تحلیل منابع تاریخی پیرامون ستارخان و قیام آذربایجان
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیبنام خدا
نریمان حسن زاده[1]
ترجمه: پرویز زارع شاهمرسی
انقلاب ایران و از جمله جوشش انقلابی در آذربایجان از روزهای نخست، توجه مطبوعات و برخی نویسندگان را جلب کرد. مقالههای درج شده در مطبوعات ایران و غرب، تنها به ذکر حوادث نپرداختهاند بلکه به مقتضای مطلب، به بررسی و تحلیل موقعیت سیاسی و طبقاتی حرکات انقلابی پرداخته و گاه کوشیدهاند تا حرکات انقلابی مردم را لکهدار نمایند. اینها یا از فعالان انقلابی مانند محمد باقر ویجویهای و کرمانی یا نمایندگان دولتی شاهد حوادث و یا مخبران روزنامهها مانند مورگان شوستر، مامونتوویچ و براون هستند. بیشتر این آثار به استثناء ویجویهای به حوادث تهران پرداختهاند.
بعدها پس از جنگ جهانی دوم و افزایش حرکات آزادی خواهانه، توجه به حوادث سالهای 1905 تا 1911 و نقش ستارخان افزایش یافت و آثار قابل توجهی به وجود آمد. اگر مجموعة اسناد، آثار پژوهشی، خاطرات، شرح حال و آثار ادبی را در نظر نگیریم، بسیاری از مسائل انقلاب ایران برای تاریخ شناسی ایران و غرب تاریک ماندهاند. نخستین آثار در سالهای 1920 تا 1930 به وجود آمده مانند آثار پاولوویچ، پتروف، ایلینسکی و پس از جنگ نیز موفقیتهای بسیاری در نتیجة کوشش ایرانشناسان حاصل گردید.
با این حال آثار کمی به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران در سالهای 1911-1905 و مسئلة آذربایجان اختصاص یافته است. در این باره باید به خدمات داداشلی و بلووا اشاره کرد. مسئلة حرکات انقلابی در آذربایجان بین سالهای 1905 تا 1911 در تاریخ شناسی شوروی نخستین بار توسط داداشلی پژوهش شده است. اگرچه رسالهای که داداشلی در این باره نوشته، نظرات ارزشمند و نتایج علمی مهمی دارد ولی در عرض 36 سالی که از نگارش آن میگذرد، مدارک و اسناد زیادی به دست آمده و یا کتابهایی به زبان فارسی منتشر شده است. طبیعی است که بسیاری از حوادث نمیتوانست در رسالة مذکور منعکس گردد.
بلووا نیز در رسالة دکترای خود مطالبی را راجع به وضعیت اقتصادی آذربایجان در آستانة انقلاب، پیدایش تشکیلات «اجتماعیون- عامیون» و فعالیت آن آورده است. این رساله که «حرکات انقلابی در آذربایجان ایران در دورة انقلاب ایران طی سالهای 1905 تا 1911» نام دارد. بنا به گفتة خود نویسنده، درصدد ذکر تفصیلات مربوط به حرکات انقلابی آذربایجان نبوده و از این روی نیز حرکات انقلابی آذربایجان و به ویژه تبریز در آن به صورت گسترده انعکاس نیافته است.
س. سلطانی در رسالة دکترای خود با نام «پیدایش حزب اجتماعیون عامیون» مسائلی چون نام، تاریخ پیدایش و فعالیتهای این حزب را مورد بررسی دقیق قرار داده و مطالبی را برطبق برخی اسناد جدید مطرح نموده است.
آذربایجان نقش واسطه و پیشرو را در گسترش و اشاعة علم، تمدن و معارف اروپا در ایران، پیشرفت حرکات فرهنگی و روند انقلاب ایران طی سالهای 1905 تا 1911 داشته است. حرکات انقلابی آذربایجان و موضوع ستارخان، نه تنها توجه تاریخ شناسان ایرانی بلکه تاریخ شناسان آذربایجانی را نیز به خود جلب کرده است. در عرض مدتی که از نگارش رسالههای فوق میگذرد، انتشار برخی اسناد، منابع جدید، انتشار کتابهای جدید به زبانهای روسی فارسی و آذربایجانی، وجود مطبوعاتی که روزشمار حوادث انقلاب را در بر دارند، خاطرات اشخاص گوناگون و آثار مهم نویسندگان ایرانی به ما امکان میدهد تا موضوع «ستارخان » را عمیقاً پژوهش نماییم.
در نگارش این کتاب نشریههای Рбочiгaзет Пролетри، Сосиoл демокрaт که دوستی مردم ایران و روسیه را تبلیغ میکردند، نشریههای بلشویک که در قفقاز منتشر گردیده، از جمله Бкински рaбочи листок، Бкински рaбочи، Бкински Пролетри وГудок هم چنین مطبوعات دموکراتیک و به ویژه مجلة ملانصرالدین نقش پایهای دارند.
اسناد موجود در آرشیو دولتی اتحاد شوروی پیرامون آذربایجان، اطلاعات ارسالی از طرف هیئتهای دیپلماتیک انگلیسی در تبریز و تهران که در کتاب آبی گرد آمده، مجموعة «تاریخ استقرار مشروطه در ایران»، آثار مورخان ایرانی، مقالات فارسی موجود در روزنامههای «ایران نو»، «حبل المتین»، «انجمن» و «مجلس»، مقالات به زبان آذربایجانی موجود در روزنامههای «ترقی»، «حیات»، «تازه حیات»، «تکامل»، «صلای حق» و...، روزنامة فارسی، «ارشاد» و همچنین دیگر روزنامههای روسی، فارسی و آذربایجانی از این نظر اهمیت دارند و امکان میدهند تا نقطة نظرات جدیدی در کتاب مطرح شوند.
بیشتر اسنادی که به زبانهای روسی و به ویژه آذربایجانی و فارسی وجود دارند و مدارک موجود در مطبوعات، برای اولین بار است که از طرف این نویسنده مورد استفاده قرار میگیرند. از آنجا که در رسالههای داداشلی و بلووا و دیگر آثار، موضوعاتی چون نقش رهبری اجتماعیون- عامیون در انقلاب، جلب اهالی دیگر ولایات آذربایجان به گردونة انقلاب در نتیجة مبارزة تبریز، رهبری تبریز و به ویژه ستارخان در انقلاب ایران، کمک اهالی شهرهای دیگر به تبریز، مبارزهی داخلی در حرکت انقلابی تبریز و موقعیت واسطة آذربایجان در روند انقلاب ایران مورد پژوهش واقع نشدهاند. از این رو نقش پیشرو آذربایجان و ستارخان در انقلاب ایران طی سالهای 1911-1905 تا حد لازم انعکاس نیافته است.
برای نخستین بار است که مسائلی چون انقلاب و مبارزة آذربایجان به رهبری ستارخان و اجتماعیون- عامیون، شورش تبریز و برقراری دو حکومت، جنگ داخلی در تبریز، رهبری اجتماعیون- عامیون در حرکات انقلابی- دموکراتیک آذربایجان، شرکت انترناسیونالهادر این حرکات، پیروزی حرکات انقلابی در شهرهای خوی، سلماس، اورمیه و اردبیل و... و نقش شعبههای محلی اجتماعیون عامیون و «کمیتة ستار» در آن، پیروزی حرکات انقلابی در رشت و اصفهان و اهمیت قیام تبریز به رهبری ستارخان در انقلاب ایران به طور کامل انعکاس مییابد.
اسنادی را که در نگارش کتاب مورد استفاده قرار گرفتهاند، میتوان در دو گروه دسته بندی کرد: در گروه اول گزارشات و نامههایی که نمایندگان دیپلماتیک روسیه و انگلیس برای حکومت خود فرستاده و بعدها چاپ شده است. بخشی از این اسناد توسط حکومتهای روسیه و انگلیس تحت عناوینی چون Blue Book هر کدام در 7 جلد طی سالهای 1911 تا 1913 در پترزبورگ و لندن منتشر شدهاند. مجموعة Blue Book در سال 1913 در تهران به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده است.
اگر چه حکومتهای روسیه و انگلیس در چاپ این اسناد کوشیدهاند تا در جهت «عدم مداخله در امور داخلی ایران» و در حقیقت برای کتمان سیاست غرض ورزانه و استعمارگرانة خود عمل کنند ولی آنها به طور کامل در این کار موفق نبودهاند. مجموعههای دیپلماتیک با هدف تأمین منافع حکومتهای روسیه و انگلیس ترتیب یافتهاند با این حال مطالب این اسناد امکان میدهد تا اهداف استعماری آن حکومتهارا درک کنیم. با این وجود مدارک موجود در این مجموعه از نظر اسنادی بسیار اهمیت دارند و نویسنده از این اسناد با شیوة انتقادی و تطبیقی با دیگر اسناد استفاده نموده است.
گروه دوم مجموعههایی سندهایی است که در دورة شوروی منتشر شده است. این اسناد که تا زمان انقلاب اکتبر مخفی مانده بود، دارای اطلاعات ارزشمندی دربارة وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران و آذربایجان در اواخر سدة 19 و اوایل سدة 20 میباشد.
حسن معاصر از نویسندگان ایرانی بخشی از اسناد و مکاتبات نمایندگان انگلیسی را تحت عنوان «تاریخ استقرار مشروطه در ایران» جمع آوری، ترجمه و منتشر نموده است. مأموران انگلیسی که در آستانة انقلاب به ایران سفر کرده و از نزدیک با وضعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران آشنا شدهاند، در جهت اهداف استعماری خود گزارشها و مکاتباتی با دولت متبوع خود انجام دادهاند که به عنوان یک منبع اولیه برای درک وضعیت ایران در آن زمان، دارای ارزش هستند.
برخی اسناد مربوطه به اهداف مشروطه و وضعیت کشور در آستانة انقلاب، توسط نویسندة مرتجع ایرانی ابراهیم صفایی زیر عنوان «اسناد نویافته» و «اسناد مشروطه» و کتاب «رهبران مشروطه» انتشار یافته است. ابراهیم صفایی در تحلیل اسناد و توضیح مسائل، به موقعیت طبقاتی خود وابسته است. او با غرض ورزی فعالیت ستارخان را تا پیش از انقلاب با نام «قلدری» و «لوطیگری» نامیده و کوشیده است تا نقش رهبری او را در انقلاب مردم آذربایجان خدشهدار نماید.
صفایی به قدر کافی اهمیتی برای نقش آذربایجان در انقلاب ایران قائل نبوده و رهبران انقلابی آذربایجان مانند حیدر عمواوغلو، علی مسیو، باقرخان، شیخ محمد خیابانی و... را به عنوان رهبران مشروطه در آثار خود نیاورده است. او احتمالاً به نقش تشکیلات اجتماعیون عامیون نپرداخته و نقش داشناکها به رهبری یفرم را در انقلاب ایران بیش از حد بزرگ کرده و هدف واقعی او را پنهان کرده است. اسماعیل رائین به درستی مینویسد که کمیتة داشناک در تبریز، هیچ کمکی به انقلابیون نکرد.
کتاب «تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز» که توسط محمدباقر ویجویهای در سال 1908 منتشر شده، به صورت مشاهدات روزمرة نویسنده بوده و به حوادث تبریز از ژوئن 1908 تا ماه دسامبر همان سال اختصاص دارد. در این دوره وقایع انقلابی تبریز به صورت گسترده به تصویر درآمده و برخی موضوعات عمومی نیز توضیح داده شده است. این اثر از نظر درک انقلاب مشروطه در ایران و همچنین آذربایجان اهمیت دارد.
اگر چه آثاری که پیش از انقلاب اکتبر توسط مؤلفان روسی انتشار یافتهاند، از نظر سند و مدرک اهمیت دارند ولی دارای قصوری هستند. از این رو نیز این آثار با دید انتقادی مورد استفاده واقع شدهاند. در سال 1910 مقالة و. تریا از فعالان نبردهای تبریز با نام Квкзскије сосил демокрты в Персидеској револјустин توسط لنین تدوین و چاپ گردید. این مقاله با آثار دیگر متفاوت است چرا که همراه با شرح وقایع انقلاب ایران، اطلاعاتی دربارة کمک تشکیلات سوسیال- دموکرات روسیه به انقلاب ایران ارائه میکند.
تنها آثار پژوهشی شرق شناسان شوروی، اطلاعات درستی دربارة وضعیت اقتصادی- سیاسی و اجتماعی ایران و به ویژه آذربایجان ارائه میکنند. آثار مؤلفان شوروی که در این کتاب مورد استفاده بودهاند بر سه دسته قابل تقسیم هستند:
در گروه اول مقالات و آثاری هستند که مستقیماً به وضعیت اجتماعی- اقتصادی و سیاسی آذربایجان میپردازند. مانند مقالات ق. ایلنیسکی، و بلووا، کتاب «سردار ملی ستارخان» از م. عافیت و «رساله در تاریخ آذربایجان جنوبی».
در گروه دوم آثاری هستند که به تاریخ ایران در اواخر سدة 19 و اوایل سدة 20 اختصاص داشته و به مقتضای مطلب نیز به وضعیت آذربایجان پرداختهاند. مانند آثار م. ایوانف، ز، عبدالله اوف، ت. ابراهیموف اهین ، ش. تقیوا، ا. شمیده، م. پاولوویچ، س. ایرانسکی، ق. ایلینسکی، آ. ماتویف، ق. آرتیونیان، س. علیف و ر. سیدوف.
گروه سوم آثاری هستند که به تاریخ ایران یا تاریخ کشورهای آفریقایی و آسیایی اختصاص داشته و به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آذربایجان نیز پرداختهاند.
ایلینسکی در مقالة خود کوشیده است تا علل اقتصادی- اجتماعی شروع حرکات آزادی خواهانه را در آذربایجان توضیح دهد. او این حرکات را طی سالهای 1905 تا 1911 به سه مرحله تقسیم کرده است: دورة اول از دسامبر 1905 تا ژوئن 1908. دورة دوم از ژوئن 1908 تا ژوئن 1909. دورة سوم از ژوئن 1909 تا دسامبر 1911 او کوشیده است تا حوادث تبریز را به طور فشرده و مختصر توضیح دهد. در این مقاله نقصهایی از جمله اشتباهات اسنادی وجود دارد.
ذکر این مطلب مناسب است که داداشلی نکات مثبت در مقالة ایلینسکی را تحلیل کرده و دورة اول از سه دورة مذکور در این مقاله را دورة جنگهای داخلی نامیده است.
ن. بلووا در مقالة خود اساساً به زندگی و فعالیت انقلابی ستارخان پرداخته است. او اطلاعات کوتاهی نیز دربارة همرزمان ستارخان مانند باقرخان، حسین خان باغبان، علی مسیو و حیدر عمواوغلو ارائه کرده است. ولی نکات ضعف باقرخان در این مقاله با عنوان «انقلابی غیر محکم» آمده است که نمیتوان با آن موافق بود. مقالة کوچک دیگری از بلووا که در 1983 منتشر شد، به حیات و فعالیت انقلابی ستارخان اختصاص دارد.
کتاب «سردار ملی ستارخان» از م. عافیت نیز به زندگی و فعالیت انقلابی این قهرمان اختصاص دارد. خدمات ایوانف در پژوهش تاریخ انقلاب مشروطه اهمیت ویژهای دارد. در مونوگرافیای او برای اولین بار مسائلی چون زمینههای اقتصادی و اجتماعی انقلاب ایران، روند آغاز حرکت انقلابی، نیروهای فعال آن، و کمک سوسیال دموکراتهای روسیه، به صورت گسترده توضیح داده شدهاند.
در مونوگرافیای ایوانف از حرکات انقلابی آذربایجان نیز در بین سالهای 1905 تا 1911 سخن به میان آمده و حتی فصلی جداگانه با نام «خیزش تبریز در سالهای 1908- 1909» نیز وجود دارد. با این حال از آنجا که مؤلف پژوهش ویژه دربارة انقلاب آذربایجان را به عنوان هدف خاص پیش رو نداشته، این مسئله به طور همه جانبه در این مونوگرافی منعکس نشده است.
ایوانف به مسائلی چون شروع شورش مسلحانه در تبریز اوایل سال 1907 و تصرف ادارات دولتی همچون پست و تلگراف از طرف شورشیان اشاره کرده ولی مشخص نیست چرا از فرستادن قوای شاهی برای سرکوب قیام تبریز و همچنین اعزام نیروهای فئودالی از اطراف تبریز به این شهر سخن نگفته است. در کتابی که تقدیم خوانندگان میشود، بر اساس اسناد تاریخی و منابع اولیه، وجود دو حاکمیت در تبریز در ژانویه 1907 و تعلق حاکمیت واقعی تبریز به انقلابیون توضیح داده شده است.
اگر چه ایوانوف و بلووا و دیگر نویسندگانی که پیرامون انقلاب مشروطه ایران مطلب نوشتهاند، به مسائلی چون نقش واسطة تبریز در بازگرداندن مشروطه و سرنگونی محمدعلی شاه قاجار اشاره کردهاند ولی از نقش شهرهایی چون خوی، سلماس، اردبیل و دیگر شهرهای آذربایجان در این غلبه و کمک این شهرها به تبریز بحث نکردهاند.
ق. آروتیونیان در اثر خود کمک سوسیال دموکراتهای روسیه به رهبری بلشویکهارا به انقلاب ایران پژوهش نموده و به درستی نشان داده است که انقلاب تبریز و آذربایجان ویژگی بورژوا- دموکراتیک داشته است و از این روی نیز انجمن تبریز در دورة انقلاب ایران طی سالهای 1905-1911 نمونهای مشهور از انجمنهای دموکراتیک است. این نویسنده همچنین عنوان میکند که انجمن تبریز سازمان حکومتی نظامی و انقلابی بود و از فوریه 1907 این حاکمیت بر تمام آذربایجان و سپس شمال ایران سرایت یافت.
با این حال در این اثر نقش انجمن تبریز در انقلاب مشروطه به صورت کوتاه بیان شده است. علاوه بر این نویسنده برخی نقصانها را در اثرش وارد کرده است. مثلاً او مینویسد که انجمنهای مردمی میخواستند زمینهای متعلق به شاه، خانها و روحانیون را مصادره و در میان روستاییان تقسیم نمایند. حال آنکه این مطلب در هیچ منبعی مورد تصدیق قرار نگرفته است. در این اثر برخی نظرات اشتباه نیز وجود دارد.
اگر منابع مربوط به نویسندگان اروپای غربی و ایرانی را پیش از استفاده از آنها در نظر بگیریم، مشاهده میکنیم که به استثنای نویسندگانی که به منافع تودة زحمتکش میاندیشند، همة آثار نویسندگان ایرانی و اروپای غربی دارای نقصانهای خاص تاریخ شناسی بورژوایی است. این نقصانها در درجة اول عبارت از عدم درک اهمیت و نقش مبارزات طبقاتی و قوانین پیشرفت اجتماعی و یا عدم ارزیابی درست این عوامل میباشد.
مورخان ایرانی و اروپای غربی و حتی پژوهشگران انقلاب مشروطه ایران به چنین روابط اجتماعی و اقتصادی نپرداخته، از مبارزة طبقاتی گذر نموده و یا آن را به صورت درست ارزیابی نکردهاند. پژوهشگرانی چون ناظم الاسلام کرمانی، احمد کسروی تبریزی، دکتر مهدی ملکزاده و... اگر چه در آثار خود ستم، شکنجه، گرسنگی و بدبختی مردم را در آستانة انقلاب ایران نشان دادهاند ولی عوامل ایجاد چنین وضعیتی را تحلیل نکردهاند.
لمپتون انگلیسی در کتاب «مالک و زارع در ایران» باریر در کتاب «تحلیل اقتصاد ایران: 1900-1970» و علی اصغر شمیم در «ایران در دورة سلطنت قاجار» وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران را تحلیل کرده و از این جهت با دیگر نویسندگان تا حدی تفاوت دارند.
باریر که روند اقتصاد ایران را روش علمی تحلیل نموده در فصل اول کتابش با نام «اقتصاد ایران در سالهای 1900» وضعیت اقتصادی کشور را در اواخر سدة 19 و اوایل سدة 20 توضیح داده است. باریر و لمپتون از وضعیت دشوار اهالی ایران و بویژه روستاییان در این دوره سخن گفتهاند. علی اصغر شمیم در کتاب خود که به تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در دورة سلطنت قاجار اختصاص دارد، از وضعیت دشوار اهالی، فقیران و صنعتگران و خرده کاسبان و روستاییان ایران در اواخر سدة 19 و اوایل سدة 20 سخن گفته و قیامهای فقیران شهری و روستاییان را به درستی گزارش داده است.
با این حال در کتاب شمیم نیز همچون کتابهای لمپتون و باریر، برخی نقصانهای مربوط به نویسندگان بورژوا مشاهده میشود. ایراد اساسی این کتاب آن است که وضعیت اقتصادی کشور و رابطة اوضاع اجتماعی با مسائل اقتصادی، در حد مناسب و پیوسته تحلیل نشده است.
آثار مورخان ایرانی را میتوان در موضوع مورد بحث به سه دسته تقسیم کرد:
بخشی از آثار آنها هستند که به اوضاع اقتصادی- اجتماعی ایران و از جمله آذربایجان و برخی مسائل سیاسی پرداختهاند. مهمترین این آثار «عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران» از ابراهیم تیموری و «گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران» از سید محمد علی جمالزاده میباشد.
ابراهیم تیموری با استفاده از منابع اولیه و با ارائة متن معاهدات و امتیازات کشورهای خارجی در ایران، آنها را تحلیل نموده است. در این اثر خود فروختگی ادارات دولتی در ایران، رشوه خواری، طمعکاری و نادانی آنها افشاء شده و مبارزة ایجاد شده میان امپریالیستها برای مستعمره کردن ایران به تصویر کشیده شده است.
نویسنده به درستی این نتیجه را بیان میکند که ایران در اوائل سدة 20 از نظر اقتصادی کاملاً به امپریالیستهای خارجی به ویژه انگلیس و روسیه وابسته بوده و استقلال خود را از دست داده بود. نویسنده با افشای سیاست اشغالگرانة امپریالیستهای انگلیس و روسیة تزاری، به صورت دقیق نشان داده است که انقلاب سوسیالیستی اکتبر، نقش رها کنندة ایران را بازی کرد.
سیدمحمد علی جمالزاده در کتاب خود وضعیت زندگی روستایی، تجارت و صنایع ایران را در اواخر سدة 19 و اوائل سدة 20 به صورت دقیق و فشرده توضیح داده است. نویسنده از سیاست اشغالگرانه روسیة تزاری و امپریالیسم انگلیس انتقاد میکند. با این حال او با عدم دقت سیاسی از سیاست آلمان در ایران سخن گفته و عنوان میکند که: «تجارت میان ایران و آلمان، شرایط را برای آزادی ایران مهیا میکند.»
اثر ابراهیم تیموری و سیدمحمدعلی جمالزاده با نام «تحریم تنباکو» از مباحثی چون امضای قرارداد امتیاز اسارت بار تنباکو در سال 1890 میان ایران و انگلیس، نقش غارتگرانه و تحقیرآمیز این امتیاز و مبارزة مردم ایران در سالهای 1890 و 1891 بر علیه این امتیاز بحث شده است. ابراهیم تیموری در اثر خود سرفصلی برای مبارزات مردم آذربایجان در جریان تحریم تنباکو و به درستی مینویسد که مبارزة مردم ایران بر علیه امتیاز تنباکو نخستین بار در آذربایجان و مرکز آن تبریز شروع شده و پس به تمام ایران سرایت یافت.
در گروه دوم آثاری قرار دارند که به انقلاب مشروطه اختصاص دارند. مهمترین این آثار، کتابهای «تاریخ بیداری ایرانیان» از نظام الاسلام کرمانی، «تاریخ مشروطة ایران» از احمد کسروی، و «تاریخ انقلاب مشروطة ایران» از مهدی ملکزاده است.
در کتاب ناظم الاسلام کرمانی حوادث مربوط به انقلاب مشروطه از آغاز تا ژوئیه 1906 شرح داده شده است. در این کتاب نقش مبارزات مردم بر علیه امپریالیسم انگلیس در سالهای1890 و 1891 در بیداری ایرانیان مهم ارزیابی شده است. نویسنده متن کامل امتیاز تالبوت را که در 1890 واگذار شده، آورده و آثار اسارت بار آن را به صورت درست توضیح داده است.
ناظم الاسلام تأثیر روحانیون را در بیداری مردم بیش از حد بزرگ کرده و برخی جهات نقش آنان را پرده پوشی نموده است. احمد کسروی با استفاده از منابع اولیه به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسوی و خاطرات فعالان انقلاب مشروطه، استفادة انتقادی نموده و انقلاب مردم ایران بین سالهای 1905 تا 19811 را به صورت روزشمار پژوهش نموده است. نویسنده با استناد به منابع اولیه غرض کاری نویسندگان انگلیس و آمریکایی و کوشش آنها در جهت تأمین منافع استعماری خود را افشاء کرده است.
درست به همین روی نیز احمد کسروی در میان عواملی که او را وادار به نگارش تاریخ مشروطه نمودند، مینویسد که بیشتر حوادث انقلاب مشروطه در روزنامهها و کتابهای اروپایی انعکاس یافته و روشن است که این نویسندگان بسیاری از حوادث را دگرگونه کرده و آنان را به گونة هماهنگ با منافع خود نشان میدادند و اگر ما تاریخ مشروطه را بنویسیم، آنان نوشتههای خود را همواره به عنوان یک سند علیه ما به کار خواهند گرفت.
کرمانی، ملکزاده و دیگران قیام مشروطه را با فعالیت روحانیون بلند پایه مانند طباطبایی و بهبهانی مربوط میدانند چنانچه گویا انقلاب مشروطه توسط همین روحانیون به وجود آمده است. در همین رابطه ملکزاده فعالیت پدرش ملک المتکلمین و گروه دیگری از روحانیون مشروطه را بیش از اندازه بزرگ کرده و نقش مردم را نشان نداده است. کسروی بر عکس ملکزاده کوشیده است تا نقش مردم را بیان کند. او در این باره به درستی اشاره میکند یکی از علل توجه من به نوشتن تاریخ مشروطه این بود که نقش مردم عامی را در این انقلاب نشان دهم. در انقلاب مشروطه تمامی کارها را انسانهای عادی به وجود آوردند. بدین جهت نیز تاریخ باید به اسم آنها نوشته شود.
البته از سوی دیگر نیز کسروی با توجه به محدودیت طبقاتیاش به عنوان یک مورخ بورژوا، بیشتر به منافع طبقة خود گرایش داشته است. مثلاً او دیکتاتوری ژاکوبنها را در فرانسه حکومت «وحشت» نامیده است. او همچنین بیان میکند که در اواخر 1907 و اوایل ژوئن شرایطی فراهم شد تا «قارا جماعت» حکومتی را با ماهیت «وحشت» و «حوادث ترسناک» به وجود آورند. عموماً آثار کسروی نیز از نقصانهای خاص تاریخ شناسان بورژوا رها نشده است. با این حال آثار کسروی از نظر فهم انقلاب مشروطة ایران و حرکات دموکراتیک- انقلابی آذربایجان در آن دوره بسیار با ارزش است.
یکی از نقصانهای کتاب ملکزاده این است که او نتوانسته از تأثیر منابع و نویسندگان انگلیسی رهایی یابد. مثلاً ملکزاده تحت همین تأثیر مینویسد که دولت انگلیس تا زمان امضای سازشی 1907 میان انگلیس و روسیه طرفدار استقلال ایران بوده و از انقلاب ایران دفاع مینمود و تنها پس از امضای قرارداد بود که انگلیس به دشمن کشورهای مشرق زمین به ویژه ایران تبدیل شد. لازم به ذکر است که پاولوویچ نیز تحت تأثیر منافع انگلیس به تکرار این نظریه پرداخته و اشتباه بزرگی کرده است.
گروه سوم آثاری هستند که به حوادث آذربایجان و حرکات انقلابی در آنجا اختصاص دارند. منانند «تاریخ هجده سالة آذربایجان» از کسروی، «قیام آذربایجان و ستارخان» از اسماعیل امیرخیزی همرزم نزدیک ستارخان، «انقلاب و تحول آذربایجان در دورة مشروطیت و تاریخ ستارخان سردار ملی» از حسین فرزاد، «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطة ایران» از انقلابی مشهور کریم طاهرزاده بهزادی، «رجال آذربایجان در عصر مشروطیت» از مهدی مجتهدی، «تاریخ عمومی آذربایجان» از کاویانپور، «تاریخ خوی» از مهدی آقاسی، «اوضاع طبیعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی رضائیه» از علی دهقان و...
در کتاب «تاریخ هجده سالة آذربایجان» از احمد کسروی، حوادث آذربایجان پس از شورش رشت در 1909 به صورت روزشمار آمده است. بنا به نوشتة نویسنده، این کتاب ادامة کتاب تاریخ مشروطة ایران از خود اوست. کتاب اسماعیل امیرخیزی از مخالفان شورش، بر اساس یادداشتهای روزانة نویسنده و با استفاده از منابع اولیه و مدارک موجود نوشته شده است. در کتاب برخی تلگرامها، نامهها و... آورده است که نخستین بار توسط امیرخیزی و در این کتاب استفادة علمی شدهاند. در کتاب مثالهای بسیاری برای قهرمانیها، انسان دوستی و انترناسیونال بودن ستارخان آمده و از نبرد شانه به شانة مجاهدان قفقازی با مجاهدان تبریز به صورت همه جانبه سخن به میان آمده است. این اثر نه تنها برای فهم تاریخ آذربایجان در دورة مشروطه بلکه همچنین برای یادگیری انقلاب ایران بین سالهای 1905 تا 1911 ارزشمند است.
کتاب حسین فرزاد در شرایطی نوشته شد که که تودة مردم در معرض حرکات انقلابی و آزادی خواهانه قرار گرفتند. در این کتاب مسائلی چون روح ملی، احساسات ملی و آزادی ملی به صورت روشن به کار رفته و بیان شده است که نخستین بار در تبریز حکومت و ارتش ملی در تبریز ایجاد شد. نویسنده در مقدمة کتاب به درستی به نقش واسطة آذربایجان و ستارخان در انقلاب ایران بین سالهای 1905 تا 1911 اشاره کرده و خاطر نشان کرده است که قیام انقلابی آذربایجان به قدر کافی تحلیل و بررسی نشده است.
مؤلف تصدیق اهمیت قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه و رساندن آن به نسل آینده را وظیفة خود تعیین نموده است. مؤلف روند قیام ستارخان را به شکلی کوتاه و فشرده آورده و به مقتضای مطلب از نقش ستارخان، باقرخان، شیخ محمد خیابانی و ثقه الاسلام سخن گفته است.
کریم طاهرزاده از انقلابیون مشروطه و اعضای تشکیلات اجتماعیون عامیون در اثر خود به درستی از وضعیت سیاسی آذربایجان در اواخر سدة 19 سخن گفته و اطلاعاتی دربارة مبارزة مردم ایران و به ویژه آذربایجان بر علیه اعضای انگلیسیها، شورش مردم به رهبری زینب پاشا، و بلوای نان در اواخر سدة 19 و اوایل سدة 20 ارائه میکند. او با قلم توانای خود حرکات انقلابی را در آذربایجان و به ویژه تبریز به تصویر کشیده است. طاهرزاده در کتابش دربارة تشکیلات اجتماعیون عامیون و انترناسیونالها اطلاعات جدید و زیادی ارائه میکند.
مهدی مجتهدی که خود از خانوادهای روحانی است، در کتاب خود اساساً روحانیون، مجتهدان و حتی ملایانی را که در ردیف خادمان اجتماعی نبودند، در ردیف خادمان اجتماعی دورة مشروطه داخل کرده و از نقش رهبرانی مشهور چون حیدر عمواوغلو، علی مسیو، حاجی علی دوافروش، ابوالضیاء و... بحث نکرده است. او شرح حال خادمان اجتماعی مهمی چون سید جعفر پیشهوری، تقی ارانی و شیخ محمد خیابانی را به صورت ناقص آورده است.
در کتاب «تاریخ عمومی آذربایجان» از کاویانپور فصلی جداگانه با نام «مشروطیت و مقام آذربایجان» وجود دارد. از آنجا که مؤلف حوادث آذربایجان و تبریز را در عصر مشروطه به صورت کافی روشن ننموده، بدین جهت نتوانسته که اهمیت و نقش آذربایجان را در انقلاب ایران بیان نماید.
انقلاب ایران در سالهای 1905 تا 1911 نتوانسته است در آثار مورخان و جامعه شناسان معاصر ایران به قدر لازم انعکاس یابد. آنان کوشیدهاند تا نقش ایدئولوژی ارتجاعی در تشدید وضعیت مردم، اهمیت حرکات انقلابی در پیشرفت آیندة جامعه و نقش تودة مردم را به هر وسیلة ممکن کاهش دهند. فتح الله بینا سعی کرده تا تودة مردم را مانند نیرویی ویرانگر و ناآگاه معرفی کرده و از کوشش «رهبران» برای هدایت آنها سخن گفته و اضافه نموده است که «موفقیتهای انقلاب مشروطه نتیجة مدیران و رهبرانی مانند سیدمحمد طباطبایی، بهبهانی و دیگر مجتهدان بود.»
عبدالله بهرامی از دیگر نویسندگان ایرانی تأیید میکند که: «این حرکات اساساً نتیجة فعالیت آزادگان، روحانیون و تاجران بود.» عبدالله مستوفی برای انقلاب ایران نقش ارتجاعی قائل است. او در بیان نتایج انقلاب از عدم ضرورت این انقلاب، نبود شعور در میان مردم و ضرورت تحکیم قواعد کهن و دینی سخن میگوید.
بسیاری از دانشمندان مشهور ایرانی به مخالفت با این گرایش پرداختهاند. سعید نفیسی مورخ و ادیب مشهور معاصر در کتاب «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورة معاصر» عوامل دشواری تاریخ ایران را در نظر گرفته و مینویسد که:
«من حقیقتی را که بر اساس اسناد و منابع باشد، کمتر یافتم. در تمام این کتابها ریشة حوادث روشن نشده بلکه با اصولی کهنه تشریح شدهاند. ولی عوامل بروز حوادث بیان نمیشوند.»
در نگارش این کتاب از آثار عبدالله مستوفی، عبدالحسین ناهید، اسماعیل رائین، ابوالحسن بزرگ امید، حسین امید، دکتر سلام الله جاوید، فریدون آدمیت و مختاری و... استفاده شده است. مورخان غربی مرتجعی چون فریزر، پرسی سایکس و برار و مورخان ایرانی چون عباس اسکندری، محمود محمود و... چنین میپندارند که هیچ گونه شرایطی اجتماعی اقتصادی برای وقوع انقلاب در ایران وجود نداشت. آنان از نبود شرایط در ایران و صدور انقلاب از اروپا به ایران و... خبر میدهند.
به نظر سایکس استعمارگران و به ویژه انگلیسیان به ایران «تمدن آوردند.» و مؤسساتی که استعمارگران به وجود آوردند و فعالیت آنان در مدارس، باعث بیداری ایرانیان شد. مؤلف از «مفید» بودن خطوط تلگراف و تأسیس بانک شاهی سخن میگوید.
ویکتور برار فرانسوی مینویسد که قواعد مشروطه ایران اساساً به مرحلة اجرا نرسید. «ایران توانایی ادارة مستقل خود را نداشت.» نویسنده همچنین اشاره میکند که نمیتوان انقلاب ایران را مبارزة افکار جدید با قواعد گذشته تلقی کرد. نیز ممکن نیست که انقلاب ایران را حرکتی بر ضد خارجیان دانست. «حوادثی که ما آنها انقلاب ایران مینامیم، شورش مردم بر علیه طفیلیان نبود.»
فریزر مورخ مرتجع انگلیسی دربارة انقلاب مشروطة ایران مینویسد: «تفکر خواستههای مشروطه در حیاط سفارت انگلیس به وجود آمد.»، «حرکات مشروطه در ایران مصنوعی بوده و یکباره به وجود آمد.» با این حال این مؤلفان نقش هژمونی آذربایجان را در انقلاب مشروطه ذکر کردهاند.
ادوار براون در جهتی مخالف با نویسندگان چون ب. سایکس و فریزر فصل هشتم از کتاب خود را با نام «انقلاب ایران» در سالهای 1905-1909 را به حوادث تبریز از 1908 تا 1909 اختصاص داده است. او دفاع تبریز را به سه دوره تقسیم میکند از 23 ژوئن 1908 از برقراری استبداد صغیر تا نوامبر همان سال، از نوامبر 1908 تا فوریه 1909، از فوریه 1909 تا مه همان سال.
نویسنده دربارة دورههای اول و سوم، اطلاعاتی کوتاه داده و اشاره میکند که در دورة دوم، تبریز در دست انقلابیون بوده و حکومت انقلابی آذربایجان به وجود آمد. با این حال او از تدابیری که این حکومت اندیشید، سخنی نمیگوید. به طور کلی در این فصل از کتاب، حوادث تبریز به صورت مفصل توضیح داده نشدهاند. ادوارد بروان به درستی به این نتیجه رسیده است که پس از برقراری استبداد صغیر در ژوئن 1908، تبریز توسط قوای دولتی محاصره شد و بدین ترتیب جنگ داخلی شروع گردید. همزمان او از مطالب روزنامههای مرتجع انگلیسی و روسی دربارة انقلاب مشروطه و به ویژه مطالب بهتان آلود و دروغ روزنامة تایمز انتقاد میکند. همراه با این او اشاره میکند که روسیه تزاری در جهت دفاع از منافع استعماری انگلیس، با انقلاب مشروطیت دشمنی میکرد. او همچنین میکوشد تا سیاست استعماری انگلیس و سیاست منافقانة آن کشور را پرده پوشی نماید.
تحلیل اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی
آذربایجان در سالهای 1905 تا 1911 نشان میدهد که انقلاب ایران از شرایط
اجتماعی- اقتصادی کشور پدید آمد. حرکات انقلابی در ایران و آذربایجان با
اوج گیری مبارزات مردم ایران بر علیه انحصارات انگلیسی در سالهای 1890 و
1891 آغاز گشته و با حالتی توقف نشدنی راه ادامه را پیمود. این مسئله به
ما امکان میدهد تا مطالب مورخان بورژوا را مبنی بر وارداتی بودن، تصادفی
بودن و ناگهانی بودن انقلاب افشاء نماییم.
[1] . توضیح مترجم: مقالة حاضر جزئی از مقدمة کتاب «ستارخان و جنبش آذربایجان» بوده که به هنگام انتشار، بعلت سانسور حذف شده و اکنون تقدیم خوانندگان گرامی می شود.