تداوم محرومیت مردم آذربایجان از تحصیل به زبان مادری؛ مقصر کیست؟
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیتداوم محرومیت مردم آذربایجان از تحصیل به زبان مادری؛ مقصر کیست؟
به گزارش دورنانیوز، «زبان مادری» به عنوان یکی از شاخصههای مهم و حیاتی تشکیلدهنده هویت فردی و اجتماعی انسان و شاکله اصلی فرهنگ، تاریخ و تمدن اقوام، از اهمیت فراوانی برای انسانها برخوردار بوده و در کنار مولفههایی نظیر وطن، مادر، ناموس و… دارای نوعی تقدس و ارزش و جایگاه معنوی میباشد.
از این رو جوامع انسانی در طول تاریخ بشریت همواره کوشیدهاند تا با اختصاص زمان و هزینهای خاص، از «زبان مادری» خود حتی در بسیاری از برههها به قیمت جان و مال خود محافظت نموده و از نابودی و زوال آن جلوگیری به عمل آورند چرا که انسانها و اقوام مختلف از همان ابتدا به این واقعیت که نابودی زبان مادری مساوی است با نابودی جوامع انسانی، پی برده و آن را درک نمودهاند.
صیانت از زبان مادری از گذشته تا به امروز با گذر از روشهای قدیمی و ابتدایی، با پیشرفتها و تغییر و تحولات به وجود آمده در حوزههای مختلف، شکلی رسمیتر به خود گرفته و در قالب آموزشهای علمی و آکادمیک در مدارس و دانشگاهها و هم چنین نهادهایی چون فرهنگستانهای دولتی و نهادهای فرهنگی خصوصی نمایان شده است.
کشور ایران به عنوان موطن و سرزمین مادری اقوام متعدد با فرهنگهای مختلف اما متحد و یکپارچه، یکی از مناطقی است که در آن چندین زبان زنده همزمان از سوی اقشار مختلف جامعه و در مناطق جغرافیایی متنوع تکلم شده و ویژگی چندزبانی و چندفرهنگی، زیبایی خاصی را بدان بخشیده است.
اما این زیبایی زمانی در معنای واقعی کلمه نمایان شده و به عنوان یک ارزش و فرصت شناخته میشود، که در فضایی سرشار از عدالت و برابری تمامی زبانها از حقوق مساوی برخوردار بوده و حفاظت، صیانت و تلاش برای ترویج و اشاعه آنها به عنوان یک رسالت و یک ضرورت در زمره وظایف دولت، مجلس، نهادهای استانی و مسئولین گنجانده شده و بدان عمل شود.
در این رابطه میتوان گفت، جمعیت ۱۵۰ هزار نفری ارامنه در ایران، اولین قومیتی است که از حقوق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کاملی برخوردار بوده و فارغ از جمعیت اندک ارامنه، چندین مدرسه و نهاد با حمایتهای دولتی جهت آموزش آکادمیک زبان ارمنی در ایران تاسیس و در شهرهایی نظیر تبریز، تهران، اصفهان و… به فعالیت میپردازند.
به تازگی نیز مطابق با اعلام منابع خبری دولتی و همچنین بر اساس گفته شخص دکتر حسن روحانی، ریاست محترم جمهوری در شهر سنندج، برای نخستین بار، رشته زبان و ادبیات کردی به جمع رشتههای تحصیلی دانشگاه کردستان افزوده شده و از این پس هموطنان کردزبان میتوانند با شرکت در کنکور سراسری و از طریق انتخاب رشته، اقدام به تحصیل به زبان مادری خود بکنند که در جای خود بسیار خوش حال کننده است.
شاید بتوان یکی از دلایل اصلی تحقق آرزوی مردم کردستان در آموزش به زبان مادری در سطح دانشگاهی را ترویج و استقبال از فرهنگ نیک و پسندیده «مطالبه گری» در میان اقشار مختلف هموطنان کردزبان و به خصوص مسئولین محلی و نمایندگان کرد در مجلس شورای اسلامی دانست. فرهنگی که با اندکی تلاش، اصرار و استقامت، در نهایت منجر به تحقق مطالبات و احقاق حقوق جامعه از سوی دولت شده و ذکر این نکته خالی از لطف نیست که هیچ اراده و قدرتی توان ایستادگی در برابر مطالبات مطرح شده از سوی مردم و نمایندگان مردم در عرصه سیاست که در چهارچوب قانون بوده و باعث تقویت اتحاد و همدلی ایرانیان میشود، را ندارد.
این یک حقیقت غیرقابل اغماض است که تحقق آرزوی مردم کردستان در رابطه با تحصیل به زبان مادری، مدیون تلاش نمایندگان آن خطه در مجلس و رایزنیهایشان با دولت و هم چنین تلاشهای عاشقانه مسئولین محلی کردستان همچون ریاست دانشگاه سنندج بوده و دولت به خودی خود اقدام به ایجاد رشته زبان و ادبیات کردی نکرده است، و این اقدام در واقع پاسخی است به مطالبهگری مردم، نمایندگان و مسئولین کردستان از دولت.
در حالی که هموطنان ارمنی از سالیان دور و هموطنان کردزبانمان از چند روز گذشته به دلیل تامین بستری رسمی و قانونی جهت حفاظت و صیانت از زبان مادری خود، شاد و خوشحال بوده و از مسئولین محلی و نمایندگان خود در مجلس و همچنین دولت راضی میباشند، در «آذربایجان» جو به گونهای دیگر است! جوی سرشار از «احساس تبعیض»، «نارضایتی از مسئولین و دولت» و «نگرانی از بابت زبان مادری» که میتوان نشانههایی از این جو منفی و اعتراضی را در تک تک شهرهای این دیار از ماکو و اورمیه گرفته تا تکاب، تبریز، اردبیل، زنجان، آستارا، همدان، بیجار، خوی، مرند و… به وضوح مشاهده نمود. چراکه «تحصیل به زبان ترکی» و «تاسیس فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی» یکی از خواستهها و مطالبات اصلی و اساسی طیف بیدار و آگاه این خطه از ایران اسلامی بوده و سعی نمودهاند تا از هر تریبونی که میتوانند، این خواسته را که کاملا برحق و قانونی است، به گوش مسئولین کشوری و به خصوص دولت برسانند. اما چه فایده که با وجود رساندن صدای مطالبهگریشان به گوش دولت، وکلایشان در مجلس و مسئولینشان در استانداریها، فرمانداریها و سایر نهادهای محلی، خود را به نشنیدن زده و آنقدر در مسائل و دغدغههای شخصی و منفعتطلبانه خود غرق شدهاند که وظیفه و رسالت مطالبهگری خواستههای مردم آذربایجان را فراموش کرده و قید زبان مادری و آینده آن را زدهاند.
تاکنون هیچ یک از دهها نماینده آذربایجانی در مجلس شورای اسلامی حتی برای یک بار هم که شده به صورت رسمی، مطالبه فراگیر، عمومی و غیر قابل انکار و سانسور «درخواست تحصیل به زبان ترکی» را نه در صحن مجلس و نه در هیچ محفل رسمی دیگری بر زبان نرانده و علنی نکردهاند. اتخاذ چنین سیاست ناصحیح و به طور صریح «زشت و توهین آمیزی» از سوی وکلای مردم آذربایجان در نهاد قانون گذاری کشور، دلایل متعددی میتواند داشته باشد. ترس، محافظه کاری، عدم احساس مسئولیت در قبال زبان مادری و شاید هم ترجیح دادن منافع سیاسی و اقتصادی به تحقق مطالبات مردم!
البته در رابطه با این «فاجعه» این تنها مسئولین و نمایندگان نیستند که مقصرند، بلکه انگشت اتهام به سوی قشر روشن فکر جامعه آذربایجان از اصحاب رسانه گرفته تا اساتید دانشگاه و فعالین فرهنگی و مدنی نیز نشانه میرود. روشن فکرانی که به کوچکترین تحولات حتی در مناطق دورافتاده آفریقا نیز واکنش نشان داده و در قبال آن احساس مسئولیت میکنند، اما در برابر مطالبه «تحصیل به زبان مادری» از سوی مردم آذربایجان سکوتی مرگبار اختیار کرده و خود را به کوچه علی چپ میزنند. و در واقع میبینند و میشنوند، اما همچنان با کوبیدن بر طبل جهالت در خیال خود ژست روشن فکری به خود گرفته و با پیش کشیدن مسائلی همچون اتحاد ملی و… هرگونه درخواست برای تحصیل به زبان مادری از سوی آذربایجانیها را در تقابل با اتحاد و یکپارچگی ایران تقلی مینمایند و بدین سان از زیر بار وظیفه شانی خالی میکنند. اما همین به اصطلاح روشن فکران آذربایجان امروز در لابهلای مقالات، پستهای فیس بوکی و… از بابت ایجاد رشته زبان کردی در سنندج ابراز رضایت نموده و انواع و اقسام پیامهای تبریک را به هموطنان کردزبان ارسال مینمایند!
پرواضح و مبرهن است که امروز آذربایجان دچار نوعی خودسانسوری شده و مطالبات و خواستههای مردم این دیار در وهله نخست توسط مسئولین، نمایندگان و روشنفکران محلی، به سبب بیتوجهی به حاشیه رانده شده و هیچگاه به مرحله «اجرا و تحقق» نمیرسند. اگرچه این روزها بسیاری از مردم آذربایجان تحقق آرزوی مردم کردستان و عدم تحقق آرزوی خود را به حساب کمکاری دولت میگذارند، اما واقعیت این است که در به وجود آمدن چنین وضعیتی، بیش از دولت، متهم ردیف اول خودمان هستیم و بس! این ما بودیم که چنین نمایندگان بیخیال و منفعلی را روانه نهادی مهم و حساس همچون مجلس نمودیم و اگر منصفانه به این قضیه بنگریم همین نمایندگان نیز جزئی از «ما» بوده و هستند. باید قبول کنیم که جامعه آذربایجان از مردم عادی گرفته تا سیاسیون به هیچ وجه «مطالبهگر» نیستند و نباید از دولت انتظار تحقق خواستههای چنین جامعهای را داشته باشیم. پس برای رفع ریشهای این معضل ابتدا باید به خود رجوع کرده و تفکرات، اندیشهها، رفتارها، سیاستها و فرهنگهای غلط خود را شناسایی و اصلاح نمائیم و سپس یقه دولت را بچسبیم و فریاد تبعیض و بیعدالتی سر دهیم!
رضا اصغری