شاعران ترکی
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلی
میرعلی صادق موسوی فرزند میرحمید متخلص به حامد ماکویی ،یکی از شعرای صاحب نام آذربایجان می باشد . حامد در اسفند ماه 1308ه .ش در یک خانواده بی بضاعت و در عین حال معتقد به شعائر اعتقادی پا به عرصه وجود نهاد . در 6 سالگی به دبستان گلستان ، تنها مدرسه شهر ماکو فرستاده شد و بعد از تحصیلات دبیرستانی به شغل معلمی مشغول شد.وی همچنین مدتی ریاست اداره فرهنگ و هنر و سرپرستی میراث فرهنگی ماکو را عهده دار گردید . حامد ماکویی در تمام فنون شعری طبع، وقار و قریحه لطیفی دارد و از صنعت موسیقی بهره مند است است و در عین حال شاعری خوش خط خوش صدا می باشد حامد به زبان ترکی و فارسی تسلط دارد و تاکنون 6 جلد از کتابهای شعربه نامهای « حامد ماکویی نین غزلری ج.1 ،ترجمه حیدر بابای استاد شهریار به زبان فارسی ، خاطره لر، کلیات حامد ماکویی نین غزلری ، غزلیات فارسی و رباعیات» به چاپ رسیده است .ایشان یکی ازشاعران بنام و از بنیان گذاران انجمن ادبی یلدایی ماکو می باشد . در سال 1358بعد از 32سال خدمت صادقانه به افتخار بازنشستگی نائل آمد و هم اکنون به ارشاد شعرا و ادبای جوان روزگار می گذراند.
وطن دیر
انسان اولانین جنت ماواسی وطن دیر
عشقی،هوسی،باشداکی سئوداسی وطن دیر
هرکیم سئوه آزاده لیگی یوردونوسئوسین
آزاده لیگین اصلیده معناسی ، وطن دیر
بیجا دئگی جان تک وطنی باغریما باسسام
چون کونلومون ایستکلی تمناسی وطن دیر
مجنونی یم اوز تورپاغیمین اوزائلیمین من
مجنون اولانین دهرده لیلاسی ، وطن دیر
مینتدارام اول شخصه اورَکدن گجه گوندوز
فیکری، هدفی ، مقصدی احساسی وطن دیر
دونیاده او کس بخته ور انسان ساییلر کیم
مردانه لیگی ، غیرتی دونیاسی وطن دیر
من عاشقم اوز یوردما عالم هامی بیلسین
هر بولبولون اوز نوگول زیباسی وطن دیر
( حامد ) وطنین سئومین انسانلارا نیفرت
دونیاده بو بیهوده سویوق قان لارا نیفرت
در زیر یکی از سروده های رندی را که برای کودکان سروده میخوانید.
آرخ
سو گزدیرن بیر آرخام
جشقون آراز دیر آرخام
یئرلی کوک لو بندیم وار
باغ باغچالی کندیم وار
زمی - زمی گزه رم
دوزو یاشیل بزرم
اولگج بیلن اوشاقلار
شیفکه دن یوموشاقلار
چایدا چیمیب اوزرلر
یان قییقاجی سوزر لر
گوزلرینی یومارلار
بوی بوی دئیپ جومارلار
مرحوم بخشعلی صحراگرد بیرادمی درسال1314در یکی از روستا های شهرستان اسکو به دنیا آمد. و تا 24 سالگی در زادگاه خود مشعول زندگی بود.
از سن 24 سالگی به تهران مهاجرت نموده و دیار اجدادی خود را ترک کرد لیکن به دلیل روح حساس و لطیف و عشق به وطن هیچگاه رابطه صمیمی خود با زادگاهش را قطع نکرد و تا چندین سال قبل از درگذشتش در تهران زندگی نمود و بالاخره عشق به زادگاه و خانه ی آباء و اجدادیش او را دوباره به آنجا کشید و در همین روستا خود به تنهایی سکونت گزید . و بالاخره درسال 86 در طی مراجعت به تهران و دیدار خانواده اش بطور ناگهانی و بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت .
از این شاعر گرانقدر دو اثر به نامهای (( چیچکلی داغلار )) و (( گؤزل یاز )) که هر دورا در اواخر عمر خود به چاپ رسانده است بر جای مانده است. ایشان تخلص یالواران را به خود اختیار کرده بود.
آنا یوردم ...
سحر کهلیک داش باشیندا قاققیلدار
اتگینــــــــــده بولاقلاری شاققیلدار
داش – قایالار سئلده گئدر تاققیلدار
اوو لار گــَــــــلر بولاق اوســــته سو ایچــــــــه
دون گئیمه دیم آتا مینیب گَزمه دیم
آنا – باجیـــــــم هیجرانیندا دؤزمدیم
آنا یوردوم ((بایرام)) دان اَل اوزمه دیم
کؤنلــــــــوم (( دلمه )) سویون دان ایستر ایچه...
استاد حبیب ساهر، در اردیبهشت ماه ۱۲۸۲ شمسی در شهر
ترک به دنیاآمد و کودکی خردسال بود که همراه با پدر و مادرش به
تبریزرفت.درس و مکتب را با قرآن آغاز کرد. سپس کتابهای قدیمی مکتبخانه ها
را یکی پس از دیگری تمام کرد. بعد به مدرسه دولتی رفت و دیپلم گرفت. به شغل
معلمی روی آورد و اول بار در شهرها و روستاهای کردستان به تدریس پرداخت.
سپس رخت سفر بربست و به استانبول رفت. او که زبان فرانسه را قبلا خوب یاد
گرفته بود، برای ادامه تحصیل مشکلی نداشت. لذا وارد دانشگاه شد و درسال
۱۳۰۴ در ۲۲ سالگی لیسانس جغرافیا گرفت و به ایران برگشت و شغل معلمی را این
بار به صورت رسمی پی گرفت و در شهرهای مختلف به تدریس پرداخت. بدین سان
دوران چهل ساله معلمی و آفرینش ادبی او آغاز شد.با آن که معلم جغرافیا بود،
اما به گفته شاگردانش قسمت های پایانی ساعات درس او به ادبیات ختم می شد،
آن هم شعر و بالاخص شعر ترکی. ساهر، شاعر و داستان نویسی توانا بود. از او
آثاری به سه زبان ترکی، فارسی و فرانسوی منتشر شده است.اشعار نوی او همزمان
با ظهور نیما یوشیج در شعر فارسی، و با تاثیر گرفتن از موج شعر نوی عثمانی
که خود متاثر از جریان نو پردازی در شعر فرانسه بود سروده شده. هم زمان با
میرزا تقی خان رفعت و قبل از ظهور نیما، ساهر شعر نو فارسی سرود و سبک
جدیدی را در شعر ترکی بنیان گذاشت و عنوان «پدر شعر نو ترکی ایران » را از
آن خود کرد. اکنون در دانشکده های ادبیات ترکیه و جمهوری آذربایجان ،
دانشجویان دوره های عالی ادبیات ترکی ، برای فارغ التحصیل شدن ، باید در
کنار سایر دروس خود، درسی سه واحدی به نام «ساهر شناسلیق » را هم بگذرانند.
ظرایف ادبی اشعار ترکی ساهر، همچون «حیدربابایا سلام » شهریار، آن چنان
گسترده و غنی است ، که تاکنون قریب ۶ موضوع پایان نامه دوره دکترا و
کارشناسی ارشد را به خود اختصاص داده است . وی ، جزء آخر قرآن کریم ، بخشی
از غزلیات حافظ، شصت رباعی اصیل و ناب از خیام ، گلستان سعدی و بسیاری آثار
دیگر را به صورت منظوم به زبان ترکی معاصر ترجمه کرده است . ساهر به معنای
واقعی کلمه شاعری است میهن پرست و مردم دوست. از آثار ساهر که تعداد آنها
بالغ بر۳۰ جلد می شود، می توان به مجموعه اشعار سایه ها، خوشه ها، شقایق ،
کتاب شعر ساهر (۱و۲)، میوه گس(مجموعه داستان) و نمونه هایی از نظم و نثر
ترکی به زبان فارسی و سه مجموعه شعر کؤشن، لیریک شعرلر و سحر ایشیقلا نیر
به زبان ترکی اشاره کرد.عمده آثار استاد ساهر به ترکى است که در مطبوعات
مختلف به چاپ رسیده است. همچنین بعد از پیروزى انقلاب اسلامى٫ به سبب آزادى
که انقلاب براى آثار محلى به ارمغان آورده بود٫ استاد واپسین سالهاى عمر
خود را عمدتا به انتشار دو سه جلد اثر ماندگار ترکى و نیز همکارى با نشریات
ترکى اختصاص داده بود. از جمله آنها میتوان بیش از ٢٠٠ شعر٫ مقاله٫ داستان
و خاطره در نشریات ترکى بعد از پیروزى انقلاب اسلامى همچون وارلیق٫
آزادلیق٫ یئنى یول٫ انقلاب یولوندا و .... اشاره کرد.از ساهر در مطبوعات
فارسی تنها با امضای ساهر (ساهر حبیب ساهر، میر حبیب ساهر، ساهر تبریزی) و
در مطبوعات ترکی با امضاهای ساهر، اولکر، لاادری، آیدنی، آقجانابلی و
سرخابلی، مقالات، اشعارو نوشته هایی به چاپ رسیده است.ساهر در ۲۴ آذر ۱۳۶۴،
در تهران در گذشت و آرامگاه وی در بهشت زهرای تهران واقع شده است.
بیزیم تورکو شیرین دیل دیر
ساهیرین تورکجه یازیلان شعرلریندن بیر اورنک:
بینهایت بو گؤیون آلتیندا
بیزه بیر قبّهی فیروزه ده یوخ!
یانار افلاکده مینلرجه چیراق،
بیزه بیر شمع، بیر آویزه ده یوخ!
بو قدر اولدوز آراسیندا بیزه
یئددی گؤیلرده بیر اولدوز یوخوموش!
بؤلدولر قوشلاری عالمده مگر،
بیزه ده چاتدی او آغلار بایقوش؟!
قووالارکن منی هر گون محنت
قاپیمی دؤگمهدهدیر هر گئجه غم.
هامی آزاده ائلین شاعری وار
من اسیر ائللرین آه! شاعرییم.
حکیم حاج ملامحمد هیدجی در سال 1270
هجری قمری در قریه ی هیدج در مابین ابهر و زنگان پا به عرصه ی وجود گذاشت.
او برای تکمیل علوم خود به شهرهای قزوین، تهران و عراق سفر کرد. حکیم هیدجی
یکی از نوابغ روزگار است که به سه زبان ترکی، عربی و فارسی شعر گفته است.
او علاوه بر شاعری، فیلسوف بزرگی بوده که سال ها به تدریس فلسفه مشغول بوده
است. او همچنین در جریانات سیاسی کشور از جمله تحریم تنباکو نقش شایانی
ایفا کرده است. از حکیم هیدجی آثاری در زمینه ی ادبیات، فلسفه و سیاست
برجای مانده است که می توان به «دیوان شعار»، «کشکول»، «رساله ی دخانیه» و«
دانش نامه» اشاره کرد. شعر زیر نمونه ای از تمثیلات عرفانی فلسفی اوست.
ائتمه میش اول شاهد رعنا بزک
پرده نی سالمیشدی اوتورموشدو تک
نه آدی بیر یئرده نه دیلده سؤزو
عشق اؤزو عاشق اؤزو معشوق اؤزو
شانه چکیب زولفونه اول خوش خرام
دوردو ایاق اوسته دگیشدی مقام
اولدو بو بیر جلوه ده کل جهان
ذره صفت گون ایشیغیندان عیان
ایسته دی ائتسین اؤزونو آشکار
غیب و شهود عالمینه هر نه وار
دیشره چیخیب پرده دن ائتدی نظر
دان سوکولوب اسدی نسیم سحر
کئچدی قرانلیق گئجه اولدو گونوز
صورتی هر گؤزگوده گؤستردی اوز
کون و مکاندیر اوزونون سایه سی
سایه سیدیر مایه لرین مایه سی
جمله اودور غیر قیوداتدیر
وحدتی اسقاط اضافاتدیر
صرف حقیقت کی اولور آشکار
گؤزدن ایتر نام و نشان هر نه وار
نه گون و نه آی و نه اولدوز قالیر
پرده نی سالدی یئنه یالقیز قالیر
- هنرمند؛ شاعر، نویسنده و کارگردان
- گوینده رادیو
- سرپرست گروههای نمایشی وموسیقی
- بنیانگذار و مسئول کتابخانه ، انجمن ادبی و گروه هنری فضولی
ـ و . . .
***
رضا
افشارپور متخلص به افشار در سال ۱۳۴۲ در محله پل سنگی (چای قیراغی)
تبریز، خیابان فارابی فعلی به دنیا آمد. دوران تحصیلی ابتدایی را در
دبستانهای شاه حسین ولی، امیرکبیر و نمونهی دکترمحسنی به پایان رساند.
در حین گذراندن دوره راهنمایی تحصیلی در مدرسه شاهحسین ولی در سن ۱۳
سالگی در اثر یک حادثهی دوچرخه سواری، از ناحیه ران چپ دچار شکستگی شده و
به دنبال تشخیص اشتباهی دکتر فرزند که اینک مقیم خارج از کشور میباشد،
تحت چندین عمل جراحی بیمورد قرار گرفته و برای همیشه ویلچرنشین گشته است.
پشتکار،
اراده و همت شگفتانگیز این هنرمند بزرگ به قدری زیاد است که گویی هیچ
مشکلی نمیتواند مانع فعالیتهای توانفرسا اما بسیار مفید و باارزش او شود،
به طوری که خود وی میگوید:
درین باخیشلارلا، گئنیش اورکله
بودار دونیا ایچره نئجه دوستاغام!!!
یوخ؛ یورولماق بیلمم، یورولماق بیلم
حیات یوللاریندا اگیلمز داغام.
پس
از سپری نمودن دوره نقاهت، دوران تحصیلی متوسطه را در دبیرستانهای دهقان
(آیه اللـه مدنی فعلی)، و بنیصدر (ثقهالاسلام فعلی) به پایان رسانده و
همزمان با اخذ دیپلم تجربی با دایر نمودن یک واحد فنی در محله پل سنگی به
نام «الکتریکی آذرخش» به تعمیر و فروش وسایل الکتریکی و الکترونیکی پرداخت.
در سال ۱۳۷۰ از سوی ستاد ناحیه یک بسیج ادارات سپاه پاسداران ناحیه
آذربایجان برای نوشتن یک نمایشنامه طنز دعوت به همکاری شد و بعد از چند ماه
تلاش اولین درام موزیکال آذربایجان ایران به نام «گجیل قاپیسی» از سوی وی
نوشته و در همان سال در هفته بسیج در دانشگاه تبریز به نمایش درآمد که با
استقبال بینظیر مردم روبرو شد.
در سال ۱۳۷۱ به همکاری با باشگاه
کارگردان اداره کل کار و امور اجتماعی استان دعوت شد و به سمت مسئول امور
فرهنگی ـ هنری کارگران استان به ابتکاراتی دست زد که بنیانگذاری و مسئولیت
کتابخانه ملی ـ مردمی، انجمن ادبی و بزرگترین گروه هنری کشور به نام نامی
محمد فضولی از جمله آنهاست. در همین خصوص شعرای استان چکامههایی سرودهاند
که به چند نمونه اکتفا مینماییم:
شاعر یالقیز در نغمههای انجمن:
حرمت نام فضولی را فزون خواهد نمود
هر کــه بــاشد در حقیقت آشنای انجمن
جان مــن باشد فدای همت مــردانهی
آن کــه شد بنیــانگذار و رهنمای انجمن
شاعر اویاق در فضولی اوجاغی:
چالیشیر مینّت سیز؛ سارسیلماز افشار
گونــش تـــک آیدیندیــر تمیـز نیّتی
آرزوسو: ظلمتین بـــاغرینی یارمـــاق
اؤنملـــی یولـودور: عـــؤمور زینتـــی
***
سوسلهییب بـو ائوی بیر انسان آدی
اوچ دیلین دانیلمـــاز ماهیر اوستادی
دوغــــرودان بـو اولـو کتـــاب ائوینه
نـــه گؤزل یـــاراشیر فضولــــی آدی
استاد حاجموسی هریسینژاد در قصیده فضولی:
او انجمن کی بناسی «فضولی انجمنی» ایـدی
نشان وئریردی نجوم ایچره کهکشاندی فضولی
***
سریــع حــالدا تقبّل، جدید «کتـابخانا» سیندان
قضیّــه ایــدی ثبوتــی: کؤنـولستاندی فضولی
……….
«هریسی» سلطـــهی قومیّتین تفوّقی قویســـا
اینـــان کی نــابغهی آخرالـــزّماندی فضولــی
وی
در سال ۱۳۷۳ بنا به دعوت بهزیستی استان با سمت مشاور امور فرهنگی ـ هنری
مدیر کل بهزیستی به همکاری با آن سازمان منصوب گردیده و با حداقل امکانات
فعالیتهای بیشمار و جالبی برای مددجویان تحت پوشش بهزیستی، کمیته امداد،
بیماران بیمارستان روحی روانی رازی و بیماران آسایشگاه باباباغی انجام داده
و در چند جشنواره تئاتر و موسیقی نیز با نام امور فرهنگی هنری بهزیستی
استان شرکت نمود.
افشار در تاریخ ۶/۵/۱۳۷۱ به استخدام مدیریت درمان
سازمان تامین اجتماعی درآمد که صد البته استخدام نامبرده در آن سازمان
همچون استخدام سایر معلولین به همین سادگی و بدون غرضورزی صورت نگرفت.
نکته جالب توجه این که پس از استخدام پرجنجال وی، افشار در مراسم روز جهانی
معلولین چگونگی استخدام خود را در قالب نمایشنامهای به نام «آتیلمیش» در
حضور مدیر کل وقت امور درمان تامین اجتماعی استان (دکتر رضا علویزاده) به
صحنه برد و موفقیت خود را برا ی تماشاچیان حاضر با آن تئاتر که نویسندگی و
کارگردانی آن را به عهده داشت به بیان هنری نمایاند. وی پس از ۱۴ سال خدمت
در بخش رادیولوژی بیمارستان ۲۹ بهمن از طرف مسئولین بیمارستان به درمانگاه
شماره یک تامین اجتماعی واقع در محله «دهوهچی» تبریز منتقل شد.
قیش کؤچوب یوخدو سازاقدان اثر ، اولموش یئنه یاز
یئنه گؤللرده دی قاز
سوسما ای نازلی آتا هر نه گؤرورسن یئنه یاز
اولموشام طبعووه باز
***
نازنین بسدی دا ناز ائیله مه ، نازه نه نیاز؟
گل ؛ ائله نازووی آز
آغی یاز ؛ قاره نی یاز ؛ گؤرویون هر بیر نه نی یاز
قیل «مخالف»! «شه ِ ناز».
***
چوخ جسارت دی دانیشماق ، منی عفو ائیله آتا
طبعووی قویما یاتا
حق سؤزون یاز! اوخویان یا توتا ؛ یا اینکی آتا
ایگید انصافی ساتا؟
***
داریخیرسان سا « سه تار »ی اله آل ؛ بیر چال ـ اوخی
یادا سال آجی ـ توخی
اوره گیم ائیله هدف ، کیپریگین ایله چال اوخی
محو ائله واری ـ یوخی
***
چونکی بیر دردده ییک اوستاد! سؤزومو تئز قانیسان
سن ده من تک یانیسان
سن هنر عالمینین هم جانی سان ، هم قانی سان
شعرا سلطانیسان
***
دیغلارام بئیله کی هجران اودو باغریم یارالیر
روزگاریم قارالیر
دشمنیم یوخ ، بو نه حکمت دی کی جانیم یار آلیر
نئجه رنگیم سارالیر
***
ناکسین طعنه سی درددن داها چوخ یاندیریری
سینه مه اوخ ویریری
محتاج اولدوق دا تانیشلار هامیسی یان دوروری
خلقی شیطان قوروری
***
غملی سؤز ، قانلی گؤزوم یاشی ، آنام ، بیرده تاریم
یالنیز اولموشلا یاریم
دشته دوشموش نئجه گؤر سیزلیزی پودایله تاریم
گئدیب الدن قراریم
***
نئچه یول ایسته میشم بو یاشاییشدان ال اوزوم
دینله نیسگسل لی سؤزوم
قیزاریب سیللی لر آلتیندا منیم بو ایت اوزوم
نئجه هر درده دؤزوم؟
***
وئرمیشم درد و غمیلن بوتون عمروم بادا من
یانمیشام هر اودا من
نه اولار جام وصالیندان ایچم بیر بادا من؟
دوستاغام دونیادا من
***
ادبیات قوروماقدا بیر آلینماز قالاسان
نئی ده کی بیر نالاسان
یئنه آرزیم بودو ایللر بویو سن ساغ قالاسان
صاباحا یول سالاسان
***
کئچه جک لردن اورک لر ده فقط ایزدی قالیر
اونلاری یاده سالیر
یالقیز « افشار » نئچه ایلدیر غمی غم اوسته قالیر
وئریر عمرون ،غم آلیر
.......................
این مثنوی مستزاد در زمان حیات زنده یاد استاد شهریار خطاب به ایشان سروده شده است
منابع :
۱ـ کتاب ادبیات اوجاغی ، بیرینجی جیلد ، یحیی شیدا ، ۱۳۶۴ تبریز ، نوبل کتابخاناسی ، صفحات ۱۷۴ الی ۱۷۸
۲ـ
کتاب تذکره شعرای آذربایجان «تاریخ زندگی و آثار» ، جلد سوم ، تالیف محمد
دیهیم ، اسفند ۱۳۶۸ ، چاپ آذرابادگان تبریز، صفحات۱۲۱ الی ۱۲۴
CƏNUBİ AZƏRBAYCAN ƏDƏBİYYATI MÜNTƏXƏBATI(dərs vəsaiti) , BAKI -2003 , ALMAZ ƏLİQIZI , SƏHİFƏ 300 - 302
۴ـ کتاب مکث ، پروین پناهی یئنگی قیشلاق ، ۱۳۸۶ تبریز ، انتشارات یاران ، صفحات ۶۰ الی ۹۵
سید امیر علی امیری در شهرستان مرزی پلدشت (از توابع ماکو ) به دنیا آمد . و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در پلدشت سپری کرد . بعد ها در آموزش و پرورش به عنوان معلم استخدام شد و بعد از آن تا مقطع کارشناسی ادامه تحصیل داد . این شاعر توانای دیار آذربایجان با الهام گرفتن از طبیعت زیبای منطقه و همجواری زادگاه او با جمهوری خودمختار نخجوان شروع به سرودن شعر پرداخت . استاد سید امیر علی امیری تخلص طالب رو به خود اخیار کرده است و به زبان های ترکی و فارسی شعرهای زیادی سروده . . سید امیر علی امیری همکنون نیز در شهرستان پلدشت زندگی می کند و عضو انجمن شعرای حیدربابای این شهر نیز است. در زیر یکی از سروده های این شاعر توانا را آورده ایم.
ذکریاران اولموشام
هـارداسان صاحب زمان گل مست جانان اولموشام
قـــهر، کـنــعانی قـاراتمش گل اورک قان اولموشام
عـالم مـستانه لیک اهــلیــلــــه مـن اولدوم تـانـش
انـــتـظارین هی چـکیب من عاشق جـان اولمـوشام
بـاغ ایمان باغــیبـانی تقصــیریـم چــــــوخـدور کی گل
سـن نه نـن زهرا شفـا قـیـل مـنده پشمان اولموشام
یـــوسـف زهــــرا یتیمـیـــک یــــوخدو درد اهلی بیزه
گل یعـقــوبین گــوزشــفاسی درده بیـجان اولموشام
شـمع تک هرجمعه عشقین ده یانیریوخسول جانیم
گل منـیم خوش صورتیم هجرینده حیران اولموشام
هرگـون خـلوت ایـلـرم صوبح سحربـیریـــاراوچون
شـاهــدیـــم دان اولـدوزودور ذکــریاران اولـموشام
"طـالبم "هــی باخـیــرام گـون چـیخانـا گـون باتانا
گـــوزلمک دن یار یـولون حالی پریشان اولموشـام
میرزا صادق از شاعران بزرگ معاصر متولد 1226 شمسی در اردبیل متخلص به بیضا از شاعران معاصر اردبیل است.در سال 1226 شمسی در اردبیل متولد گردید. او شغل تجارت داشته و به وارد و صادر نمودن پوست بره اشتغال می ورزید. طبع شعر قوی و مطالعات زیادی داشته است. اشعارش غالبا به زبان ترکی و در مدایح و مرثیه سرایی اهل بیت بوده است. در گفته هایش ذوق عرفانی به چشم میخورد. و به گفته یکی از نوادگانش خود بیضا در ایام بیماری مشرف به موتش سروده هایش را که با مرکب نوشته شده بوده است درظرف آبی ریخته وشسته است.با این حال جسته گریخته ازاشعار او در یادداشتهای دیگران باقی مانده است.دو بیت زیر نمونه ای ازاشعار ترکی اوست.بیضاء در نفسیر قرآن شریف ، نهج البلاغه و آثار گرانپایه متقدمین از قبیل : سنائی ، عطار ، خاقانی ، سعدی ، حافظ ، مولوی ، فضولی و سایر قلمداران عرصه شعر و ادب و عرفان مطالعات عمیقی داشته ، در کنار این ذخایر و گنجینه های فنا ناپذیر علوم بیان و کلام ، عروض و بدیع و قافیه ، فلسفه و منطق و النهایه آنچه را که در پرورش روح بلند یک شاعر عارف ضرورت دارد به خوبی فرا گرفته است . میگویند مرحوم بیضاء به دلیل احاطه به علوم اسلامی و مسائل فقهی ، گاهی اوقات وکالت اشخاص را قبول و در دعاوی مطروحه در محاکم از حقوق موکلین خود دفاع میکرده است.
دیوان
شعر استاد با نام ( کلام بیضای اردبیلی ) در 510 صفحه از سوی تنی چند از
علاقمندانش گرد آوری و با همت هیأت اردبیل شناسی و صندوق قرض الحسنه مهدیه
با یک پیشگفتار و سه مقدمه در خرداد سال 74 چاپ و منتشر گردید
بیضادر
سال 1301 شمسی در زادگاهش اردبیل در سن 75 سالگی دعوت حق را لبیک گفت ،
جسمش در شهیدگاه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی ( آرامگاه شهدای جنگ چالدران )
به خاک سپرده شد و روحش به ملکوت اعلی پیوست.
استاد سخن،شاعر نغز گفتار و دلسوخته مرحوم حاج رضا صراف تبریز ی در سال 1271 هجری قمری در محله ی راسته کوچه تبریز در دربند حصار دیده به جهان گشود.در سن 12 سالگی پدر خود را از دست داد به ناچار برای گذراندن زندگی به شغل پدرش یعنی صرّافی روی آورد.مغازه اش در تیمچه ی حاج سید حسین میانه قرار داشت.در حین تجارت،به آموختن ادبیات فارسی و عربی پرداخت.
حاج
رضا صراف همیشه در محافل علمی و ادبی شرکت داشت و از سال 1291 ه .ق (از
20سالگی) یکی از اعضای برجسته انجمن ادبی صفا بود که جلسات انجمن در خانه
وی تشکیل می شد.او همیشه از محضر ادیب نامدار مرحوم « لنکرانی » پیش کسوت
این انجمن استفاده می برد.
صراف در عمر کوتاه خود در حدود 2500 بیت شعر
سروده که علاوه بر غزلیات،اشعار نغزی در موضوع حادثه ی کربلا سروده که
حکایت از علاقه مندی و اظهار ارادت شاعر به ساحت مقدس معلم بزرگ شهادت حضرت
حسین ن علی(ع) دارد و بیش از نصف دیوانش به مراثی و مدایح اهل
بیت(ع)اختصاص یافته است.در حقیقت صرّاف یکی از 4 شاعر بزرگ مرثیه سرای
100-150 سال اخیر بوده است.
برخی از شاعران او را سعدی ترکی سرا و برخی
دیگر او را با نظامی مقایسه کرده اند.شخصیت ادبی صراف چنان از عظمت و ابهت
برخوردار است که شعرای بعد از او از جمله غزلسرای معصر علی آقا واحد تحت
تاثیرش قرار گرفته.همچنین استاد شهریار از او چنان متاثر گردیده که او را
به عنوان یکی از نوابغ ادبی آذربایجان مورد ستایش قرار داده است.
صراف
نه ماه پس از صدور فرمان مشروطیت در 17 ربیع الاول سال 1325 در سن 54 سالگی
به دنبال ابتلا به بیماری آسم در تبریز چشم از جهان می بندد.
بی گمان
حاج رضا صراف تبریز ی یکی از قله های همیشه بلند شعر ترکی و به تعبیر
شهریار:از نوابغ ادبی آذربایجان است. در عرصه ی غزل،شور انگیز ترین و لطیف
ترین غزل های زبان ترکی به زبان ساده و بیانی شیوا و عاطفی از ذوق و قریحه ی
سرشارضراف تراوش کرده است.در زمینه ی مدح،مرثیه و ثنا گستری آل علی(ع)بی
شک صراف از مردمی ترین و دلسوخته ترین شاعران شیعی است.سوگ سروده های وی در
ماتم سالار شهیدان امام حسین(ع) و یارانش ورد زبان عاشقان اهل بیت(ع) در
ایران،جمهوری آزربایجان،ترکیه،داغستان و قفقاز است.
سادگی و روانی از
ویژگیهای بارز زبان شعری صراف است.به گونه ای که کمتر متخصصی جرأت تصحیح
دیوان صراف را دارد.تعبیرات پیچیده و کلمات مهجور و فضل فروشانه از ساحت
شعر او به دور است.البته صراف،سادگی زبان و روانی بیان را با سَیَلان
عاطفه،روشنی اندیشه و صنایع ادبی در هم آمیخته و با استفاده از صنایع لفظی و
معنوی همچون تشبیه،حقیقت و مجاز،طباق،مراعات النظیر،لف و نشر،تجنیس،ارسال
المثل و... سخن را غنا و استحکام بخشیده و به نهایت شیوایی و زیبایی رسانده
است.با آوردن گوهر های معانی بکر و با الهام از ملکوت روشنی بخش فکر،بر
بار معرفتی شعرش افزوده و با دمیدن روح احساس و عاطفه و ساختن تصاویر دل
انگیز و تشبیهات رنگارنگ . گاه با نازک خیالی به شیوه ی شاعران سبک هندی
کلام خود را دلنشین و ماندگار کرده است.
صالح عاصم کفاش معروف به پرویز که در شعر (عاصم)تخلص میکند روز13/دیماه/1320 در محله ئ قدیمی جمعه مسجد اردبیل درخانهء پدر بزرگ فقیدش شادروان غلام عسگر عاصم کفاش –که از خادمین دربار حسینی و شاعری دلسوخته و بی تکلف بوده -قدم به جهان هستی گذاشت.پدر مرحومش اسمعلی دارای ذوق ادبی بود ودر راستهء کفاشان بازار اردبیل به کفاشی اشتغال داشت.
صالح
عاصم تحصیلات ابتدایی را در دبیرستان سنایی واقع در کوچهء حسن آباد و
تحصیلات متوسته را در دبیرستان پهلوی و صفوی به پایان رسانید. پس از انجام
خدمت وظیفه وارد تربیت معلم تبریز شد و پس از گذراندن دورهء آموزشی یکساله
به زادگاه خود بازگشت تا به عنوان معلم استخدام شود ودر دبیرستانهای اردبیل
به تدریس پرداخت .وی در سال1353 به دانشسرای عالی تهران راه یافت ودر
رشتهء زبان وادبیات زبان انگلیسی بهاخذ مدرک لیسانس نائل گردید. عاصم که
درسال 1343 ازدواج نموده دارای سه فرزند به نامهای داور و داریوش و رامین
میباشد که دریغا شمع حیات دومین فرزندش در زمستان سال 1376 به خاموشی
گرائید وروح شاعر را برای همیشه داغدار کرد. عاصم در این ماتم شعر سوز ناکی
دارد که بیتی از آن نقل می شود:
منه بیر داغ دادین، اسفند آیی،دادیری فلک
تابیلم سینه ی زینب ده کی آمار نه دیر
عاصم
،علاوه بر مهارت در مراثی غزلهای اجتماعی و چار پاره های هجایی،منظومه
های شیوایی به صورت بحر طویل دارد که از آن جمله می توان به قطعهء
سوری(جهنمده بیتن گول)وشیخ محمد(ایکینجی بهلول)اشاره کرد.
آثار چاپ شده از این شاعر عبارتند از:
1.قانلی سحر 1373
2.یارالی دورنا1377
3.نیسگیللی گولوشلر1382
دده کاتیب شاعر بزرگ شناخته شده آذربایجان می باشد که به سال 1304 در قصبه فرهنگ دوست قولونجی در 45 کیلومتری اورمیه چشم به جهان گشود . ابتدا تخلص "کاتیب "را برگزیده بود اما لقب" دده " نیز در جلسه های شعر و ادب در شهر قونیه تورکیه ، توسط بزرگان و ادیبان آن دیار داده شد و تخلص کاتیب به دده کاتیب تغییر یافت . جایگاه بخصوص شعر های ایشان در بین آشیقهای غرب آذربایجان باعث شد که بعنوان پدر آشیقها آذربایجان معرفی گردد .تاکنون چهار کتاب به نامهای " عشق و عرفان(در قونیه ترکیه چاپ شده است ) اینجی لی صدف ، اورمو گؤلو و گونوموز آیدین " به چاپ رسیده است و این کتابها تنها جزئی از اشعار بیش از 35000 بیت این بزرگوار می باشد. وی تحصیلات خود را در مکتبخانه و در محضر عالمان بنام زمان خود فرا گرفت. «دده کاتب» به زبانهای ترکی، فارسی، عربی، کردی و ترکی استانبولی تسلط داشت و عمده اشعارش به زبان ترکی آذری است. ایشان در دوم اسفند 1387- سن 84 سالگی -و مصادف با روز جهانی زبان مادری دار فانی را وداع گفته و در زادگاه خود قولنجی ( قولونجو ) به خاک سپرده شدند. تحصیلات ابتدایی خود را در قولونجی نزد علما و عارفان سپری کرد و سپس در سنین جوانی به ترکیه رفته و با بهره جستن از استادان بزرگ علم و عرفان ؛ اصول دین اسلام و شعر و شاعری را فرا گرفت.در 25 سالگی- سال1329- شعر گفتن را آغاز و طولی نکشید که شهرت او برای بسیاری از تورکهای جهان شناخته و به عنوان منبع مهمی برای ادبیات و فرهنگ و تاریخ مردم تورک ومسائل دین و شریعت ، مورد احترام مردم ،عالمان ، بزرگان و ادبا قرار گرفت
چون
تخصص اصلی شان در شعر آشیقی (عاشق) بود به عنوان پدر آشقهای آذربایجان
معرفی شد اشعار دده کاتب سراسر عرفان و پند و نصیحت است و مضامین دینی و
فرهنگی به شکل ظریف و زیبایی در آثار وی تجلی یافته که نشان از روح والای
این هنرمند و عارف عرصهی ادبیات دارد. اصطلاح دده کاتب در فرهنگ آذربایجان
معادل واژه پیرطریقت در زبان فارسی است که این لقب به افرادی که به لحاظ
معنوی به مقامات والایی رسیده باشند اطلاق میگردد
اکثر اشعار وی به
لهجه آذربایجانی است ولی به لهجه ترکیه نیز اشعار زیادی سروده است. او در
میان عاشیقها و اوزانهای آذربایجان غربی و شهرهای شرقی ترکیه (به خصوص در
بین ترکهای کوره سوننی دو طرف مرز) بسیار مشهور است.وی غالبا در سرودن
اشعار از قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(ص) استفاده می کرده و بسیار به
فرایض دینی مقید و متعهد بود تا آنجا که گفته می شود نام تک تک فرزندان خود
را از قرآن متبرک نموده است
افضلالدّین بدیلبن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی از جملهٔ بزرگترین قصیده سرایان تاریخ شعرو ادب ترکی و فارسی به شمار می آید.ولادت او را در سال (۵۲۰هجری قمری)
در شهر تبریزدر گذشت.برابر(۱۱۲۰میلادی-۱۱۹۰میلادی).
تأثیر هنر خاقانی بر حافظ
بنا به وجود مضامین و تعابیر همانند در اشعار خاقانی و حافظ و سعدی و
نیز با توجّه به پارهای ازغزلیات هموزن و قافیهٔ آنها میتوان نگرش این دو شاعر بزرگ را به دیوان خاقانی نتیجه گرفت.
خاقانی پژوهی
از زمان خود خاقانی، تلاش برای دریافت و درک شعر او وجود داشته است و شروح گوناگونی از دیرباز که بر شعر خاقانی نوشته اند وجود دارد . از برجسته ترین خاقانی پژوهان ایرانی مرحوم دکتر سید ضیاءالدین سجادی می باشد. وی منقح ترین دیوان را از خاقانی به چاپ رسانده است. همچنین فرهنگ اصطلاحات خاقانی نیز از وی چاپ شده است که در زمینه فهم خاقانی بسیار مفید است. از دیگر خاقانی پژوهان می توان به آقای دکتر میر جلال الدین کزازی، خانم معصومه معدن کن، آقای دکتر نصرلله امامی و ... نام برد. منبع: ختم الغرایب، به کوشش ایرج افشار، انتشارات میراث مکتوب، 1385.
زندگی
پدر خاقانی، به نام علی در شروان به شغل درودگری اشتغال داشت؛ آنگاه که جان به جانآفرین تسلیم میکند، عمویش به نام کافیالدین سرپرستی وی را بهعهده میگیرد. کافیالدین مردی فرهیخته بود و به شغل داروگری (یعنی عطاری که آن زمان پزشک و داروشناس هم محسوب میشده) اشتغال داشت. وی که ظاهراً در فقه، ادبیات و بهویژه در نثر دست داشت، در تربیت و آموزش برادرزاده خود، کوشش فراوان به عمل میآورد که شاعر نیز از آن یاد کردهاست.
مرگ کافیالدین، خاقانی را عمیقا متأثر مینماید که به همین مناسبت و به منظور بزرگداشت وی، چندین قصیده و مراثی سروده است. از دیگر وقایع تلخ زندگی خاقانی مرگ فرزندش «رشید» در سن بیست سالگی است که بدین مناسبت نیز احساس خود را به نظم کشیده است.
خاقانی بدون شک یکی از بلندپایهترین شاعران پارسی است و ازجمله ادیبانی است که مورد استقبال و و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفتهاست. حتی شاعران بلندپایهای مانند سعدی و حافظ بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نمودهاند.
همچنین دیوان خاقانی یکی از پیچیدهترین دیوانهاست و به همین سبب از منظر مقام سخنوری و توانایی، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانشها مانند: پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاهشناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآنشناسی و حدیثشناسی دارد؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پیببرد.
خاقانی یکی از شاعران کلاسیک ایران است که بعضی از آثارش بازتاب صادقانهٔ زندگی واقعی او است. بعضی از قطعات و قصیده های خاقانی بازگو کنندهٔ رخدادها و اتفاقات واقعی زندگی
شاعر هستند. از همینرو، با وجود اینکه سبک شعرخاقانی تصنع است (بطور کلی در قصیده تصنع «طبیعی» است!) بازهم خوانندهٔ آشنا با اشعار خاقانی بدون شک با بسیاری از خصوصیات زندگی شاعر، ویژگیهای اخلاقی، احساسات واقعی و بطورکلی با شاعر از دیدگاه روانشناسی و جامعهشناسی زمان وی آگاه میگردد.
آثار خاقانی
قصاید خاقانی به نسبت در مرتبهای بالا قرار دارد. از او قطعات بسیار خوبی نیز دردست است اما غزلیاتش در سطح قصاید او نیستند. شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایشهای سخنوری و دقایق لفظی. از آثار خاقانی که در دست است یکی دیوان اشعار اوست و دیگری مثنوی تحفة العراقین.علاوه برآن، میتوان به منشأت خاقانی و مثنوی کوتاه ختمالغرایب نیز اشاره کرد.
عمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفی در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سرودهاست. ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. سازمان بینالملی
به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳این سال را سال نسیمی اعلام کرد.
سبک شعر
دیوان نسیمی حاوی قالبهای متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثرا به زبان ترکی و برخی به فارسی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است.
نمونه ای از شعر نسیمی بیت زیر است:
منده صغار ایکى جهان من بو جهانه صغمازام
گوهر لامکان منم کون و مکانه صغمازام
هر چند دو جهان در وجود من گنجیده، من در این دنیا جای نمگیرم
من گوهر لامکان هستم که به کائنات و مکانها نمی گنجم
بیت بالا نمونه بارزی از سبک عرفانی نسیمی و عقاید حروفیه است. در این بیت شاعر به دنیای مادی و متقابل آن یعنی جهان معنوی اشاره می کند و اینکه انسان حاصل از اتحاد این دو جهان است. بنابر این انسان از لحاظ روحانی از همان عنصر روحانی پروردگار خویش مایه دارد. لغت لامکان در اصطلاح عرفا معنی خدای را دارد. بنا به اعتقادات نسیمی هرچند انسان قادر به درک پروردگار نیست ولی بایستی در شناخت او کوشش نماید. او شناخت نسبی را از طریق خودشناسی ممکن می داند.
جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی معروف به نظامی گنجوی (حدود ۵۳۷ تا ۶۰۸ ه.ق) شاعر داستانسرا و رمزگوی سده ششم ایران، بزرگترین داستان سرای منظومههای حماسی عاشقانه به زبان پارسی است که سبک داستان محاورهای را وارد ادبیات داستانی منظوم پارسی کرد.
نام پدرش یوسف نام جدش «ذکی» و نام جد اعلایش «موید» بوده و سه همسر و یک فرزند به نام محمد داشتهاست. زادبوم نظامی شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی)که این ادعا مشکوک میباشد که بنا به دلایلی زادگاه آن را در شهر تفرش گفتهاند. نام مادرش رئیسه بود. وی در سنین کم یتیم شد و دایی اش خواجه عمر بزرگش نمود.
نظامی سه بار ازدواج کرد. همسر نخستش آفاق، کنیزکی بود که فخرالدین بهرامشاه حاکم دربند به عنوان هدیهای برایش فرستاده بود. آفاق اولین و محبوبترین زنان نظامی بود. تنها پسر نظامی، محمد از آفاق بود. وقتی نظامی سرودن خسرو و شیرین را به پایان رساند آفاق از دنیا رفت. در ان زمان محمد هفت سال بیشتر نداشت.
عجیب است که دو همسر دیگر نظامی نیز در سنین جوانی فوت کردند و مرگ هر کدام پس از اتمام یکی از آثار او اتفاق میافتاد.
نظامی مانند اغلب اساتید باستان از تمام علوم عقلی و نقلی بهره مند و در علوم ادبی و عربی کامل عیار و در وادی عرفان و سیر و سلوک راهنمای بزرگ و در عقاید و اخلاق ستوده پایبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده و در فنون حکمت از طبیعی و الهی و ریاضی دست داشتهاست.
او سفر کوتاهی به دعوت قزل ارسلان (۵۸۱-۵۸۷) به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد، او در گنجه باقی ماند تا در سال ۶۰۲ در همین شهر در سن شصت و سه سالگی درگذشت و به خاک سپرده شد. بعضی درگذشت او را بین سالهای ۵۹۹ تا ۶۰۲ و عمرش را شصت و سه سال و شش ماه نوشتهاند.
علی صادق موسوی حمید متخلص به حامد ماکویی ،یکی از شعرای صاحب نام آذربایجان می باشد .حامد در اسفند ماه 1308ه .ش در یک خانواده بی بضاعت و در عین حال هنرمند و معتقد به شعائر اعتقادی پا به عرصه وجود نهاد . در 6 سالگی به دبستان گلستان ، تنها مدرسه شهر ماکو فرستاده شد و بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی به شغل معلمی مشغول شد .وی همچنین مدتی ریاست اداره فرهنگ و هنر و سرپرستی میراث فرهنگی ماکو را عهده دار گردید . حامد ماکویی در تمام فنون شعری طبع، وقار و قریحه لطیفی دارد و از صنعت موسیقی بهره مند است و در عین حال شاعری خوش خط وخوش صدا می باشد .حامد به زبان ترکی و فارسی تسلط دارد و تاکنون 4 جلد از کتابهای شعر ایشان با نامهای « حامد ماکویی نین غزلری ج.1 ،ترجمه حیدر بابای استاد شهریار به زبان فارسی ، خاطره لرو کلیات حامد ماکویی نین غزلری» به چاپ رسیده است .ایشان یکی ازشاعران بنام و از بنیان گذاران انجمن ادبی یلدایی ماکو می باشد . در سال 1358بعد از 32سال خدمت صادقانه به افتخار بازنشستگی نائل آمد و هم اکنون به ارشاد شعرا و ادبای جوانروزگار می گذراند .
او در شهرستان مراغه زاده شد، پدرش از اهالی اصفهان بود و خود او نیز مدتی در اصفهان اقامت داشت و بنابراین نامش اوحدی اصفهانی نیز ذکر شده است. اوحدی معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود و آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر میباشد.
مذهب
دانشنامهٔ بزرگ اسلامی در پیرامون مذهب او چنین آوردهاست:
دربارة مذهب اوحدی مطلبی به صراحت بیان نشده است، ولی در دیوان او اشاراتی هست که از اعتقاد وی به تشیع حکایت میکند. از جمله: چندینبار از امام علی(ع)، امام حسین(ع)، امام رضا(ع) و حضرت مهدی (ع)، یاد کرده است...
با این حال سعید نفیسی، با تکیه بر اشارات شاعر به خلفای راشدین و «چهار یار» خواندن آنها و اشارهٔ او به «شافعی»، در نهایت اینگونه استدلال میکند که او میتواند شافعی بودهباشد.
آثار و اشعار
اشعار اوحدی مراغهای از ابتدا موردتوجه بوده و تعداد آنها به ۱۴٫۷۲۹ بیت میرسد. از آثار اوحدی دستنویسهای بسیاری به جا مانده است.
-
دیوان: که شامل قصاید، غزلیات، ترکیبات، ترجیعات و رباعیات است.
-
جام جم: که شامل مثنویهای اوحدی است.
-
منطق العشاق، (یا ده نامه، محبتنامه): شامل نامههایی عاشقانه که میان عاشق و معشوق رد و بدل میشدهاست.
معروف است که وی تخلص خود «اوحدی» را از نام عارف معروف اوحدالدین کرمانی {متوفی 635 ق} گرفته است.
اشعار به فهلوی
اوحدی مراغهای سه غزل به عنوان «زبان اصفهان» دارد که جزو فهلویات شناخته میشود:
چند بیت از غزلی به زبان اصفهان:
دیم تو خورد و چشم مو تر / هشکش ویکر وان خوزارو
واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی / کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو
آرامگاه
رکن الدین ابولحسن مراغی مشهور به اوحدی مراغهای عارف و شاعر پارسیگوی نامدار صاحب مثنوی معروف جام جم است که آرامگاهش در میان باغ سرسبزی واقع شدهاست. سنگ قبر اوحدی از سنگ کبود درست شدهاست. بر دیوار شمالی و جنوبی آن نام اوحدی و تاریخ فوت که ۷۳۸ ه.ق است حک شدهاست. در سال ۱۳۵۲ از سوی انجمن آثار ملی ایران بنای جدیدی بر روی قبر مزبور احداث شده و سنگ مقبره قبلی را به موزه آرامگاه انتقال دادند.
موزهٔ اوحدی
در کنار مقبره اوحدی، موزه اوحدی واقع گردیدهاست. این موزه به علت اینکه شهر مراغه در دوره ایلخانیان مغول مقر حکومتی و پایتخت آنان بودهاست، عنوان موزه تخصصی ایلخانی را به خود اختصاص دادهاست. اشیاء موجود در این موزه شامل ظروف سفالی، سکه، کتابت، ظروف مفروغی، شیشه که کتیبههای باقی مانده از رصد خانه و سنگ قبور مربوط به دوران اسلامی است.
در بندِ غم عشـق تو، بسیار کسانند | تنها نه منم خود، که دراین غصّه بسانند |
در خاک به امید تو، خلقی است نشـسته | یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند |
عُشـّاق تو در پیش گرفتند، بیابان | کآن طایفه، ده را پس ازاین هیچ کسانند |
کو مَحرم رازی، که اسیران محبّت | حالی بنویسند و سلامی برسانند |
با محتسب شـهر بگویید، که امشب | دستار نگهدار، که بیرون عسسانند! |
ای دانه دُر، عشق تو دریاست ولیکن | افسوس! که نزدیک کنار تو خسانند |
شاید که ز مصرت، به هوس مرد بیاید | خود مردم این شـهر، مگر بی هوسانند؟ |
با جـُور رقیبان، ز ِ لبت کام که یابد؟ | من تَرک بگُفتم، که عسل را مگسانند! |
ای اوحدی از لاشـه تنگ تو، چه خیزد؟ | کآندر طلب او هـمه، تازی فرسانند |
افسوس که در پای تو این تند سواران | بسیار دویدند و همان بازپسانند! ! |
محمد
رضا ملک پور متخلص به ناظر شرفخانه ای در سال 1317 شمسی در بندر شرفخانه
در کنار در یاچه ارومیه چشم به جهان گشود تا کلاس پنجم در محل تولد تحصیل
نمود و کلاس ششم را در روستای دریان تمام کرد بعد ها برای تحصیلات حوزوی به
تبریز مهاجرت کرد و به مدت چهار سال دروس مقدماتی را در این شهر به اتمام
رسانید و بعد برای ادامه تحصیل و تکمیل تحصیلات مقدماتی به قم سفر کرد و
بعد از یازده سال دروس خارج را نیز به اتمام رسانید بعد از اتمام دروس در
دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و مدرک فوق لیسانس را تحصیل کرد
وچند
سال در دانشگاه آزاد کرج در رشته حقوق تدرس می کرد . هم اکنون نیز به
عنوان سر دفتر در دفتر خانه شماره 58 ازدواج و طلاق اشتغال به کار دارد
بیر نیگاریم وار پریشان باغریمی قان ائیله ین
زولفو تک افکاریمی دائم پریشان ائیله ین
صبریمی تاراج ائدن الدن آلان آرامی می
عشقی مجنون تک منی رسوای دوران ائیله ین
شمع تک هر بزم ده اغیارینا خندان اولان
قونچا تک لبخندینی عشّاقه پنهان ایله ین
بوینوما زنجیر آسان دیوانه لر تک گزدیرن
قتلیمین فرمانینی هر یئر ده اعلان ائیله ین
بیلمیرم بو دلبری چیم وار دلارام ائیله سن؟
بیمیرم بو کافری کیم دیر مسلمان ائیله ین؟
وای نه خرمنلر کی سئودادان توتوپ اودیاندیلار
واینه دریالر کی عشق اونلار دا طوفان ائیله ین
کهربایه اوخشایار حسرت غوباریندان اوزوم
هارداسان ای توپراغی یاقوت مرجان ائیله ین
بیر باخیش بو درده دوشموش کئونلومون درمانی دیر
«ناظر»یم آمما هانی بو درده درمان ائیله ین
حاج مسعود ابراهیمی گجوتی متخلص به مسعود فرزند شیخ عباس ابراهیمی گجوتی در سال 1327 هجری شمسی در روستای گجوت از توابع شهرستان ماکو (آذربایجان غربی) تولد یافت . پدر بزرگوار شان آقا شیخ عباس ابراهیمی از روحانیان خوش نام شهرستان ماکو بودند. حاج مسعود ابراهیمی گجوتی تحصیلات ابتدایی خود را در روستای زادگاه خود و بقیه تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در شهرستان ماکو گذراند(1348). بعد از خدمت سربازی با لباس سپاه دانش در شهرستان بانه در سال 1351 وارد آموزش و پرورش شهرستان سلماس و در سال 1352 در شهرستان چالدران (مدرسه حکیم اوحدی) به تدریس مشغول شد.بقیه ی خدمتش را با مدرک فوق دیپلم در مدارس شهرستان پلدشت گذرانید و در حال حاضر مقیم شهرستان پلدشت می باشد.
از آثار حاج مسعود ابراهیمی گجوتی (چاپ شده) می توان به کتابهای
1.زمزمه عشق پاک همراه با دو بیتی ها 2 . گلچینی ازباغ عرفان
اشاره کرد.
آثار آماده چاپ حاج مسعود ابراهیمی گجوتی
1.عشق زندگی 2 . یارادان توپراقدان یارادیب 3 . راه سعادت و پند نامه
4 . نظم سوره ی آل عمران ترجمه الهی قمشه ای
5 . پرواز به سوی عشق (سه جلد) 6 . عرفان باغی(سه جلد)
7 . آذربایجانیم 8 . چهارده معصوم 9 . یکهزار دو بیتی 10 .حیاتین ایزلری
11 . مولانا جلال الدین و شمس تبریزی 12 . دیار عشق 13 . رباعیات
14 . آتش دل 15 . شمع دل افروز همراه با ناله های تاریخ حیات(زندگی نامه)
16 . سفرنامه حج با نغمه های آسمانی و اشعار عارفانه
17 . شعرانین نفسی 18 . ناله های بی وقفه 19 . دیوان فارسی
20 . دیوان ترکی