علی مسیو
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیکربلایی علی مسیو ، فرزند حاج محمد باقر تبریزی میباشد که در شهر تبریز به دنیا آمد و رشد کرد. در محله نوبر تبریز زندگی میکرد . علی مسیو یکی از برجستهترین انقلابیون ایران در یکصد سال گذشتهاست. مبارز و متفکری خردمند و فداکار ، که به حق پیشوای گمنام انقلاب مشروطه به شمار میآید.
در باره زندگی علی مسیو ، کمترین اطلاعات نسبت به دیگر چهرههای تاریخی وجود دارد . خانواده او که وی تنها فرزند آن بود ، خانوادهای با فرهنگ بود و پدرش به شغل بازرگانی اشتغال داشت. علی مسیو نیز مانند پدر بازرگان بود و در شهر تبریز مورد اعتماد شدید مردم بوده و از احترام برخوردار. او در عین حال روشنفکری مبارز ومطلع بود . به اروپا و عثمانی سفر کرده بود و به زبان فرانسه تسلط داشت . مسافرتهای متعدد او به اتریش ، قفقاز و استانبول ، تماس با جهان نوین را برایش به ارمغان آورده بود. در تبریز کارخانه چینی سازی دایر کرد. وسعی در توسعه صنعت داشت. او با تاریخ اروپا بویژه انقلاب کبیر فرانسه آشنا بوده و زیر و بم آن را میشناخت. در صحبتهایش معمولا" از تاریخ انقلاب فرانسه مثال میآورد. رابطه او با انقلابیون روس در قفقاز روشن وکتمان ناپذیر است.
علی مسیو در سفرهای خود به قفقاز بویژه در گرجستان، ماهها در تفلیس میماند تا با انقلابیون به تشریک مساعی و مشورت بپردازد. در باره شخصیت او چنین نوشته شدهاست : “علی مسیو مرد پولادینی بوده و اعصاب او از هیچ پیش آمد متأثر نمیشد. نام کمیته حزب اجتماعیون عامیون را مرکز غیبی گذاشته بود، تا کسی به آسانی دسترسی نداشته باشد، در سالهای نخست ( برقراری مشروطه وقیام تبریز ) امنیت شهر را دستههای مجاهدین به عهده گرفته بودند و شبی نبود که دستههای مجاهدین با فراشهای قلعه بیگیها تصادفهای خونین نداشته باشند، معهذا وصول این قبیل اخبار ابدا" او را ناراحت نمیکرد... علی مسیو نه از تهدید میترسید و نه تطمیع او را رام میکرد. شبی نبود که چندین واقعه خونین اتفاق نیفتد و برای حل این موضوع، نصف شب، در منزل او را نکوبند. او خواب نداشت و بی وقفه معضلات را حل میکرد...”
این توصیف روحیات و عملکرد و اعتقادات مبارز
فداکاری است که در رویدادهای انقلاب مشروطیت، بویژه مرحله دوم آن نقش بی
بدیل و اساسی ایفا کرد. زنده یاد احمد کسروی در ارزیابی انقلاب مشروطه و در
باره مرحله دوم آن که اندیشههای دمکراتیسم بر لیبرالیسم غلبه مییابد
مینویسد : “مرحله دوم انقلاب که در آن دمکراتیسم نقش برجستهای داشت... در
تبریز دستههای فدایی پدید شد وکسانی مانند ستارخان و باقرخان... بر راس
این دستهها قرار داشتند. وی ( ستارخان ) در ایام مشروطیت عضو انجمن حقیقت
کوی امیرخیز تبریز بود و این انجمن که در آن عناصر رادیکال و دارای تمایلات
سوسیال دموکراسی انقلابی شرکت داشتند، این مرد دلاور و ساده خلقی را چنان
مجذوب آرمانهای انقلابی ساخت که بر تمام بقیه زندگی وی مهر و نشان خود را
گذاشت ... در پیدایش و بسط پایداری تبریز و آذربایجان ، سوسیال دموکراتهای
قفقاز و سازمان همت در باکو، نقش بزرگی خواه ازجهت تعلیم سیاسی و تئوریک ،
خواه از جهت رساندن اسلحه و خواه از جهت اعزام داوطلبان رزمجو ایفا
کردند...” ومی دانیم که مرکز غیبی به رهبری علی مسیو هسته اصلی ارتباط با
سوسیال دموکراسی انقلابی در قفقاز بود و پیوندهای تشکیلاتی با گروه همت
داشت. علی مسیو در عین حال ارتباطات شخصی نیز با نریمان نریمان اف بلشویک
پرآوازه و همرزم لنین ( نریمان اف ایرانی تبار بود ) داشت. نریمان اف در
رشد حوزههای اجتماعیون _ عامیون در قفقاز نقش بزرگی ایفا نمودهاست.
اجتماعیون _ عامیون در ایران و قفقاز
شعبههایی داشتند. در راه تشکیل سازمان سراسری آن در ایران ، کربلایی علی
مسیو به اتفاق دو پسرش، و به همراهی حیدر خان عمو اوغلی و برخی دیگر مانند
بشیر قاسموف، حسین سرابی ، سوچی میرزا، قره داداش، تلاشی بسیار کرده ونقش
اصلی را داشتند . در کتاب نهضت مشروطیت و نقش آزادیخواهان جهان، در مورد
پیوندهای مرکز غیبی وهمت چنین نگاشته شده : “حزب سوسیال دمکرات (انقلابی)
ایران که اغلب به نام کمیته غیبی خوانده میشود از حزب همت الهام میگرفت ،
این حزب همکاری نزدیک و موثری با مرکز حزب در روسیه را آغاز کرد وهمکاری
آنها تا به آنجا رسید که لنین اعلامیههای خود را که نام گولپن داشت، از
راه تبریز برای یاران خود و انقلابیون روسیه به آن کشور میفرستاد.” علی
مسیو با همکاری گروهی از یاران وهمفکران خود مانند رسول صدقیانی و حاج علی
دوا فروش، حوزههای اجتماعیون _ عامیون را با نظم خاصی سازماندهی کرد و
بعلاوه با تلاش پیگیرانه او مرامنامه سوسیال دموکراتهای کارگری روسیه به
فارسی ترجمه و در اختیار انقلابیون ایرانی قرار گرفت، که بر مبنای آن مرکز
غیبی، دستههای مسلح مدافع انقلاب مشروطه به نام مجاهد و فدایی را بوجود
آورد. زنده یاد احمد کسروی در این باره در اثر ارزشمند خود ، تاریخ مشروطه
ایران نوشتهاست: “در تبریز شادروان علی مسیو، حاج علی دوافروش ورسول
صدقیانی همان مرامنامه را به فارسی ترجمه و دسته مجاهدین را پدید آوردند
... که رشته کارهای دسته را در دست خودمی داشت و آن را راه میبرد.” علی
مسیو بی شک از نبوغ خارق العادهای درامر سازماندهی بویژه فعالیت پنهانکاری
برخوردار بود. مرکز غیبی برای عضو گیری، در بدو امر افرادی از روشنفکران
آزاد اندیش و زحمتکشان مستعد را به خود جلب میکرد و با آنها تماس انفرادی
بر قرار میساخت و پس از آن، طی آزمایشهای گوناگون، فرد مورد نظر را به
حوزهها ( حوزههای خصوصی و عمومی ) مرتبط مینمود.
در کلیه منابع تاریخی قید شده که مرکز غیبی
به شدت اصول کار پنهانی را رعایت میکرد . در این باره از جمله آمدهاست که
مرکز فعالیت اجتماعیون _عامیون ناشناخته وکاملا مخفی بود. بطوری که نام آن
را مرکز غیبی میگفتند. مرکز غیبی به رهبری علی مسیو، جلسات و برنامههایی
را در جهت انجام آموزش و تعلیمات مهم تدارک میدیدند . پس از مرکز،
مسئولین حوزهها بودند که هر یک ۷ تا ۱۱ نفر تحت مسئولیت در هر حوزه
داشتند، این اعضا مدت مدیدی ، جز در تاریکی ( برای اینکه شناخته نشوند ) با
یکدیگر روبرو نمیشدند، هر ۷ یا ۱۱ نفر دستور حزبی را از مسئول همان حوزه
دریافت میکردند .خطرناک ترین دستورات کمیته مرکزی بدون جزئی تخلف به موقع
اجرا گذارده میشد. ارتجاع شامل دربار ، فئودالها وروحانیونی که از سفره
فئودالها تغذیه میکردند اعضای اجتماعیون _ عامیون را ، بی دین، منکر خدا ،
طبیعیون ( ماتریالیست ) و بابی مینامیدند و به این وسیله قتل آنها را
مجاز میشمردند.در تبریز به لحاظ رویارویی عریان انقلاب و ضد انقلاب این
امر به وضوح دیده میشد. گزمگان دولتی، فراشهای محلات که توسط فئودالها
وروحانیون وابسته به آن حمایت میشدند ، دستور اکید داشتنداعضای حزب بویژه
اعضای مرکز غیبی را دستگیر، شکنجه و اعدام کنند. در کتاب علی مسیو رهبر
مرکز غیبی تبریز در این باره دو نمونه جالبذکر شده که با هم میخوانیم:
“... کریم نامی که عضو حزب اجتماعیون _ عامیون بود و دراجرای دستورات هیئت
مرکزی بی باک ومتهور بود، در گردش شبانه از طرف دستههای فراشهای محله
گرفتار شد. فراشها (او را) به پاتوق فراش باشی برده و در یک زیرزمین چهار
میخ کردند و روی بدن او شمعهای زیادی نصب وروشن نمودند تا پایان سوختن
شمعها باز پرسی را ادامه داده وخواسته بودند که اسرار حزب را فاش کند .
ولی وقتی موفقیت حاصل نکردند او را قطعه قطعه کرده و به زندگی این میهن
پرست خاتمه دادند. واقعه دیگر مربوط به حسن آقا (مبارز پرشور وابسته به
مرکزغیبی) است. پس از دستگیری ، یک پای او را در کند وزنجیر کرده و دستهای
او را نیز بسته هر روز شلاق زده و از او پول میخواستند . یک روز فراش فکر
تازهای کرده از قوطی عقربی نزدیک پای زندانی انداخت و از زندانی پول
خواست... بالاخره زندانی با پای چپ خود با یک ضرب عقرب را کشت، فراش از این
عمل سخت عصبی شده و او را به شلاق زیاد زده و گفت، فلان فلان شده عقرب
دولت را میکشی، ای بابی عقرب دولت را میکشی ... از این قبیل اعمال
وحشیانه یکی دو تا نبود. هر فردی از این حزب که به دست فراشها میافتاد
سرنوشت مشابهی پیدا میکرد... حزب اجتماعیون _ عامیون از دادن تلفات جانی و
مالی مضایقه نکرده و خدمات غیر قابل شرح وتوصیف انجام دادهاست ... با
نهایت تأثر باید بدانیم ، صدی نود این فداییان حقیقی راه آزادی نابود شدند و
چراغ خانوادگی آنها بکلی خاموش گشت ، برای مثال مرحوم علی مسیو ویوسف خز
دوز و شیخ سلیم، حسین خان باغبان و محمد صادق چرندابی و موسی خان ... باید
دانست اکثر خانوادههای این شهدای راه آزادی هم تلف شدند.”
مرکز غیبی به رهبری علی مسیو ، مبتکر ایجاد و تربیت واحدهای مسلح خلقی در دفاع از انقلاب مشروطیت بود. چهرههایی چون ستارخان در اثر این ابتکار بدل به قهرمانان انقلاب شدند. احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران، منظره دل انگیز وتاریخی تشکیل دستههای مسلح تودهای را چنین ترسیم کردهاست: “شهر به یکباره دگرگون گردیده و گفتگوی همه از تفنگ خریدن و مشق سربازی کردن و آماده جنگ وجان فشانی کردن شده بود. هر روز هنگام پسین بازارها بسته و چیت فروش ، مسگر و هر چه که میبودی به خانههای خود میشتافتند و رخت دیگر کرده، تفنگ برداشته و آهنگ سربازخانه کوی خود میکردند (مرکز غیبی با ابتکار مستقیم علی مسیو در هر محله وکوی تبریز مرکز تربیت وآموزش تشکیل داده بود) چون از کوچهها گذشتی، پیاپی این شعر از زبان بچگان شنیدی :
دولت مشروطه ما زنده وجاوید باد | ملت مشتاق ایران زنده و جاوید باد” |
هستههای اصلی نیروی مسلح تودهای مدافع انقلاب که مرکز غیبی آنرا رهبری میکرد را کارگران ، تهیدستان شهر ، خرده بورژوازی و دهقانان تشکیل میدادند.در این دوران که اوج فعالیت مرکز غیبی وشخص علی مسیو است ، ما شاهد کاردانی ، کارایی ، هوشیاری وخردمندی او هستیم.چنین نمونه انقلابیونی به لحاظ تاریخی در جهان انگشت شمار هستند.
در این زمان نفوذ معنوی مرکز غیبی در میان
مردم فوق العاده بود.تشکیلات منظم و درایت رهبری اجتماعیون _ عامیون بویژه
شخص علی مسیو سبب اعتبار وکامیابیهای بسیار بود. مجموعه قیام تبریز در دست
مرکز غیبی بود. این واقعیت را کسروی در کتاب خود چنین بیان نموده: “در
بیرون (یعنی ظاهراً") حاج میزا حسن مجتهد و دیگر ملایان و برخی بازرگانان
در انجمن (تبریز) نشسته و سررشته دار شمرده میشدند ، ولی آنان را آن
شایستگی نمیبود و در نهان رشته جنبش را آن انجمن نهانی (مرکز
غیبیمیداشت).” نفوذ و اعتبار مرکز غیبی به میزان زیادی مرهون تلاش خستگی
ناپذیر صداقت و فراست رزمنده بی باک تودههای زحمتکش، علی مسیو بود.
پنهانکاری در حدی رعایت میشد که حتی افرادی نظیر باقر خان سالار ملی ازکم
و کیف مرکز غیبی و تشکیلات با اینکه خود تحت نفوذ آن بودند، اطلاع نداشتند
. در کتاب “دیدار هم رزم ستارخان” صحنهای جالب از ابتکارات علی مسیو قید
گردیده که به شرح زیر است: “باقر خان یکی از فرماندهان برجسته قیام تبریز
وهم رزم ستارخان، اصرار داشت کمیته سری را ببیند، ولی علی مسیو حاضر نمیشد
، تااینکه شبی دست به صحنه سازی میزند _ او (علی مسیو) چند تن را با
عمامه و ریش وقیافههای دیگر آراسته و در یک زیر زمین مینشاند و باقر خان
را از راهروی تاریک گذرانده و اجازه میدهد که فقط در آستانه آن محل بنشیند
و بدون یک کلمه حرف زدن یک فنجان چائی بخورد و زود بلند شود. در واقع بدان
وسیله او را مجذوب ومرعوب کمیته سری (مرکز غیبی) که سازمان مرموز ومعمائی
شده بود میکند و بر میگرداند.” در تمام دوران مقاومت و پایداری تبریز ،
مال و جان سکنه شهر توسط دستههای مسلح وابسته به مرکز غیبی حفاظت میشد و
درواقع علی مسیو فرمانده محبوب ومورد اعتماد شهر بود. درستکاری، دلاوری و
شرافت او زبانزد مردم کوچه و بازار بود .
کریم طاهرزاده بهزاد در کتاب خود، یکی از
نخستین سخنرانیهای علی مسیوبرای اعضای اجتماعیون _ عامیون را درج
کردهاست: “ به ما خبر دادند که، در محله ارمنستان
، با رمز مخصوصی ( پارول حزبی ) همدیگر را ببینیم، مطابق دستور میبایستی
از هر گروه فقط دو نفر انتخاب و حاضر بشوند، ساعت مقرر در محله ارمنستان در
یک سالن بزرگی، حاضر شده مطابق معمول ، در تاریکی مطلق، شخص ناشناسی برای
حضار صحبت کرد و بااین بیت آغاز سخن نمود:
ندیدی که چون گربه عاجز شود | برآرد به چنگال چشم پلنگ |
وگفت ما از خطر نمیترسیم ، چون مستغرق در
خطریم ما که اسلحه برداشتهایم ، مثل مستبدین میل نداریم کسی را بدون
تقصیربکشیم، ما وظیفه سنگینی به عهده گرفتهایم... این وظیفه را انجام
خواهیم داد. دشمنان ما خیلی قوی هستند ولی ایمانبه کارهای خودشان ندارند و
بر عکس ما ظاهرا" خیلی ضعیف بوده ولی از روی ایمان اقدام میکنیم.ای هم
مسلکان عزیز ، باید بدانید در چه راه پر خطری قدم گذاشتهاید. برای هموار
کردن شاهراه آزادی باید جان نثار کرد... اگرکسانی در میان شما هستند که از
جان یا ثروت خود میترسند، فورا" باید استعفا بدهند، زیرا کار، کار پر خطری
است.ممکن است به شما ماموریتهای پر خطری داده شود. انجام این ماموریتها
اجباری است.در صورت مسامحه یا ارفاق یا هر فکری که منتهی به عدم انجام
وظیفه باشد ، مسامحه کار محسوب و سخت مجازات خواهید شد... شماها برای خوردن
وآشامیدن وعیش و نوش دعوت نشدهاید ، بلکه برای گرفتن حق حیات و آزادی
خودتان در میدان جانبازی قدم گذاشتهاید . ملت ایران چندین صد سال است که
اسیر است ، شماها دور هم جمع شدهاید که زنجیر اسارت را پاره کنید... ناطق
سپس از جریان انقلاب کبیر فرانسه شرحی داده و به سخنان خودخاتمه داد وحضار
متفرق شدند. بعدها فهمید مسخنران مرحوم علی مسیو بودهاست.” رابطه میان علی
مسیو و حیدر خان عمو اوغلی بسیار عمیق بود. آنها در مسایل خطیر با یکدیگر
مشورت میکردند. حیدر خان همواره در زمانیکه در تبریز بود، در کنار علی
مسیو قرار داشت. و در جریان پایین کشیدن پرچمهای سپید در تبریز بهوسیله
ستارخان مبتکر ومشوق اصلی علی مسیو بود. بارها خانه و اموال او به دست دولت
و فئودالها و یا فتوای روحانیون درباری غارت شد. خانواده او صدمات بسیار
دیدند (دو پسر او اعدام شدکه در سطور آینده به آن میپردازیم) ارتجاع از او
به عنوان مغز متفکر و طراح دفاع قهرمانانه تبریز نفرت داشت. با پول دربار،
عدهای از روحانیون وابسته به فئودالها اطلاعیه و یا نامههای سر
گشادهای را بر علیه علی مسیو و مرکز غیبی تهیه ومنتشر میساختند. کوشش
میشد، با شایعه پراکنی ، دروغ و افترا،نفوذو اعتبار او را د رنزد تودههای
مردم در هم بشکنند. یکی از این اعلامیهها را کسروی در تاریخ مشروطه ایران
درج نموده که بخشی از آن چنین است: “ای برادران هوشمند و ای معتقدان قرآن
مبین ، چشم عبرت گشوده راه غیرت پیموده ... حالا آن حمیت ملت پرستی و غیرت
وطن داری شما را چه شده که اسیر پنج و شش نفر قفقازی ( اعضای اجتماعیون _
عامیون ) خانه به دوش شده ... اینها هر گاه ژولیک و جیب بر نبوده مکانی
معین میکردند ... مقصد از مشروطه شرح لمعه و شرایع خواندن و شرع انور را
جاری نمودن است... وچای تلخ فروختن نیست که تو بدانی و توهین حضرات آقایان
علما و سادات را مگر در مشروطه طبیعی مذهبان ( ماتریالیستها ) و در قانون
مفسدین واجب میدانند... ای اهل تبریز مگر شماها این علی مسیو را نمی
شناسید ونمی دانید که مسیو چه معنی دارد و در لغت فرانسه مسیو به معنی
آقاست اما آنکس که از اصل و نسب خارج پرست باشدمسیو را مقدم دارند ... آنکه
از اسلام به خارج پرستی برگشته مسیو او را موخرسازند . این ظاهر حال و رسم
آن لا مذهب و از شرح سیئات باطن او قلم نویسندگان عاجز است از آن جمله
تعزیه داری سید الشهدا را منع و ملامت سازد... لامذهبی که تعزیه داری آن
حضرت را غلط کاری نامیده و از اسلام برگشته باشد به کفر او دیگر دلیل
وبرهان لازم نیست.” این یک نمونه از تلاش ارتجاع برای مقابله با مرکز غیبی و
رهبرآن علی مسیو است. اتفاقا" آنها که در این گونه ورق پارهها علی مسیو و
انقلابیون را لامذهب و ”بی وطن” مینامیدند. خود با پول دربار روسیه تزاری
و دیپلماتهای انگلیسی، به خیانت به وطن مشغول بودند. همین مرتجعین با ورود
قشون تزار به تبریز به همکاری با آنهاپرداخته ودر دستگیری انقلابیون بویژه
خانواده علی مسیو از هیچ رذالتی کوتاهی نکردند. توضیح اینکه بر اثر سلسله
رویدادهایی ، با توافق روسیه تزاری و امپریالیسم انگلستان واحدهای نظامی
ارتش تزار از مرز ایران گذشته و به سوی تبریز حرکت کردند . انقلابیون تحت
شرایط دشواری با پا درمیانی برخی ، مجبور به ترک شهر و مهاجرت شدند . در
برخی منابع تاریخی گفته میشود ، علی مسیو در این دوره به “مرگ طبیعی” ! در
گذشتهاست. چگونگی مرگ او روشن نیست . باری ارتش روسیه تزاری با همکاری انگلیس و نیز باتوافق دربار خائن قاجار ، به تبریز
رسیده و وارد شهر شدند. با ورود سربازان تزار ، عدهای از رهبران و
فرماندهان قیام تبریز و مسئولین حوزههای اجتماعیون _ عامیون دستگیر گشتند .
دشمن برای انتقام از انقلاب مشروطه و مردم ایران ، عدهای را محکوم به مرگ کرد.
خانه علی مسیو غارت شد و دو فرزند ۱۸ و ۱۶ ساله او دستگیر شدند . در روز دهم دی ماه ۱۲90 خورشیدی (روز عاشورای۱۳۳۰ قمری) تبریز در سکوت پر اندوهی به سر میبرد. ۸ تن از بازداشت شدگان که دو فرزند علی مسیو نیز در میان آنها بودند در محاصره سربازان روسیه تزاری به سوی میدان اعدام برده میشدند. اینان عبارت بودند از : ثقه الاسلام ، شیخ سلیم ضیا العلما ، محمد قلی خان ، صادق الملک ، آقا محمد ابراهیم و حسن پسر ۱۸ ساله علی مسیو و برادر ۱۶ ساله او قدیر.
عدهای از میهن پرستان و انقلابیون شریف ایران در چنگال سربازان بیگانه در شهر و زادگاه خودشان به سوی مرگ روان بودند. کسروی در تاریخ هجده ساله آذربایجان صحنه را چنین توصیف کرده : “هنگامه دل گداز بس سختی میبود... مرگ سیاه یک سو و غم و درماندگی کشور یک سو ، خدا میداند چه دل سوختهای درآن ساعت میداشتند . ثقه الاسلام به همگی دل میداد و از هراس و غم ایشان میکاست... چون خواستند دار زنند نخست شیخ سلیم (از مسئولین اجتماعیون - عامیون) بیچاره خواست سخنی گوید افسر دژخوی روسی سیلی و مشت به رویش زده خاموشش گردانید. دژخیمان ریسمان به گردنشانداختند وکرسی را از زیر پایش کشیدند. دوم نوبت ثقه الاسلام بود ، شادروان همچنان بی پروا میایستاد... بالای کرسی رفت. سوم ضیا العلما را خواندند... به روسی با افسر سخن آغاز کرده میگفت ما چه گناه کردهایم... آیا کوشیدن در راه کشور خود گناه است؟ دژخیمان دست او را از پشت بستند و با زور بالای کرسیش بردند. چهارم صادق الملک را خواندند. پنجم آقا محمدابراهیم را پیش آوردند ، او با پای خود بالای کرسی رفت و ریسمان را به گردنانداخت . ششم قلی خان که پیرمردی بود را پیش خواندند . هفتم نوبت حسن بود (پسر ۱۸ ساله مسیو) جوان دلیر بالای کرسی با آواز بلندداد زد: “زنده باد ایران”، “زنده باد مشروطه” و پس از او نوبت قدیر پسر شانزده ساله رسید و او را نیز (با توجه به کینهای که به علی مسیو داشتند) بالای کرسی برده ریسمان به گردنش انداختند . روسیان برای آنکه دژخویی خود را نیک نشان دهند، باری آن نکردند چشم هایاینان را بندند و یا چون یکی را میآویزند و بالای دار دست و پا میزند دیگران را دور نگه دارند . برادر را روبروی چشم برادر به دار کشیدند. چنان که از پیکرهها پیداست دژخیمان از ناآزمودگی ریسمانها را چنان نینداختند که زود آسوده گرداند. بیشترشان تا دقیقهها گرفتار شکنجه جان کندن بودهاند.”
به این ترتیب ارتجاع با همدستی نظامیان تجاوزگر خارجی ، انتقام خود را از انقلاب گرفت بویژه کینه حیوانی نسبت به علی مسیو با اعدام دونوجوان بی گناه او به خوبی هویدا است . زندگی و مبارزه علی مسیو ، خاطره نازدودنی پایداری تبریز در انقلاب مشروطه یعنی سرچشمه تاریخ معاصر ایران است.