charehjale

وبلاگ-کد لوگو و بنر
بازخوانی چند نوحه مشهور تركى

بازخوانی چند نوحه مشهور تركى

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

بازخوانی چند نوحه مشهور تركى

بازخوانی چند نوحه مشهور تركى

یازار: احمد رنجبرى حیدرباغی

a.r.heydarbaqi@gmail.com

منبع:http://agit.parsiblog.com/ آذربایجان مرثیه ادبیات آراشدیرما ائوی 

* این مقاله پیشتر در هفته ‏نامه اولدوز (سال پنجم، ش 292، در تاریخ: 22/10/1387) به چاپ رسیده است.

در این مقاله برآنیم چند نوحه‌ی معروف تركی را بررسی كرده، به برخی از نكات اشاره‌ای هر چند كوتاه داشته باشیم.

یك. اولین نوحه سروده‌ی «صراف تبریزی» است. صراف یكى از چهره‏هاى نامدار مرثیه‌ی آذربایجان است. قصیده‌ها، غزل‌ها و نوحه‏هاى صراف، مبیّن استعداد شگرف و فضل و دانش اوست. وى به سال 1271 قمرى در تبریز چشم به جهان گشود و در سال 1325 از دنیا رفت.

نوحه‏اى كه در زیر مى‏آید، زبان حال حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها خطاب به فرزندش اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) است. این نوحه مصائب تنور خولى را بازگو می‌كند:

اى نــور عئینـیــم! منــزل مبـــارك

بـی‌كـس حسینیـم! منـزل مبـارك

چوخ اشك چشمین بنزتمه سئیله

یانـدێم منى گـل، یانـدێرمـا بئیلـه

دور بیـر آنـاوا خـوش گلـدین ائیله

اى نــور عـینیــم، منـــزل مبــارك

دینــدیــر منـــى، مــن زهـرا آنانم

بــو دینمــه‌مكـدن چـوخ بدگمانـم

سـن خـانـه ‌صاحب، من میهمانم

اى نــور عینـــم منـــزل مبـــارك

 

(اى نور چشمانم! منزل مبارك / ای حسین بی‌كسم، منزل مبارك؛ اشك چشمانت را مانند سیل فرومَریز / سوختم از درد، بیا دیگر مسوزانم؛ برخیز و به مادرت خوش آمد بگو / اى نور چشمانم! منزل مبارك؛ با من سخن بگو، من مادرت زهرا هستم / به خاطر سخن نگفتنت نگرانم؛ تو صاحب خانه‌اى و من میهمانم / اى نور چشمانم! منزل مبارك)
شاعر در این ابیات، عواطف میان مادر و فرزند را در نهایت غم‌انگیزى و پر از احساس، با بهره‌گیری از فرهنگ عامه، به شكل زیبایى به نظم كشیده است. مادر به منزل تازه‌ی پسر آمده تا به او «مبارك باد» بگوید. در چنین مواقعی، وظیفه‌ی فرزند استقبال و خوش‌آمدگویی است، اما فرزند را یاراى برخاستن و استقبال از مادر نیست.

 

باشینـــدی مشكـــات، آیــات نــــــوره

مطبـــخ‌ســرانــى دؤنــــدردى طـــوره

خـولــى اوتانمێـب، قوْیمــۇش تنـــوره

اى نـــور عینیـــــم! منــــزل مبــــــارك

لازیمدی یاتسێن بۆلبول گۇل اۆستـــه

تا سایه سالسێن گۆل بۆلبول اۆستـه

دور سینــه‌مــه گَل، یاتمـا كۆل اۆسته

اى نـــور عئینـیــــم! منــــزل مبـــارك

 

(پسرم! سرت روشنایی‌بخش آیات سوره‌ی نور است / به همین خاطر تنور را مبدل به كوه طور كرده است؛ با این همه، خولى شرم نكرد و سرت را در تنور گذاشت / اى نور چشمانم! منزل مبارك؛ رسم است بلبل روى گل ‏می‌نشیند / تا گل به رویش سایه افكند؛  اینك به آغوشم بیا و خاكستر تنور را، مسكن خود مكن/ اى نور چشمانم! منزل مبارك)

صراف در نوحه‏هایش از بازگو كردن ویژگی‌ها و فضایل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز غافل نمى‏ماند. او در بیت اول، امام را روشنایی‌بخش آیات قرآن می‌داند و در حقیقت برترى قرآن ناطق را بر قرآن صامت بیان مى‏كند. در بیت سوم و چهارم، از طبیعت ـ كه در ادبیات آذربایجان بویژه در «بایاتى»‌ها و «اوخشاما»ها به وفور بدان اشاره مى‏شود ـ بهره جسته است. در بیت چهارم می‌گوید كه فقط آغوش مادر سزاوار جای گرفتن، جگرگوشه‌ی مادر است، نه خاكستر تنور

 

كسمیشدیم ایندى قان ایچره یانین

خشك ائیله‌ییردیم زولفیمله قانیـن

ناگــه یئتیشـــدى اؤز ســاربــانیـن

اى نــور عئینیــم! منـزل مبـــارك...

 

(كنار بدنِ غرق در خونت بودم / و با زلفانم، خون از رخت پاك مى‏كردم؛ ناگهان ساربان كاروانت از راه رسید / اى نور چشمانم! منزل مبارك)

شاعر در این‌جا پرده‌ی دیگرى از این مصیبت بزرگ را به تصویر مى‏كشد. پیكر غرق در خون و مادر دل‌خون و ساربان بى‏شرم و حیا و تداعى ماجراى انگشتری و انگشت بریده

 

دو. نوحه‌ای كه در پی می‌آید از میان نوحه‌‌های تاج‌الشعراء «یحیوی اردبیلی» (1280ـ 1358 ش)، از شاعران بزرگ مرثیه‌ی تركی انتخاب شده است. یحیوی، استاد تصویرپردازی است. تصویرپردازی‌های او چنان زیباست كه هر خواننده‌ای را مسحور خود می‌كند.

نوحه از زبان حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) خطاب به تن مجروح اباعبدالله (علیه‌السلام) است.

 

یارالاریـــن آخـــــار قــانـــــى

ائـــدر گــۆلنـــار مئیــدانـــى

باجین قوربان باشین هانى؟

حسینیــم واى، حسینیم واى

 

خون از زخم‌هایت جارى است / و میدان را گل‌رنگ نموده است؛ خواهرت فدایت شود، سرت كجاست؟ / واى حسینم، واى حسینم)

 

سینه‏ن اۆسته یاران چوْخدۇر

تمامـــى نئیـــزه و اوْخـــــدۇر

اؤپــه‌م بوســه یئرى یوخدور

حسینیـم واى، حسینیم واى

 

(حسین جان! سینه‏ات پر از زخم است / تمامی زخم‏هاى تیر و نیزه است؛ از این رو جایى براى بوسه در بدنت نیست / واى حسینم، واى حسینم)

 

سۇسوز الده اؤلـه‌ن قارداش

یارالـێ جـان وئـرن قــارداش

هانـى اوْل پیـرهـن قـارداش

حسینیم واى، حسینیم واى...

 

(اى برادری كه با لب تشنه جان دادی/ ای برادری كه با تن زخمی جان دادی؛ برادرم! كجاست آن پیراهنت / واى حسینم، واى حسینم)

 

گــرك قـان آغـلاسێــن زینـب

جهـانـى داغـلاسێــن زینــب

سنه یاس ساخلاسین زینب

حسینیم واى، حسینیم واى...

 

(زینب باید خون بگرید / و جهان را با سوز آهش بسوزاند؛ و برایت عزا به پا دارد / واى حسینم، واى حسینم)

 

بۇلـود تك دوْلمـایێــم، نئیلیــم

پـریشـان اوْلمــاییــم، نئیلیــم

آچێـب باش، یوْلمـاییم، نئیلیم

حسینیــم واى، حسینیـم واى

 

(اگر مانند ابر، بارانی نشوم، چه كنم؟ / اگر پریشان نشوم، چه كنم؛ چرا گیسوانم را پریشان نكُنم و موی نكَنم / واى حسینم، واى حسینم)

 

سه. نوحه‌ی زیر، درد دل دردانه‌ی سه ساله‌ی امام، حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه با حضرت زینب و نیز دیدن سر مبارك امام است. این نوحه سروده‌ی مرحوم استاد «رحیم منزوی اردبیلی» است. مرحوم منزوی دین بزرگی بر گردن شاعران و مداحان ترك‌زبان دارد. كم‌تر مداحی است كه بارها از شعرهای این شاعر دل‌سوخته استفاده نكرده باشد. اشعار منزوی روان، بی‌تكلف و در عین حال پرمعنا و سوزناك است:

 

اى عمــه! منیـم كاش ائلـه امكانیــم اولئیــدى

سینه‌مـده بو باش، بیر گئجه مئهمانیم اولئیدى

اى كــاش بــۇنون ذكـرینى بیر آن ائشیدئیدیـم

بـۇ قانلێ دوْداقدان گئنــه قــرآن ائشیدئیـدیــم

هـر دم بـابـا جانیم چاغێریب، جان ائشیدئیدیم

قــوربان بابامین جان سسینه جانیم اولئیـدى

 

(اى عمه! كاش چنین امكانی برایم مهیا بود / كه این سر، یك شب مهمان من بود؛ اى كاش حتی برای یك لحظه ذكر لب این سر را می‌شنیدم / و دوباره از این لب خون‌آلود،  آوای قرآن را مى‏شنیدم؛ و پیوسته «بابا جانم» صدایش مى‏كردم و جان گفتن او را مى‏شنیدم / آن‌گاه این جان من فداى صداى جان گفتنش مى‏شد)

 

اوّلــده گــرك باوریمـــى محكـــم ائـدئیــدیــم

پیشــوازه قاچێــب گؤزلـریمـى پُرنم ائدئیدیـم

گؤزیاشلاریمى جمع ائله‌ییب مرهم ائدئیدیـم

الــده یارالــى لبلــه‌ره درمــانیــــم اولئیـــدى

 

(براى این كه او را مهمان كنم، باید ابتدا عزمم را جزم می‌كردم / و چشمانم را به پیشواز وى پراشك مى‏نمودم؛ سپس اشك چشمم را جمع كرده، مرهمى فراهم می‌كردم / تا در دستانم برای لب‌هاى زخم‌دیده درمانی داشته باشم)

 

بیلسئیـدیم اگر، اشكیمـى یوللاره سپه‌ردیــم

گلسئیــدى آیاغیلــه آیــاق ردّیـــن اؤپـه‌ردیــم

فرشیم یوْخودو زولفومو توْپراغه دؤشه‌ردیــم

ویــرانه ائــویــم لاییـــق مهمـــانیم اولئیـــدى

 

(اگر از خبر آمدن نگارم آگاه مى‏شدم، اشكم را به راهش می‌پاشیدم / اگر می‌آمد، ردّ پاهایش را مى‏بوسیدم؛ اگر فرشی نداشتم، زلفم را بر روی خاك می‌گستردم / كاش خانه‌ی ویرانم لایق مهمانم بود)

منزوی در این ابیات به‌خوبی توانسته است آداب و رسوم مهمان‌داری را از زبان دختری سه ساله كه شدیداً مشتاق دیدار پدر است، بازگو كند.

 

دۇتـدو بـو گئجــه اوّل شبــدن منـــى غفلــت

گؤى اهلینى دعـوت ائله‌یـم اولمادى فرصت

دوتسئیدیم عزا من بو باشین شأنینه نسبت

جئبریل گـرك بــو گئجــه دربـانیــم اولئیــدى

 

(از آغازین لحظه‏هاى شب غافل‌گیر شدم / این بود كه براى دعوت آسمانیان فرصتی میسر نشد؛ اگر مى‏توانستم مجلسی در شأن این سر برگزار كنم / باید امشب جبرئیل دربان من مى‏شد)

شاعر چه زیبا در این بیت به فضایل ابی‌عبدالله و امامان بزرگوار اشاره می‌كند. آری، آسمانیان پابوس و دربان اهل‌بیت بودند. به فرموده‌ی امام سجاد (علیه‌السلام) فرشتگان در خانه‌ی امامت رفت و آمد دارند و پا به فرش خانه‌شان می‌گذارند...

 

منابع

1. بحار الانوار، علامه مجلسی، چاپ دوم: بیروت، لبنان، موسسة الوفاء، 1403ق.

2.دیوان صراف، بكوشش مصطفی قلیزاده، چاپ اول: تبریز، انتشارات فخر آذر، رقعی، 1385.

3. صراف سخن‌ (مجموعه مقالات بزرگداشت یكصدمین سال وفات صراف)

4. صد منظره، رحیم منزوی، چاپ دوم: اردبیل، نشر فائزون، 320ص، جیبی، 1373.

5. آخرین یادگار یحیوی، عباسقلی یحیوی.


  • [ ]

  • دریافت کد فیدخوان