قیام بابک خرمدین : پیرامون واژة «خرّم»
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیترجمه: پرویز زارع شاهمرسی
تاکنون تاریخ دقیق آغاز جنبش خرّمدینان به عنوان جنبش گستردۀ آزادیخواهانة مردم آذربایجان و بلاد همسایه علیه سیطرۀ خلافت عباسی معین نشده است. طبری این تاریخ را به سال 9-778 میلادی مربوط میداند. برای درک درست این جنبش، بررسی واژۀ «خرّم» و یا «خرّمدین» ضروری است. دربارۀ منشاء واژۀ «خرّم» سه روایت در منابع وجود دارد:
قدیمی ترین اینها، روایتی است که توسط مؤلفان سدههای نهم و دهم ذکر میشود. طبق گفتة آنها این واژه از نام یک آبادی به نام خرّم در نزدیکی اردبیل گرفته شده است. این روایت را مسعودی، یاقوت و صادق الاصفهانی ادامه دادهاند. آ.مولر نیز با استناد به این افراد، چنین توضیحی از واژۀ خرّم را درست میداند. فیلیپ حتّی، د.مارکولیوس، سعید نفیسی و وان فلوتن نیز طرفدار چنین نظریهای هستند.
اگر تصورات دیگر منابع و مؤرّخان به مخالفت با این نظریه برنمیخاست، هیچ وجه نامعقولی در این نوع تفسیر باقی نمیماند. طبق یک روایت دیگر «خرّم» به اشخاص عیاش و خوشگذران گفته میشود. بدین ترتیب واژۀ خرّم به معنای «مسرور»، «شاد» و «شهوت پرست» و.. فهمیده میشود. ما در سمعانی به این تلقی برخورد میکنیم:
«به ضمّ خا و تشدید رای مفتوح و در پایان آن میم،.... دین ایشان آن چیزی است که بخواهند و آرزو کنند و این لقب را بدان داده اند که محرّمات را از خمر و لذات دیگر و زناشویی با محارم و آنچه را از آن بهره می برند مباح می دانند.»
مؤلفان قرون میانه مسئلۀ «اشتراک زنان» را که به مزدکیان و اخلاقشان یعنی خرّمیان نسبت میدهند، بیان عیش افراطی میدانند. مطهر المقدسی میگوید که
«ما در میان آنان (خرّمیان) چنان افرادی را یافتیم که به اشتراک زنان تنها به رضایت خود اجازه میدادند و از هر چیز مفرّح استفاده میکردند ولی به این شرط که از این به هیچکس ضرری نرسد.»
ابومظفر اسفراینی مینویسد:
«خرّمیان دو گروهند: گروهی از ایشان پیش از دولت اسلام بودند و ایشان مزدکیانند و همۀ محرّمات را حلال میدانستند و میگفتند: مردم همه در دارایی و زن شریکند و انوشیروان در پادشاهی خود ایشان را کشت. گروه دوم خرّمیانند که در دولت اسلام آشکار شدند مانند بابکیان و مازیاریان و ایشان محمّره نامیدند. امّا بابکیان پیروان بابک خرّمی بودند که در ناحیۀ آذربایجان پدید آمد و پیروانش بسیار شدند و همۀ محرّمات را حلال می داشت»
اسفراینی سپس می گوید:
«بابکیان را در این کوهستانها شبی است که در آن گرد میآیند و هرگونه تباهی از باده خواری و سرود سرایی و جز آن میکنند و مردان و زنان در آن گرد میآیند. سپس چراغها و آتشها را میکُشند و هر یک از ایشان با زنی که پیش آمده است نزد او بنشیند نزدیکی میکند.»
ابوالفرج بن الجوزی دربارۀ خرّمیان مینویسد:
«خرّمیان و خرّم کلمۀ بیگانه است دربارۀ چیزی گوارا که آدمی بدان میگراید و مقصود از این نام چیره شدن آدمی بر همۀ لذتها و جستن هرگونه شهوتی است که باشد و درهم نوردیدن بساط تکلیف و از میان بردن فرمانهای شرع در میان مردم و این نام لقبی برای مزدکیان بوده و ایشان اهل اباحت از مجوس بودند که در روزگار قباد پدید آمدند و زنان محرّمات را مباح دانستند و هر ناشدنی را حلال کردند و به واسطۀ همانندی کارشان با آرزوی این مذهب این را بدین نام خوانند.»
ابن اثیر چنین مینویسد:
«مردانشان مادر و خواهر و دختر را نکاح کنند و به همین جهت ایشان را خرّمی میخوانند».
فلوگل دانشمند آلمانی نخستین پژوهشگر اروپایی است که معنای «عیّاش» را برای واژه «خرّم» از مؤلفان عرب اقتباس کرده است. میتوان گفت این توضیح از طریق او به همۀ پژوهشها وارد شده است. فلوگل مینویسد:
«الخرمیه» در ابتدا کلمه فارسی بوده و به معنای «سرور» و «روشن» است. (خرّمی- شادی، روشنی، در اینجا البته به معنای پر رو و آزاد فهم می شود. معنای این واژگان به اشخاص دارای این صفات مربوط می شود) عربی شدن آن مناسبتر بود چون که نگارش واژه به معنای پلیدی تعلیم طرفداران آن بود که این نیز در واژگان «فهرست» چنین بیان میشود: «هم میان آنان زنان مشترک هستند این است که آدمیان آنان (مردان) را از نزدیکی با زن دیگر قدغن نمی کنند.»
آ.مولر به مخالفت با چنین تفسیری برمیخیزد که «فلوگل بدون ارائة هیچ توضیحی، معنای «مفرّح» را برای واژۀ فارسی خرّم ارائه کرده و این چیزی جز پاسخ یک دانش آموز است که میخواهد خود را نشان دهد. واژۀ «تفریح» که در آن عنصر واژگانی چون «پررو» و «بی حیاء» اساس بوده و در تعبیر جدید میتواند معنای «رفتار اهل عشرت» پذیرفته شود.» مولر اگرچه نظریۀ فلوگل را رد میکند ولی سخن برخی مؤلفان عرب مبنی بر اشتراک زنان در میان خرّمیان را باور نموده و این اشتراک را تعلیم اساسی مساوات کمونیسم حساب میکند.
در میان عالمان نیز کسانی یافت میشوند که به خرّمیان چنین مینگرند. لئو مؤرّخ ارمنی چنین میگوید:
«شکلی از مالکیت که کمونیسم قدیمی یا ابتدایی نامیده میشود، در این گروهها (گروههای خرّمی) اجراء شده بود و اشتراک زنان یکی از علائم اساسی آن بود»
و. مویور در کتابی اساسی که دربارۀ خلافت نوشته، میگوید که بابک دینی عجیب داشت. این دین ازدواج با محارم و تناسخ روح و دیگر مفاهیم مذهبی شرق را تبلیغ می کرد. مویور میگوید که اصطلاح «خرّمیه» و یا «شهوت پرستان» نیز ناشی از این است. وللهاوزن نیز چنین میپندارد که «خرّمیسم بیاخلاقی است.»
ِا. رایت دانشمند آمریکایی با استناد به مطهرالمقدسی مینویسد که خرّمیان در روابط جنسی به نیک و بد نمیاندیشند اما با اجازۀ زنان. درست همین جهت یعنی «عدم توجه به نیک و بد در رابطۀ جنسی موجب نفرت و استهزاء در میان منتقدان خرّمیان شده است».
وان فلوتن میگوید که ترجمۀ کلمۀ «خرّم» به معنای «شهوت پرست» موجب شده است که از خرّمیان به عنوان طرفداران یک دین جدید بحث میکنند و آنان را چنان مینمایانند که گویا آنان به جز دین شهوت پرستی هیچ دین دیگری نشناختهاند. ی. ماناندیان نیز در نقطه نظر پژوهشگران مبنی بر اشتراک زنان در میان خرّمیان شریک است. او میگوید که:
«شورشیان (خرّمیان) خواهان اشتراک اموال و زنان هستند»
حسن ابراهیم حسن مؤرّخ مصری که مؤلف اثری بزرگ دربارۀ تاریخ اجتماعی- اقتصادی خلافت عرب میباشد، یکی از پژوهشگرانی است که با آرزوی نمایش پاکی و خلوص معنوی خلفاء و اطرافیان آنها و تطهیر آنها در برابر تاریخ، همۀ دشمنان خلیفه از جمله بابک و خرّمیان را تقبیح کرده است.
در سنت ارتباط دادن اصطلاح «خرّم» به بیاخلاقی، محدودیت علمی و سیاسی و غرض ورزی طبقاتی مؤلفان فئودال و بورژوا به چشم میخورد. نمیتوان خرّمیان را که در مدت بیش از 20 سال مردانه و بسیار دشوار در برابر خلافت مبارزۀ آزادیخواهانه انجام دادند، گروهی هوسران، «یا کسانی به حساب آورد که «در عیش، حیاتی پریشان پیش میبردند.» آ. مولر در این معنا مطالبی گفته بود ولی متأسفانه توجه لازم به سخنان او نشد. هر جنبش آزادیخواهانه که اجازۀ سرمستی، آشفتگی و بیاخلاقی را بدهد، از همان ابتدا محکوم به شکست است.
علاوه براین پیشتر گفتیم که بنابه معلومات اسفراینی، «اشتراک زنان» در میان خرّمیان در مجموع در یک شب از سال اتفاق میافتاد. در حقیقت نگرش به این مسئله از نقطه نظر علمی، نیازمند ذکر این مطلب است که بقایای دینی ازدواجهای گروهی ابتدایی، در زیر پردهای از هنجارهای حقوقی و قومی و دینی رسمی و صرفنظر از این پرده، در مردمان همۀ کشورها مشاهده شده است.
چنانکه مؤلف دورۀ باستان میگوید در زمان قدیم در کوههای قفقاز طبق عادت کهن، سالی یک بار بصورت گروهی رابطۀ جنسی برقرار میکردند. امکان دارد که این سنت دینی در زمان جنبشهای مزدکیان و خرّمیان از زیر پردۀ ادیان رسمی (مزدکی و سپس اسلام) بیرون آمده و بدین جهت نیز به مؤلف سدۀ یازدهم به صورت حادثهای که «یک شب از سال» رخ میدهد، رسیده است که این اصلاً نمیتواند «اشتراک زنان» باشد.
جنبشهای مزدکیان و خرّمیان علیه طبقات حاکم و جنبش خرّمیان علاوه بر آن علیه خلافت سوق داده شده بود. مزدکیان و خرّمیان به صورت «مشترکان در ثروت» مشهور شده بودند. بدین جهت نیز مؤلفانی که منافع همین طبقات را بیان میکردند (مدافعان مالکیت خصوصی بورژوا و فئودال) به مزدکیان و خرّمیان مطالبی چون طرز زندگی آشفته و اشتراک زنان را نسبت دادهاند. حال آنکه مدارک نشان میدهد که نه مزدکیان و نه خرّمیان هیچکدام از اینها نبودهاند. در حالی که این چنین است ارتباط دادن خاستگاه اصطلاح «خرّم» با «پریشانی» و یا.... هیچ اساسی ندارد.
ج. سِل دانشمند انگلیسی بدون طرح نظری قطعی دربارۀ دین و ایدئولوژی خرّمیان میگوید:
«در سال 201هـ/7-816م بابک خود را پیامبر اعلام کرد: نامیده شدن او به نام «خرّمی» و یا «خرّمدینی» بدین جهت است که از جایی به نام خرّم در آذربایجان برخاسته بود یا به آن خاطر است که دینی شاد تأسیس کرده که با نام خرّم بیان میشود. من نتوانستهام بیابم که او چگونه احکامی تبلیغ میکرد ولی میگویند که بعدها هیچ کدام از ادیان معلوم آسیا را نمیدانست.»
سرانجام سومین نظریه که دربارۀ منشأ اصطلاح «خرّم» مطرح شده، با نام همسر مزدک ارتباط دارد. این تصور در «مجمل التواریخ و القصص» نامعلوم وجود دارد. نظام الملک نیز این نظریه را چنین منعکس کرده است که:
«خرّمه همسر مزدک و دختر فاده با دو نفر از مدائن گریخت و به محال ری آمده و در آنجا اشخاص را به تعلیم دین شوهرش دعوت میکرد. جماعت مختلفی به این دین وارد شدند و کسان آنها را خرّمدینی نامیدند.»
مؤلف گمنام سدۀ دوازدهم اشاره کرده است که اساس خرّمیان در زمان قباد اول (511-448م) و یا به عبارت درست تر «در زمان موبدان موبد مزدک بن بامداد» نهاده شده است. باز همان مؤلف چنین میپندارد که پس از کشتار مزدکیان توسط خسرو انوشیروان اول، همسر مزدک در منطقۀ شمال غرب ری (آذربایجان- بنیادوف) پنهان شده و از مجازات نجات یافت و مردم را به دین مزدک دعوت میکرد. «پس از آن آنان را خرّمدینان و خرّمیان نامیدند.»
اختلاف و ابهام در توضیح اصطلاح «خرّم»، نشان میدهد که حل این مسئله نمیتوانست قطعی باشد، جهت حل مسئله به صورت علمی میخواهیم احتمال زیر را به عنوان نقطۀ خروج مطرح کنیم. منابع سدههای دهم تا سیزدهم بدفعات اعلام میکنند که مزدکیان و خرّمیان آتش پرست بودهاند. مطهرالمقدسی چنین میگوید: «خرّمیان شاخهای از مغان هستند.»
بنا به گفتۀ سمعانی:
«آنان به مزدکیانی شبیه هستند که در زمان قباد ظهور یافتند. به این علت انوشیروان پسر قباد آنان را کشتار کرده بود. در معنایی که به آنان نام مزدکیاندادهاند، اینان را نیز خرّمیان نامیدهاند.»
ابومنصور بغدادی اطلاع میدهد که «خرّمیان به راه مزدکیان میروند». ابوالفرج ابن الجوزی اشاره میکند که «مزدکیان مُغ بودند». ابن اثیر چنین مینویسد: «آنان (خرّمیان) یکی از گروههای دینی مغان هستند» یا اگر به بیان نفیسی بگوییم، آنان مزدکیان جدید و یا مزدکیان پس از اسلام بودند.
بدون پرداختن به مسئلة مستقل و پیچیدهای مانند روابط ایدئولوژی مزدکیان و خرّمیان با ایدئولوژی آتش پرستی (زرتشتی گری و مزداییسم)، پیشنهاد میکنیم واژۀ «خرّم» براساس مفهوم «آتش» تحلیل شود. معنای واژۀ «خور» در زبانهای فارسی و ارمنی چنین است: به فارسی «خور»، «خوار» و «خارنا» یعنی خورشید و آتش و در زبان ارمنی آتش غیرمادی و نادیدنی.
به این مطلب توجه نکردند حال آنکه همسایگی خرّمیان و یا ایرانیان و ارمنیان که بخشی از شرکت کنندگان خرّمیان بودند، میتواند منجی ما برای پیدایش عنوان «خرّم» و «خرّمیان» باشند. بویژه بدان جهت که همچنانکه پیشتر گفته شد، واژة «خرّم» واژهای به حساب میآمد که در ترکیب لغت زبان عربی داخل میشود.