charehjale

وبلاگ-کد لوگو و بنر
جمشید خان اسفندیاری

جمشید خان اسفندیاری

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی
از لا بـلای تاریـخ چهــاربـرج   

متاسفانه اطلاعات چندانی از تاریخ چهاربرج و منطقه به صورت مکتوب در دست نیست و اینجانب در این مورد بیشتر جستجو کردم اما به غیر از مطالب جزئی چیزی نیافته ام در لابلای این جستجو ها چیزی که بیشتر برایم جالب بود در پایان نامه نادر اسفندیاری (فرزند جمشید خان) بود که درسال1349 یعنی حدود 42 سال قبل نوشته شده است و در این نوشته منشأ دو طایفه قدیمی چهاربرج یعنی طایفه زنگینه و طایفه قره چورلو را می توان یافت.

اما قبل از آنکه منشأ این دو طایفه فوق ذکر شود لازم است به موقعیت و حدود چهاربرج قدیم آن زمان اشاره شود.

قریه چهاربرج قدیم در آن زمان با2950 نفر جمعیت و 500 خانواردر استان آذربایجان شرقی واقع شده بود و فاصله اش با بخش ملک کندی آن زمان 12 و با شهرستان میاندوآب 42 و با شهرستان مراغه48 کیلومتر بود.و از لحاظ اداره بانک کشاورزی و نظام وظیفه و شرکت تعاونی و دادگستری – آمار و فرمانداری وابسته به شهرستان مراغه جزو استان آذربایجان شرقی و از لحاظ اداره آبیاری و عمران و اصلاحات ارضی تابع شهرستان میاندوآب جزء استان آذربایجان غربی بود .بنا به استناد به این پایان نامه نام چهاربرج از قلعه ای که در اطرافش چهار برج داشت و مردم ده در اطراف آن سکنی گزیده بودند گرفته شده است.

منشأ دو طایفه زنگینه و قره چورلو در چهاربرج:

باز هم بنا به استناد به این پایان نامه در مورد منشأ این طایفه ها فقط این اطلاع در دست است که طایفه زنگینه از قره باغ آذربایجان آمده اند و طایفه قره چور لو از اهالی اطراف ماکو بوده اند که در زمانهای قدیم به سبب علل هایی مانند جنگ – گرسنگی و غیره به این مناطق حرکت کرده و در این ده سکنی گزیده اند.

طایفه زنگینه در طرف مغرب و طایفه قره چورلو در طرف مشرق قریه ساکن هستند در آن زمان حد فاصل این دو طایفه یک کوچه بود که تقریباّ این دو را ازهم جدا می کرد رقابت همیشه بین این دو طایفه وجود داشت و عده طایفه زنگینه دو برابر طایفه قره چورلو بود ولی با گسترش روابط خویشاوندی اختلافات این دو طایفه رو به کاهش بود.

در این پایان نامه به برخی از آداب و رسوم مردم چهاربرج آن زمان اشاره شده که در اینجا به ذکر نمونه ای از آن اکتفا می کنیم باید اعتراف کرد که این آداب و رسوم را اکنون تنها می توان از دل و سینه های پدر بزرگ ها و مادر بزرگها بیرون کشید.

ذکر نمونه: آداب و رسوم نام گذاری نوزاد در چهاربرج

در دهمین روز تولد مراسم نام گذاری انجام میگرفت و تمام مدعیون زن از طرف خانواده پسردعوت شده و خانواده زن هم این دعوت را قبول می کنند البته هر کدام یک خلعت پارچه برای (مادر نوزاد) می آوردند و هنگام ورود به خانه می گفتند (قودی اولسون) یعنی مقدس باشد. بعد اسم پسر که قبلاّ توسط مادر و پدربزرگ از روی قرآن یا اسم ائمه اطهار یا شاهنامه و کتابهای باستانی استخراج کرده بودند و انتخاب می نمودند ومادر نوزاد بچه را داخل مجلس میکرد اول به گوش نوزاد اذان و اقامه را با صدای بلند می خواند به طوری که تمام مهمانان شنیده و صلوات می فرستادند و بعداّ چند مرتبه می گفتند اسم شما ... است و بعد میهمانان یک به یک بچه را گرفته و می بوسیدند و سپس خلعت و پول آورده شده به مراسم را جمع کرده وبدین ترتیب مراسم نامگذاری پایان می پذیرد.

راستی اکنون این رسم تا چه حد باقی مانده است؟

در آخر ذکر این مطلب را لازم می دانم که این پایان نامه در کتابخانه ملی ایران موجود می باشد.


  • [ ]

  • دریافت کد فیدخوان