نقدی علمی بر نوشته های دروغین پان فارسها علیه تاریخ ملت آذربایجان در ایران
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلینقدی علمی بر نوشته های دروغین پان فارسها علیه تاریخ ملت آذربایجان در ایران
با وجود اینکه دلایل و مدارک محکم و قاطعی بر تمدن باشکوه ترکان در خیلی از نقاط دنیا وجود دارد عده ای از نویسنده های پان فارس ایران بدون مدرک و منطق به تاریخ و فرهنگ ترکان ایران هجوم برده و واقعیت های تاریخی را رد کرده و تاریخ دروغین را جایگزین آن می کنند. در زیر به نمونه ای از نوشته های غیر علمی اینچنین نویسنده ای اشاره می گردد و مدارکی مبنی بر رد آن ارایه می شود. امیدواریم که هر چه زودتر جهل و نادانی از نوشته های تاریخی و سیاسی پان فارسها زدوده شود:
رضا مرادی غیاثآبادی پژوهشگر تاریخ ایران و نویسنده در تازهترین مطلبی که در وبلاگ شخصیاش منتشر کرده به موضوعی که پانترکیسماش خوانده پرداخته است. بدون هیچ توضیح اضافی مایلم پیرامون این نوشته نکاتی را متذکر شوم.
پانترکیسم چیست؟ پانترک کیست؟
اگر حرفهای از سر غیظ و خشم را فاکتور بگیریم، آقای غیاثآبادی به مانند تمام مطالبی که از سوی فارسها -یا هر شخص منسوب به هر قوم و ملیتی- در مخالفت با آن چه که پانترکیسم میخوانند، تعریفی از پانترکیسم و پانترک ارائه نمیدهند. تعریفی که معمولا از پانترکیسم در منابع و مراجع معتبر ارائه میشود عبارت است از تلاش برای تشکیل کشوری یگانه که تمامی کشورهای با ملل ترکزبان را شامل شود در شرایطی که هدف آنها هجوم به فرهنگهای دیگر باشد. در صورتی که خود اتحاد نیز معنای مثبت دارد. بد نبود که ایشان مصداق آنانی را که پانترک نامیدهاند معرفی میکردند تا مقصودشان آشکارتر شود. ما با این تعریف در سراسر آزربایجان چنان شخصی را سراغ نداریم، اگر ایشان سراغ دارند معرفی نمایند.
مفهوم فارس، ایرانی، ترک
استاد غیاثآبادی در جایی میفرمایند: "آنان در ابتدا سعی میکنند تا نوعی تفاوت و تضاد ساختگی میان دو مفهوم «ایرانی» و «ترک» بسازند." و معلوم نمیکنند که تلاش پژوهشگران تاریخ ایرانی، رسانهها، کتابها و ابزارهای فرهنگیای از این دست، مقامات حکومتی و ... که همواره ایرانیت را مساوی با فارسیت تبلیغ کردهاند در کجای این مساله قرار میگیرد. البته آشفتگی در سخنان آقای غیاثآبادی چند جای دیگر خود را آشکار میکند. مثلا ایشان چند خط بعد نوشتهاند: "زبان فارسی نیز چنانچه در کتاب «ایران چیست؟» آورده بودم، ارتباطی با اهالی مرکزی ایران و استان فارس ندارد و در معنای دیگر آن بکار میرود که منظور از آن «ایران» و «ایرانی» است. چنانکه در کشورهای غربی نیز ایران را نیز پرشین/ پرژن میخوانند و ارتباطی با فارس به عنوان یک قوم ندارد."
از آشفتگی معنایی ناشی از آشفتگی تئوریک و نظری جملههای بالا -که گویا منظور از زبان فارسی ایران و ایرانی است- که بگذریم تناقض موجود میان این دو نقلی که از آقای غیاثآبادی آوردهام را چه کنیم؟ چه کسانی هستند که مهفوم ایرانی را در برابر مفهوم ترک قرار میدهند؟ آیا این را همان کسانی انجام نمیدهند که مفهوم فارس/زبان فارسی و مفهوم ایرانی/ایرانیت را یکی میگیرند؟ چرا باید زبان یک ملت و ملیت او به دیگر ملل تعمیم داده شود؟ آیا این که در همه جای دنیا و تاریخنگاران گذشته ایرانی را مساوی فارس میگیرند دلیل خوبی برای توجیه این اشتباه بزرگ و تبعیضآمیز خواهید داشت؟
به گمان ما اصرارکنندگان بر این اشتباه تاریخی مصداق این آیهی شریفهی قرآن کریم هستند که در آن بتپرستان در پاسخ به این سوال که چرا بت میپرستید میگفتند " پدران خود را یافتیم که چنین میکردند".(شعراء، ۷۴)
کشور ایران از دیرباز کشوری کثیرالمله بوده است و امروز هم ملل و اقوام گوناگون در آن زندگی میکنند. از همین روست که زدن سند آن به نام یکی از آن ملل و یا برابر قرار دادن مفهوم ایرانیت با ملیت یکی از آنها عین بیعدالتی و ظلم است و میباید همه دلسوزان ایران از به کار بردن کلمات فارس و ایرانی به جای یکدیگر پرهیز نمایند.
بیزاری از زبان ترکی؟
استاد غیاثآبادی در جایی میفرمایند: "پیگیری رسانهها، سخنرانیها و وبسایتهای پیروان پانترکیسم نشان میدهد که آنان نه تنها کمترین علاقهای به فرهنگ و زبان ترکی ندارند که حتی از آن بیزار هستند." ادبیاتی که استاد به کار میبرند نشان دهندهی آن است که منظور ایشان از پانترک تمام -یا اغلب- فعالین فرهنگی و سیاسی و وبسایتهای آزربایجانی و ترکی، بدون این که اغلب آنها را بشناسند، بوده است.
ایشان فرمودهاند: "مقالههای علمی و پژوهشی در زمینه زبان و فرهنگ و آثار باستانی و تاریخ وجود ندارند. بهرغم اینکه زبان ترکی را زبان برتر جهان میدانند، اما هنوز نتوانسته و یا نخواستهاند یک دستور زبان جامع و یا یک فرهنگ لغات کامل از آن زبان را عرضه کنند." . در حالی که نوشته های باستانی و مدارک موجود نشان می دهد که زبان ترکی از قدیمی ترین زبان های مکتوب دنیاست.و از نظر تعداد کلمات و قواعدُ جزو سه زبان برتر دنیاست. ما از این طرز بیان غیاث آبادی این گونه برداشت میکنیم که ایشان تحقیق و پژوهش گستردهای در زمینه کتابهای مربوط به زبان ترکی آزربایجانی انجام دادهاند. اما ما نشان میدهیم که تحقیقات ایشان کاملا ناقص بوده است. شخصا چندین لغتنامه ترکی آزربایجانی به فارسی و بالعکس سراغ دارم. با این توضیح که در سالهای اخیر عدهای از کوشندگان فرهنگ ترکی در ایران سراغ لغتنامههای تخصصی نیز رفتهاند، سیاههای از برخی فرهنگهای ترکی به قرار در ذیل میآورم:
-فرهنگ [ترکی] آذربایجانی-فارسی مرحوم استاد بهزاد بهزادی
-فرهنگ دو جلدی فارسی-[ترکی] آذربایجانی مرحوم استاد بهزاد بهزادی
-فرهنگ ترکی آذربایجانی ارک
-فرهنگ ترکی-فارسی شاهمرسی
-فرهنگ فارسی-ترکی شاهمرسی
-فرهنگ ترکی داشقین
-فرهنگ ترکی-فارسی داشقین
-فرهنگ لغات ائلمان (نرمافزار)
-فرهنگ لغت آرسان (نرمافزار)
-فرهنگ اتیمولوژیک ترکی-فارسی اسماعیل هادی
-قاشقائی سؤزلوگو، اسدالله مردانی
و فرهنگ آنلاین توروز، حسین بیگ هادی
علاوه بر اینها چندین فرهنگ قدیمی ترکی-فارسی و بالعکس و دستور زبان ترکی (برای نمونه قواعد زبان ترکی میرزا طبیب آشتیانی نوشته شده در دوره قاجار) در کتابخانهی مجلس و کتابخانهی ملی و جاهای دیگر موجود است. چندین فرهنگ نام ترکی، لغتنامهی انگلیسی-ترکی برای کودکان، فرهنگهای فارسی-ترکی استانبولی و برعکس نیز در سالیان اخیر تهیه گردیدهاند. همچنین در چند سال گذشته اثر سترگ محمود کاشغری با نام دیوان لغات الترک توسط محقق و نویسندهی گرانقدر و بزرگ آزربایجان دکتر محمدحسین صدیق ترجمه و به بازار عرضه شده است.
دربارهی کتابهای دستور زبان؛ مرحوم استاد محمدعلی فرزانه در سال ۱۳۴۴ و ۱۳۵۷ دو جلد از کتاب «مبانی دستور زبان ترکی آذربایجانی» را منتشر کردند که این علاوه بر سایر کتابهای استاد در زمینههای دیگر از جمله در ادبیات و فولکلور است. همچنین کتاب «دستور زبان [ترکی] آذری» اثر مرحوم استاد بهزاد بهزادی و چندین کتاب خودآموز زبان ترکی آزربایجانی از دیگر آثار موجود در این زمینه هستند.
در زمینهی فولکلور و مردمشناسی تا کنون دهها کتاب منتشر شده که برخی از آنها قابل تهیه از وبسایت فروش آنلاین کتابهای ترکی "یورد" میباشد.
ما برخلاف آقای غیاثآبادی معتقد نیستیم که زبان ترکی هیچ گاه زبان نوشتاری نبوده است(ادعاهای عقده وار ایشان که ناشی از حس حقارت در مقابل فرهنگ غنی ترکان می باشد). کتیبههای اورخون از قدیمیترین آثار نوشته شده به زبان ترکی هستند که در قرن هشتم میلادی به نگارش درآمدهاند. «دیوان لغات الترک» محمود کاشغری اولین لغتنامهی زبان ترکی ست که تالیف آن در سال ۱۰۷۴ میلادی به اتمام رسیده است. «قوتادغو بیلیگ» اولین اثر زبان ترکی (لهجه جغتایی) بعد از قبول اسلام از سوی ترکان است که نگارش آن از سوی یوسف خاص حاجب در سال ۱۰۷۰ میلادی به پایان رسیده است. دیوان حکمت احمد یسوی در قرن دوازدهم از دیگر آثار مکتوب ترکی ست.
شاعران بزرگی چون شیخ عزالدین پورحسن اسفراینی، قاضی برهان الدین، حبیبی، ضریر، ملا محمد فضولی، عمادالدین نسیمی، شاه اسماعیل ختایی و ملاپناه واقف، ابولقاسم نباتی، حکیم هیدجی، تیلیم خان ساوهای، ماذون قشقائی ... از قرن سیزدهم میلادی تا قرن نوزدهم و شاعران معاصری چون معجز شبسترلی، حبیب ساهیر، بولوت قاراچورلو، حمیده رئیسزاده، شهریار و .... اشعار خود را به زبان ترکی آزربایجانی سرودهاند.
کتاب ددهقورقوت مربوط به یکی دو سدهی اخیر نیست و نسبت دادن آن به عثمانی و دو قرن اخیر حاکی از عدم اطلاع کافی استاد از این اثر بزرگ زبان ترکی آزربایجانی است. داستانهای ددهقورقوت در شرق ترکیه و آزربایجان جریان دارند و در قرن شانزدهم میلادی نوشته شدهاند.
همچنین در زبان ترکی ادبیات شفاهی (بایاتیها، مانیها، آساناکها) و موسیقی عاشیقی از غنای بالا و جایگاه والایی برخوردارند. داستانهای فولکلوریک ددهقورقوت، کور اوغلو، آرزی قمبر، اصلی کرم، قاچاق نبی، عابباس گولگز و ... از دیرباز در میان ترکها رواج داشتهاند.
زبان ترکی بر خلاف تبلیغات پانایرانیسم زبان رسمی اغلب حکومتهای ترک در ایران بوده است. سکههای منقوش به کلمات و عبارات ترکی، دستورات و فرامین شاهان و مقاولهنامههای بر جای مانده به زبان ترکی و ... شاهدی بر این مدعا هستند.
اینهمانی آذربایجان و ترک؟
استاد غیاثآبادی فرمودهاند: " شگرد دیگر پانترکان که بسیاری کسان را به دام این مغلطه کشانده، کوشش برای القای اینهمانی «آذربایجان» و «ترک» بوده است. در حالیکه آذربایجان فقط بخشی از جامعه ترکزبان ایرانی است و نه همه آن."
گرچه در اینجا هم اشتباه معنایی وجود دارد. چه آزربایجان نام مکان است و ترک نام هویت و ملیت و اتنیسیته. اما همین را هم باید به غنیمت گرفت. چرا که پانایرانیستها معمولا سکونت ترکان بومی در اغلب استانهای ایران را کتمان میکنند. امروز در ایران دو استان با نام آزربایجان وجود دارد. حال آنکه میدانیم آزربایجان در گذشته اراضی بسیار وسیعی را شامل میشده است. ایالت آزربایجان در گذشته شامل منطقه بزرگی بوده که امروز میان ۱۲ استان تقسیم گردیده است. این استانها شامل آزربایجان غربی، آزربایجان شرقی، اردبیل، زنجان، قزوین، همدان، قسمتهای بزرگی از استان مرکزی (ساوه و ...)، استان تهران و البرز (ساوجبلاغ، شهریار و ..)، استان گیلان (آستارا)، کردستان (بیجار، قروه)، کرمانشاه (سنقر) است. قریب به هشتاد درصد ترکهای ایران در این نواحی آزربایجانی زندگی میکنند و مابقی در در استانهای فارس، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، اصفهان و بوشهر - کنفدراسیون طوائف ایلی قشقائی، قاشقاییورد- وشمال خراسان -بجنورد، شیروان، اسفراین، مانه و سملقان و ...، آفشار یورد- و تقریبا همهی استانهای دیگر ایران زندگی میکنند.
آزربایجان یا آذربایجان؟
ما معتقدیم همانگونه که نام طهران به صورت تهران اصلاح شده است و نوشتن اطاق غلط و اتاق درست است، و از آن جا که در زبان ترکی و فارسی حرف ذ وجود ندارد میباید نام آذربایجان به صورت آزربایجان نوشته شود. نام آزربایجان مانند هر نام تاریخی دیگر دارای ریشهشناسیهای گوناگونی ست که نمیتوان به طور قطعی یکی از آنها را صحیح و بقیه را مردود شمرد.
ملت ترک یا قومیت ترک؟
استاد غیاثآبادی در جایی دیگر میفرمایند: "در اینجا اینرا نیز اضافه کنم که آذربایجان- ...- هیچگاه یک کشور مستقل نبوده و مفهوم «ملت» بدان صدق نمیکند. چرا که ملت در مفهوم تاریخی خود به معنای «پیروان یک دین» و در مفهوم جدید خود به معنای «اهالی یک کشور» با تعاریف مدرن خود است. در نتیجه اطلاق عنوان «ملت» نوعی دیگر از جعل و تحریف است." پرسیدنی ست با این استدلال استاد چگونه مولانایی که فقط یک بار از خاک ایران کنونی با همان تعریف دولت-ملت مدرن، گذر کرده ایرانی میشود؟ جز با همان استدلال پوچ، تبعیضآمیز و نژادپرستانه که چون زبان بیشتر اشعار وی فارسی ست پس ایرانی ست؟ آیا این همان "القای اینهمانی «فارس» و «ایرانی»" نیست؟ چرا شاعران دیگری همچون امیرعلیشیر نوائی که در محدودهی حاکمیت حکومتهای حاکم بر جفرافیای ایران قرار میگیرند ایرانی شمرده نمیشوند؟
ترکیه، کعبهی آمال؟
آقای غیاثآبادی فرمودهاند: "ویژگی دیگر پانترکان وابستگی و دلبستگی عجیبی است که به کشور ترکیه دارند. آنان حتی نشانهها و رنگهای نمادین خود را نیز از پرچم و نشانهای ترکیه اخذ میکنند. آنان در هیچ شرایطی کمترین نقد و اعتراضی به دولت ترکیه بیان نمیکنند و آنجا را کعبه آمال خود میدانند. قتلعامهای فجیعی که عثمانی و ترکیه در قبال ارمنیان و کردها از خود نشان دادهاند، هیچگاه کمترین حساسیتی را در آنان ایجاد نکرده است."
زبان ترکهای ایران و ترکهای ترکیه مشترک و یکی ست. علاوه بر آن علیرغم برخی تفاوتها، بسیاری از عناصر فرهنگی این دو ملت یکسان اند. به کار بردن این عناصر فرهنگی و یا علاقه به آنها از سوی ترکان ایران به معنای دلبستگی به کشور ترکیه نیست. البته طبیعی ست که کشور ترکیه به عنوان کشوری قدرتمند در عرصههای فرهنگی، سیاسی و .. با اکثریت جمعیت همزبان که موردعلاقه ترکان ایران باشد.
چندان مطلقنگریای از پژوهشگر بزرگی همچون استاد غیاثآبادی بعید است که بگویند: " قتلعامهای فجیعی که عثمانی و ترکیه در قبال ارمنیان و کردها از خود نشان دادهاند، هیچگاه کمترین حساسیتی را در آنان ایجاد نکرده است." قتلعام که سهل است، ما مخالف همهی انواع تبعیض و جنایت در هر کشوری اعم از ترک و غیرترک هستیم و آن را محکوم میکنیم. ولی این به معنی پذیرش بیچون و چرای ادعاهای ارامنه که به نظر میرسد بیشتر با هدف سرپوش گذاشتن بر جنایات و قتل عامی که در جمهوری آزربایجان در دههی نود و آزربایجان جنوبی در شهرهای اورمیه، سلماس و ... در ابتدای قرن بیستم انجام داده اند مطرح میشوند، نیست. کشور ارمنستان تا کنون از باز کردن درهای آرشیو ملی خود به روی محققین برای بررسی ادعاهای خود امتناع ورزیده و با تشکیل هیئت مشترک بررسی وقایع ابتدای قرن بیستم مخالفت کرده است.
در ترکیه هم عدهای معقدند که نام ترک ربطی به اتنیسیتهی ترکی ندارد و متعلق به همه ساکنین ترکیه است. یعنی همهی ساکنین کشور ترکیه بدون در نظر گرفتن اتنیسیتهی آنها ترکاند. ما -بدون در نظر گرفتن نسبتهای جمعیتی مختلف و نقش ملل غیرحاکم در تاریخ دو کشور ایران و ترکیه و سابقهی تاریخی آنان- چنان که مخالف تعمیم دادن هویت ملی ملت فارس به همهی ساکنین و نامیدن تمام ساکنین ایران اعم از فارس و غیرفارس با نام فارسی و تبلیغ هویت برتر فارسی در ایران هستیم، درباره ترکیه نیز همین موضع را داریم. ولی باید پرسید آیا حمایت ملیگرایان ایرانی از اقلیتهای ملی در کشور ترکیه هم صادقانه است؟ آیا آنها همان موضعی که دربارهی تبعیض علیه اقلیتهای ملی در آن کشورها دارند را دربارهی ملل غیرفارس ایران هم دارند؟
تصویری که استادغیاثآبادی از ترکان و فعالین فرهنگی ترک ارائه مینمایند همان تصویری است که ملیگرایان فارس و پانایرانیستها ارائه میکنند. ما استاد را به تحقیق و تفحص بیشتر دربارهی فرهنگ ترکی و آزربایجانی و تولیدات فرهنگی ترکان ایران و خواستهها و مطالبات آنان و انصاف دعوت میکنیم.
امیدواریم این ادعاهای بدون دلیل و مدرک که ناشی از عقده پان فارسها ناشی از احساس حقارت در مقابل فرهنگهای دیگر استُ تمام شود و برای آنها دعا می کنیم که از این به بعد چشمانشان باز شده و گوششان شنوا و قلبشان از تاریکی در بیاید. آمین