اسم و صفت در زبان ترکی
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیبنام خدا
پژوهش: پرویز شاهمرسی
اسم واژهای است که دارای معنی مستقل بوده، برای نامیدن چیزی یا شخصی بکار میرود و معنای زمان را نمیرساند. مانند: قارتال (عقاب).
اسم جنس:
آن است که افراد همجنس را دلالت کند. مانند: دیشی (ماده).
اسم خاص:
آن است که برای نامیدن شخص یا حیوان یا چیز معینی بکار رود. مانند: ساوالان.
اسم ذات: آن است که وجودش مستقل بوده و وابسته به دیگری نباشد. مانند: بولاق (چشمه)
اسم معنی: آن است که خود بخود وجود نداشته بلکه وجودش وابسته به دیگری باشد. مانند: باجاریق (توانایی).
اسم مفرد: آن است که بر یک فرد دلالت کند. مانند: چپیش (بزغاله)
اسم جمع: آن است که بر بیش از یکی دلالت کند. مانند: آیلار (ماهها)، گونلر(روزها)
قاعدة جمع بستن: علامت جمع در زبان ترکی (لر) و (لار) است.
اگر مصوتهای یک واژه از جنس ظریف باشند، از علامت (لر) و اگر مصوتها از جنس ضخیم باشند، از علامت (لار) استفاده میشود. مثال:
سورو (گله) ← سورولر اوْردو (ارتش) ← اوْردولار
اسم ساده: اسمی است که از ریشة کلمات درست شده باشد. مانند: قوش(پرنده)
اسم مرکب: آن است که از چند جزء ساخته شده باشد. مانند: آجی چای (تلخ رود)
جامد: آن است که از کلمة دیگر گرفته نشده باشد. مانند: گؤبک (ناف)
مشتق: آن است که از کلمة دیگر گرفته شده باشد.مانند: آنلاق (فهم)
قاعدة کوچک کردن:
علامت تصغیر یا کوچک کردن در ترکی دوتاست:
1- جیغاز. مانند: قیزجیغاز (دخترک) ، جیگز. مانند: اوشاق جیگز (کوچولو)
2- جیق . مانند: آلماجیق (سیب کوچک) ، جیک. مانند ائوجیک(خانه کوچک)
قاعده: در کلمات دارای مصوتهای ضخیم از جیغاز و جیق و در کلمات دارای مصوتهای ظریف از جیگز و جیک استفاده میکنیم.
مصدر: آن است که انجام کاری یا پدید آمدن حالتی را برساند بدون اینکه بر زمان دلالت کند. مانند: یاتماق (خوابیدن). سورمک (راندن).
علامت مصدر در زبان ترکی (ماق) و (مک) است. در کلمات دارای مصوتهای ضخیم از (ماق) و در کلمات دارای مصوتهای ظریف از (مک) استفاده میکنیم.
قاعده: اگر از آخر مصدر، علامت مصدری را برداریم، معنی فعل امر میدهد در حالی که در زبان فارسی در چنین حالتی معنی فعل ماضی را میرساند.
یاتماق (خوابیدن) ← یات (بخواب) گرفتن ← گرفت
مصدر ساده: از یک ریشه و علامت مصدر دست شده است. مانند: قاچماق ( دویدن)
مصدر مرکب: از چند کلمه تشکیل شده است. مانند: دالی چکمک (پس کشیدن)
مصدر کوتاه: چنانچه از آخر مصدر (ق) و (ک) و یا (ماق) و (مک) را برداریم، بقیه معنی مصدر میدهد. ماند: دورماق (ایستادن) ← دورما
حاصل مصدر: کلمهای که دلالت کند بر کاری یا حالتی که از مصدر حاصل شود.
علامتهای حاصل مصدر در ترکی:
1- ایش و اوش. مانند: آلیش. سوروش.
2- ایق و ایک. مانند: آلیشیق. یئریشیک.
3- اوم و ایم: دوْنوم. باخیم.
4- لوق و لیک: بوْشلوق. گؤزللیک.
قاعده: در مصوتهای ضخیم از شکل اول و در مصوتهای ظریف از شکل دوم استفاده میکنیم.
صفت: کیفیت و حالت اسم را میرساند. مانند: (دورو) در «دورو سوم (آب زلال).
موصوف: اسمی است که کیفیت آن توسط صفت معلوم میشود.
مانند: (سو) در دورو سو(آب زلال)
قاعده: در زبان ترکی مانند زبان انگلیسی صفت پیش از موصوف میآید. مانند: آغ توک (موی سفید)
انواع صفت: در زبان ترکی آذربایجانی 14 نوع صفت از نظر معنایی وجود دارند:
1- صفت ساده: کیفیت چیز یا شخصی را به طور ساده بیان میکند. مانند: قوْجا (پیر).
2- صفت تفضیلی: صفتی است که نشانة برتری چیزی از چیزی دیگر است. علامت صفت تفضیلی (راق) است. مانند: سوْیوق (سرد) ← سوْیوق راق (سردتر)
- (داها) نیز علامت دیگری برای صفت تفضیلی است که پیش از صفت میآید. مانند: سرین (خنک) ← داها سرین (خنکتر)
- علامتهای (لوق، لیق، لوک و لیک) نیز بعد از قید مکان آمده و صفت تفضیلی درست میکنند. مانند: گئری (عقب) ← گئری لیک (عقبتر)
- علامتهای (لاشماق) و(لشمک) نیز به آخر صفت و قید اضافه میشوند و صفت تفضیلی میسازند. مانند: یاخین (نزدیک) ← یاخینلاشماق (نزدیکتر شدن) (لاشماق) در کلمات دارای مصوتهای ضخیم و (لشمک) در کلمات دارای مصوتهای ظریف استفاده میشوند.
3- صفت عالی: صفتی است که برتری چیزی را بر تمام همنوعانش نشان میدهد. علامت صفت عالی در زبان ترکی (ان) است. یاخشی (خوب) ← ان یاخشی (بهترین)
4- صفت فاعلی: صفتی است که کننده کار را نشان میدهد. علامتهای صفت فاعلی عبارتند از:
- الف) (ان) و (آن) مانند: گؤرن (بیننده) و قازان (حفر کننده)
- ب) (ین) یا (یان) مانند: دینله ین(شنونده) و آغلایان(گریان)
- ج) (آرقی) یا (ارگی). مانند: قالارقی (ماندگار) و گئدرگی ( رفتنی)
صفت فاعلی را اسم فاعل نیز مینامند.
5- صفت حالت: صفتی است که حالت شخص یا چیزی را نشان میدهد. برای ساختن صفت حالت باید (آ) یا (ـه) یا (ه) را به آخر ریشه اضافه نموده و کلمة بدست آمده را یکبار دیگر تکرار کنیم.
مانند: گؤل (بخند) ← گؤله گؤله (خندان) یا آخ (جاری شو) ← آخاآخا (روان)
6- صفت مشبهه: آن است که به دارندة صفتی به طور دائم و همیشگی دلالت نماید. علامتهای آن عبارتند از:
- (چی) بعد از اسم میآید. مانند: چؤرک (نان) ←چؤرکچی (نانوا)
- (ایجی) یا (اوجو) بعد از ریشه میآید. مانند:
یاز(بنویس) ← یازیجی (نویسنده).
اوْخو (بخوان) ← اوْخوجو(خواننده).
- (ماز) یا (مز) بعد از ریشه میآید. مانند:
قال (بمان)← قالماز (فانی)
سؤن (خاموش شو) ← سؤنمز(همیشه روشن)
- (آر) یا (ار) بعد از ریشه میآید. مانند:
باخ (نگاه کن) ← باخار (نگران)
بیل (بدان) ← بیلر(داننده)
- (آق) یا (اک) بعد از ریشه میآید.مانند:
قوْرخ (بترس) ← قوْرخاق (ترسو)
تلس (عجله کن) ← تلسک (عجول)
7- صفت مبالغه: آن است که داشتن صفتی را به طور زیادت و فراوانی بیان کند. علامتهای صفت مبالغه عبارتند از:
- (قان) یا (گن) بعد از ریشه میآید. مانند:
چالیش (بکوش) ← چالیشقان (بسیار کوشنده)
دؤگوش(بجنگ) ← دؤگوشگن (بسیار جنگنده)
- (آغان) یا (آگن) بعد از ریشه میآید. مانند:
دور(به ایست) ← دوراغان (ایستا)
از (له کن) ← ازگن (له کننده)
- (غون) ، (غین)، (گون) و (گین) مانند:
جوْش (به خروش آی) ← جوْشغون (خروشان)
آز(گمراه شو) ← آزغین (گمراه)
اوز (شنا کن) ← اوزگون( شناگر)
کس (ببر) ← کسگین (برنده)
- (قاج) یا (گج) . مانند:
اوتان (خجالت بکش) ← اوتانقاج (خجالتی)
ارین (تنبلی کن) ← ارینگج (تنبل)
- (جیل) یا (جول) بعد از اسم یا قید میآید. مانند:
باها (گران) ← باهاجیل (گرانفروش)
دؤزوم (صبر) ← دؤزومجول (صبور)
- (ته) یا (تا) بعد از اسم فاعل میآید. مانند:
گزن (گردشگر) ← گزنته (کسی که بسیار گردش کند)
آچان (گشاینده) ← آچانتا (بسیار گشاینده)
8- صفت مفعولی: آن است که بر شخص یا چیزی که فعل بر آن واقع شده، دلالت مینماید. علامتهای آن عبارتند از:
- (ایلان)، (ایلن)، (اولان) و (اولن). مانند:
یاز (بنویس) ← یازیلان (نوشته شده)
یئ (بخور)← یئیلن(خورده شده)
قوْی (بگذار) ← قوْیولان (گذاشته شده)
دؤگ (بزن) ← دؤگولن (زده شده)
- (موش) یا (میش). مانند:
توْخو (بباف) ← توْخوموش (بافته شده)
یاپیش (بچسب) ← یاپیشمیش (چسبیده)
- (ما و (مه) . مانند:
آتیل (بپر) ← آتیلما (پریده)
اوز(شنا کن) ← اوزمه (شنا کرده)
- (اوق)، (ایق)، (اوک) و (ایک) . مانند:
دور(بایست) ← دوروق (ایستاده)
آچ (باز کن) ← آچیق (گشوده)
تؤک (بریز) ← تؤکوک (ریخته)
ایت (گم شو) ← ایتیک (گمشده)
9- صفت نسبی: آن است که کسی یا چیزی را بجایی یا چیزی نسبت دهند. علامتهای آن:
- (لو)، (لی)، (لوک)، (لوق) و (لیق)بعد از اسم و (کی) بعد از قید. مانند:
زونوز ← زونوزلو
تبریز ← تبریزلی
ایل (سال) ← ایلیک (سالانه)
قیش (زمستان) ← قیشلیق (زمستانه)
گون (روز) ← گونلوک (روزانه)
دوْن (قبا- پیراهن) ← دوْنلوق (پیراهنی)
10-صفت مقیاسی: آن است که اندازه را بیان نماید. علامت آن (ایم) و (اوم) است که بعد از ریشة فعل میآید.
ایچ (بنوش) ← ایچیم (جرعه)
اود(ببلع) ← اودوم (به اندازة یک بار بلعیدن)
11-صفت لیاقت: آن است که شایستگی چیزی را برای منظوری بیان نماید. علامتهای آن که بعد از ریشة فعل میآید عبارتند از :
(مالی)، (ملی)، (آسی)، (اسی) و (اونج)
یاشا (زندگی کن) ← یاشامالی (سزاوار زیستن)
گول (بخند) ← گولمه لی (خنده دار)
اوْخون (خوانده شو) ← اوْخوناسی (قابل خواندن)
وئر (بده) ← وئره سی (قابل دادن)
قوْرخ (بترس) ← قوْرخونج (ترسناک)
12-صفت تأکیدی: آن است که وجود صفتی را برای موصوف تأکید نماید. علامتهای آن عبارت است از:
- (لاپ) پیش از صفت میآید: لاپ یاخشی (بسیار خوب)
- (پ) و(م) بعد از نخستین هجای صفت گذاشته میشود و پیش از صفت میآید و با خط رابطه به صفت میچسبد: ساپ- ساری (زرد زرد)
13-صفت تقریبی: آن است که نزدیک بودن موصوف را به صفتی بیان نماید. این صفت در مورد رنگها و مزه ها بکار میرود. علامتهای آن عبارتند از:
- (آمتور) و ایمتور) مانند آغامتور (سفیدگونه) و آجیمتور (مایل به تلخ)
- (آلا) پیش از صفت میآید. مانند: آلاشیرین (مایل به شیرین)
14-صفت تشبیهی :آن است که به شباهت دلالت کند. علامت آن عبارت است از:
-(سان) بعد از اسم میآید: آیسان (مهوش)
- (شین) بعد از اسم و صفت میآید: قاراشین (سبزه)، آیشین (مهوش)
قاعده: در زبان ترکی آذربایجانی صفت همیشه مفرد است و مفرد و جمع بودن موصوف در آن اثری ندارد. مانند: آغ داغ (کوه سفید) آغ داغلار (کوه های سفید)
- چنانچه موصوف حذف شود و صفت جای موصوف را بگیرد، در این صورت صفت جمع بسته میشود. مانند: گؤزللر یوردو (سرزمین زیبایان)
- چنانچه موصوف نکره باشد کلمة (بیر) که علامت نکره است میتواند پیش از صفت یا پیش از موصوف درآید. مانند: بیر گؤزل قیز. (یک دختر زیبا) یا گؤزل بیر قیز.