس

 ها اصلا رعد و برقی ندیده اند، تا برایش كلمه ای وضع كنند.


اسامی گیاهان در فارسی عمدتا از عربی گرفته شده است:


صنوبر: الصنوبر
توت: التوت
شونیز: الشونیز او الحبة السوداء
كرفس: الكرفس
خطمی: الخِطمی
خیار: الخیار
عدس: العدس
فلفل: الفلفل
زنبق: الزنبق
خشخاش: الخشحاش
شقایق: الشقائق
نرگس: النرجس
یاسمین: الیاسمین
رطب: الرطب
نخل: النخل
بلوط: البلّوط
اقاقیا: الاقاقیا
عاقرقرحا: عاقرقرحا
سنبل الطیب: سنبل الطیب


اسامی افلاك و ستاره ها در فارسی تقریبا بصورت كامل

برگرفته از عربی یا تركی و... است:


گؤنش یؤرونگه سی: منظومه شمسی
سؤنوك اولدوز: بنات النعش
دولون آی: بدر كامل
اوُغلاق: برج جدُی
كیچیك آیی: دبّ اصغر
بؤیوك آیی: دبّ اكبر
آی توتولماسی: خسوف
گؤنش توتولماسی: كسوف
اؤلكر: عِقد ثریا
اویدو: قمر مصنوعی
یِنگچ دؤننجه سی: مدار سرطان
اوزون اوخ: مریخ
گزه گن: سیاره
باشاق: برج سنبل
گؤی داشی: شهاب
ییلدیریق: ستاره شِعرا
چولپان: ستاره طارق
چوبان اولدوزو: زهره
ایلدیریم: صاعقه
چاخین: رعد و برق
ا سامی امراض در فارسی عمدتا از عربی گرفته شده است:
فلج: زكام: سل: استفراغ: اغماء: زخم معده: لوزه: سكته: وباء: طاعون: یرقان: دواء: عفونت: معالجه: معاینه: تلقیح  مصنوعی: مریض: طبیب: جمجمه: مخّ: كلیه: ذات الجنب: ذات الریه: عِرق النسا:  كبد: طحال: قلب: بطن راست و بطن چپ قلب و... كه همگی بدون استثناء از عربی قرض گرفته شده است.
و اینك كلمه های انگلیسی و یا فرانسوی رایج در امر طبابت:
آی سی یو: یوغون باخیم
اورژانس: آغیر دوروم
آمبولانس: آجیل تاشیت
رادیولوژی، سونوگرافی، فیزیوتراپی و ده ها پسوند "...لوژی" كه اكثر مریض ها معنای آنرا نمی دانند، بر روی لوحه های بیمارستان ها نمایان می باشد.
و اینك واژه های بیگانه موجود در یك بازی ورزشی را ببینید:
فوتبال: آیاق توپو
اُووت: یان دیش
فول: یانیلقی
هَند: كول
كرنر: بوجاق ووروشو
پنالت: جزا ووروشو
پاس: اورتا
گولِر: قاپیجی
هافبك: یان قاناد
دریبل: چلیم
فوروارد: ایلری اویونجو
استادیوم: اویون آلانی
كاپپتان: تاخیم اؤنجوسو
تیم: تاخیم
مَچ: اویوملولوق
و ده ها كلمه دیگر كه فقط در یك نوع بازی به كار گرفته می شود، به حدی كه می توان ادعا كرد: هركس تمامی الفاظی كه در بازیهای مختلف رزمی و غیر رزمی- انفرادی و جمعی را بخوبی بداند، تقریبا یك سوم لغتنامه انگلیسی را یاد گرفته است!
اسامی موجودات نسبت به سن و یا بزرگی كوچكی آنها در تركی فرق دارد:
اینك از انسان شروع می كنیم:
دده: پدر بزرگ
ننه: مادر بزرگ
آتا و بابا: پدر (فادر انگلیسی)
آنا: مادر (مادر انگلیسی)
قایین: ( برادر زن و یا برادر شوهر)
بالدیز: ( خواهر زن)
باجاناق: ( این كلمه در فارسی معادل ندارد و به همین شكل استفاده می شود.)
گؤرومجه: ( خواهر شوهر)
قارداش: برادر (بطور مطلق)
آغا بَی: برادر بزرگ
اینی: برادر كوچك
آبلا: خواهر بزرگ
باجی: خواهر (بطور مطلق)
مانی: عمو (عمّ در عربی)
تی زه: خاله (خالة در عربی)
دایی: دایی ( این كلمه تركی در فارسی معادل ندارد و به همین شكل استفاده می شود.)
------------
اینك: گاو ماده
سیغیر: گاو (مطلق)
اؤكوز: گاو نر (كه به گاو آهن بسته می شود)
بوغا: گاو نری كه آماده مبارزه و یا جفت گیری است.
گؤنگه: گاو نر گوشتی
دؤیه: گاو ماده جوان
توسون: گاو نر جوان
دانا: گوساله یك ساله
بوزاو: گوساله شیر خوار
دامیزلیق: گاو نر یا ماده ای كه برای ازدیاد نسل نگهداری می شود.
قوُیون: گوسفند
قُوچ: قوچ ( كه كلمه تركی است)
بورولموش اركك: (قوچی كه آخته شده است)
توخلو: گوسفند نر یكساله
شیشك: گوسفند ماده یكساله
قویروق لو: گوسفندی كه از جنس آسیایی است.
قیسا قویروق: گوسفندی كه از جنس استرالیایی و یا مرینوس می باشد.
تاولی: برّه جوان گوشتی
قوزو: برّه
----------
اؤردك: مرغابی
سونا: مرغابی نر
یاشیل باش: مرغابی ماده
چؤركه: مرغابی
جوللوخ: مرغابی نیزار
قارا باتاخ: مرغابی سیاه
قاش قالداخ: مرغابی سرخ
آلما باش: مرغابی كه سر بزرگ دارد.
قاشیق قاقا: مرغابی كه منقارش مثل قاشق* است.
گؤی قاناد: مرغابی آبی رنگ
دمیر قاناد: مرغابی كه در هنگام پرواز دیر اوج می گیرد.
آلا تینجا: مرغابی كه رنگ سیاه و سفید دارد.
باخچان: مرغابی كه چشمان قشنگی دارد.
آنقوت: مرغابی قهوه ای رنگ كه از هوش كمی برخوردار است و زود به دام می افتد.


كلمه قاشق اسم آلت از مصدر قاشیماق در تركی یعنی چیزی

را از ته برداشتن است.


نمونه هایی از معادل سازی زبان تركی كه به اقرار كارشناسان اروپایی جزو مناسب ترین لغات برای تبادل اطلاعات ماهواره های فضایی است:


بیلگی سایار: كامپیوتر
یازیجی: پرینتر
ینیدن باشلات: ری استارت كردن
سؤروجو: درایو
چؤزونورلوك: پولاریزیشین
گؤنجللمك: آپدیت كردن
ایندیرمك: داون لود كردن
یؤكلمك: انستال كردن
قالدیرماق: آن اینستال كردن
دؤزن: اِدیت
اَكله: انسرت
آختار: سِرچ
یاخین لاشتیر: زوم كردن
آرخا دؤزلم: بك گراند
یاردیم: هِلپ
گؤرونگچ: اكران، صفحه نمایش
وارساییم: فرضیه
تاساریم: نظریه
بؤلوم: تراك
سایلام: آمار
سایاچ: كنتور
مه تیك: كتاب
یازیت: كتیبه
یازین: ادبیات
یازگی: قضا و قدر
یاراتیلیش: فطرت
اُورون: مقام و منزلت
اولوسال: ملی و وطنی
قازی: حفریات
گؤمو: زیر خاكی
گوی كونوق سال: مهمانداری در فضا
اویقارلیق: تمدن
دُوندوروجو: فریزر
ایسیتیجی: ترموستات
آراچ: وسیله نقلیه
یوكسلتیجی: ترانزیستور
بوغاجی: گاوبوی
اوزای: فضا
یؤنَتیم: مدیریت
ایله تیشیم: ارتباطات
باسین: مطبوعات
دالقا: موج
اوزای گه میسی: سفینه فضایی
سؤروم: ورژن
یاپیشتیر: پییست
تكرلكلی آراچ: ویلچر
قوروما: بادی گارد؛ اسكورت
یاساخ لاماق: بایكوت
تاخیم: كادر، پرسنل
قایاق: اسكی
تؤی توپو: بدمینتون
سو توپو: واترپولو
ماسا توپو: پینگ پونگ
قونداق لاماق: سابوتاژ
قورولتای: پارلمان
اؤرگوت: اُرگان
اوچاق ساوار: پدافند
اوزون اریملی فؤزه: موشك های دور برد
دؤور بیچر: كمپاین
دولاندیریجیلیق: شانتاژ
سیل: دِلیت
دور: استپ
باشلات: استارت
قاپات: شات داون
تاراما: اسكن
تاراییجی: اسكنر
دؤزه نك: سیستم
سوُن اویون: گیم اوُور


و هزاران مثال دیگر... كه مجال ذكر آنها نیست. هر كس سؤالی در این زمینه داشته باشد، می تواند پیام بگذارد یا ایمیل بفرستد تا در اسرع وقب پاسخ را دریافت نماید.


مسأله دیگر مسأله اصوات و آهنگهای موجود در تركی است.

مثلا كسانی كه فرانسوی و یا انگلیسی یاد می گیرند با اصوات غریبی مواجه می شوند كه همه آنها برای ترك زبانان بسیار ساده و راحت است. بعنوان مثال كلمه (Open) در انگلیسی بصورت ((Öpın در تركی، یعنی صدای اول بصورت اؤ در كلمه اؤلوم (مرگ) و صدای دوم ای در كلمه ایراق (دور) تلفظ می شود. همچنین كلمه ( Bönjö)  در فرانسوی با صدای اؤ در كلمه اؤز (خویش) تلفظ می شود كه هیچ كدام در فارسی و حتی عربی وجود ندارد.


در خاتمه سخن حكیم و ادیب ترك علیشیر نوایی را خاطر نشان می كنم كه گفتند: در محیطی كه ترك ها و فارس ها در شرایط مساوی زندگی می كنند،  می بینی همه تركها حتی بی سوادهای آنها فارسی را یاد می گیرند، ولی فارس ها ( حتی با سوادهای آنها) نمی توانند تركی را یاد بگیرند و به آن صحبت كنند. كه این نشان دهنده اولا هوش و ذكاوت خدادادی ترك هاست، و دیگر اینكه زبان فارسی از قاعده خاصی تبعیت نمی كند و اگر كسی 30 درصد فارسی بداند می تواند با سر و هم بندی كلمات، گلیم خود را از آب بیرون بكشد. ولی اگر كسی كمتر از 60 درصد تركی بداند نمی تواند به آن صحبت بكند.

شاعر نامدار قرن 15 هجری علیشیر نوایی زمانی این حرف را زده است كه بنا به قول خودش تمام ایران تحت حكومت ترك ها بسر می برده و زبان رسمی ایران تركی بوده است. وی با دیدن عده ای شاعر جوان كه بنا به ضعفشان در ادبیات تركی به شعر سرایی در زبان فارسی پناه برده اند، ناراحت شده كتابی را در همین عنوان، یعنی برتری ادبی تركی بر فارسی با عنوان " محاكمة اللغتین" می نگارد كه این كتاب هم اكنون از گنجینه های ادبی تركی به حساب می آید. وی كه استاد بی چون و چرای ادبیات تركی، عربی و فارسی است و در تمامی آنها آثار گرانبهایی به جای گذارده است، در كتاب مذكور صدها نمونه برای اثبات ادعای خود عرضه می دارد. برای معلومات بیشتر به كتاب " محاكمة اللغتین" مراجعه بفرمایید. مقاله خود را با قسمتی از كتاب مذكور به پایان می رسانم:


" افعالی كه در فارسی معادل ندارد:


سیپقارماق: نوشیدنی را بصورت مكیدن نوشیدن

(این نوع نوشیدن از آدان نزاكت محسوب می شد.)


تامسیماق: نوشیدنی را یك دفعه سر نكشیدن، بلكه جرعه

جرعه و با لذت خاصی نوشیدن.


آغلاماق چشیتلری: انواع گریه كردن:


آغلامسینماق: بغض كردن و چشم ها را تر ساختن.


اینلمك: یواش و بی صدا گریه كردن


سیزلاماق: گریه و زاری كردن


سیتقاماق: با حالت التماس گریه كردن


هیچقیرماق: با صدای گرفته كه حاكی از زیاد گریه كردن است،

 گریه كردن


هؤنگورلمك: زار زار گریه كردن


زیریلداماق: گریه ای كه دیگران خوششان نیاید و یا گریه بچه

گانه و غیر منطقی


اینقالاماق: گریه بچه شیرخوار


  • [ ]

  • دریافت کد فیدخوان