سفره هفت سین (باجا قاباغی دوزمک)
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلییکی از
رسومات باستانی مردم آذربایجان که به صورت سفرة هفت سین وارد فرهنگ مناطق
دیگر شده، رسم «باجا قاباغی دوزمک» (آراستن پیش روزن) می باشد. در زبان
ترکی به پنجره یا روزن دیوار «باجا» نیز گفته میشود. ترکان قدیم بر این
اعتقاد بودند که در عید نوروز، روح اجدادشان به خانة خود سرکشی میکنند و
از طریق باجا وارد خانه میشوند. از این رو برای خشنودی روج اجداشان، این
سفره را در مقابل همان باجا پهن میکردند. با توجه به تقدّس عدد هفت در
میان مردم آذربایجان، هفت عنصر از عناصر مقدس در این سفره چیده می شود.
آنان انواع خوراکیها را که هر یک نماد و سنبلی از موضوعات مرتبط با زندگی
است در آنجا قرار می دادند تا روح اجدادشان بادیدن آنها راضی و خشنود گردد.
اجزاء این سفره عبارتند از:سو (آب. رمز بقا)، سمنی (سمنو. نماد سبزی شدن و
تجدید حیات) ، ساریمساق (سیر. رمز سلامت) ،سوجوق( شیرینی. نماد شیرینی)،
سونبول (سنبل. نماد برکت زندگی) سوماق (سماق. نماد طعم زندگی)، سیرکه
(سرکه. نماد رفع مزاج بد در انسان)
از آنجاکه
آذربایجان در منطقة معتدل شمالی واقع شده و به مراتب فصل زمستان در آن
طولانی تر است و تمام شدن زمستان به جشن و پایکوبی می پرداختند
فهم آداب
مربوط به نوروز در آذربایجان بدون توجه به مفاهیم پیرامون زمستان ناکافی
خواهد بود. آنچه که موجب عظمت و زیبایی عید نوروز در آذربایجان می شود،
شکوه مفهوم زمستان و طرز مواجهه با آن است. به تعبیر دیگر آمادگی برای عید
نوروز بیشتر از خود این جشن اهمیت و تنوع دارد. این نکته را نیز باید درنظر
گرفت که عید نوروز بیشتر یک آیین دینی و اساطیری بوده و به مرور زمان به
یک رسم فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده است.
طبق بیان کتاب «بندهش» از
کتب مقدس زرتشتیان، سال به دو فصل تابستان (7 ماهه) و زمستان (55 ماهه)
تقسیم می شود. صرفنظر از اینکه در این تقویم فصلی به نام بهار وجود ندارد،
این نکته حائز اهمیت است که زمستان از آنچه که امروزه طول آن سه ماه دانسته
می شود، بیشتر و مؤثرتر بوده است. از آنجاکه آذربایجان در منطقة معتدل
شمالی واقع شده و به مراتب فصل زمستان در آن طولانی تر است، باورهای مردم
نیز این نکته تأیید می کنند
در زبان مردم آذربایجان به زمستان «قیش»
گفته می شود. فصل زمستان در آذربایجان در معنای اخصّ دو ماه است که به این
دو ماه «چیلله» گفته می شود. چیلله در آذربایجان از صبح بعد از «چیلله
گئجه سی» یا «شب یلدا» آغاز می شود. چیلله در زبان ترکی از فعل «چیلمک» یا
«چیلماق» به معنای کشیده شدن، دیوانه شدن می باشد. این موسم به دو قسمت
«کیچیک چیلله» (چلّة کوچک. از اول دی تا دهم بهمن) و «بؤیوک چیلله» چلّة
بزرگ. (از یازدهم بهمن تا سی بهمن) تقسیم می شود. در باور مردم آذربایجان
آب و هوا و دمای هوا و نوع سرما در هر دو چیلله متفاوت بوده و تعابیر بسیار
زیبایی در فرهنگ این مردم وجود دارد
معمولاً پایان چیلله در مناطق
مختلف با مراسم و آیینهای مختلف همراه است. یکی از این مراسم «چیلله قاچدی»
(چلّه گریخت) است که در آن شب آخر بهمن ماه آتشی روشن کرده و از روی آن می
پرند و می خوانند: «چیلله قاچدی ها چیلله قاچدی گؤتو یوخ ایدی قویدو
قاچدی» (چلّه گریخت آی گریخت. دل نداشت و آی گریخت) در جاهای دیگر ایران
نیز همچون میان قشقاییان این مراسم به نام «چیلله بِدَر» انجام می شود. پس
از پایان دو چلة بزرگ و کوچک، ماه اسفند یا آخرین ماه زمستان انجام می شود
که در آذربایجان به آن نامهای «بایرام آیی» ، «آلاچیلله»، «بوز آی» و
«بوغای» ، «آلاچاپو» می گویند. در گویشهای دیگر زبان ترکی نیز این ماه با
نامهایی چون «بیردین»، «سیغین» ، «قیش قیران» و «قیشقی قوران» نامیده می
شود
مهمترین روز در این ماه روزهای چهارشنبه هستند. چهارشنبه در
لهجه های مختلف زبان ترکی با نامهای «ائشمه بازار»،«اگیرمه» ، «ایشیقلی»،
«باراس» «تاباق بازاری»، «گؤبکلی» و «چرشنبه» نامیده می شود. هر کدام از 4
چهارشنبة ماه اسفند بدلیل تقدس چهار عنصر آب، آتش، خاک، باد و به نامهای
مختلف «سو چرشنبه سی» (چهارشنبة آب. بمناسبت ذوب شدن یخها و جاری شدن آب)،
«اود چرشنبه سی» (چهارشنبة آتش. بمناسبت دمیده شدن گرما بر خاک و رویش)
«یئل چرشنبه سی» (چهارشنبة باد بمناسبت وزش باد ملایم بهاری) و «توپراق
چرشنبه سی» (چهارشنبة خاک تقدس به برکت دادن زمین) نامیده می شود. چهارشنبة
آخر سال را قارا چرشنبه (چهارشنبة سیاه) نیز می نامند چرا که در این روز
به سر مزار مردگان می روند. «قارا» در این تعبیر به جهان زیرین اشاره دارد
در
زمان سابق هر کدام از این چهارشنبه ها به یاد همان عنصر مقدس که نام همراه
چهارشنبه است، مقدس شمرده می شد. در هریک از این چهارشنبه ها آتش بزرگی می
افروختند، تمامی مردم بر گرد آن جمع می شدند و به نیایش خدا می پردازند
چهارشنبة آخر سال بسیار مهمتر است چرا به باور و اعتقاد نیاکان ما آب، آتش و
باد به مهمانی خاک رفته و در معبد او جمع می شوند و روزهای سخت، زمستانی
را که توام با قحطی و فلاکت و سختی بوده،بر او عرضه میدارند و الهة خاک را
به بیداری دعوت میکنند. این چهار الهه دست در دست همدیگر این شعر را می
خوانند که
سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی
(آب آمد، آتش آمد، باد آمد)
تزه عؤمور - تزهتاخیل ایل گلدی
(عمر تازه، روییدنی و سال تازه آمد)
آنها
به این ترتیب دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز
با دیدن این وضعیت بهجشن و پایکوبی در طبیعت می پردازند. در صبح روز
چهارشنبة آخر سال مردم از روی آب می پرند و برای روزهای خوب آرزو می کنند.
در مراسم پریدن از روی آتش نیز که بیشتر پس از غروب آفتاب انجام می شود،
هنگام پریدن از آتش می گویند:
آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه
(بپر بپر چهارشنبه. بختم باز شو چهارشنبه)
از
دیگر آیینهایی که پیش از فرارسیدن نوروز در آذربایجان برگزار می شود می
توان به مارال اویونو، قودو قودو، کندیرباز، کوسا کوسا یا تَکه تَکه اشاره
کرد. همة این آیینها به صورت نمایشی بوده و پیش از پایان زمستان انجام می
شود. نمایش کوسا کوسا یا تَکه تَکه در واقع این رقص نمایشی و این دوره
گردانی که همانند رقص عمونوروز است، به نوعی بیانگر آمادگی برای فرارسیدن
نوروز می باشد. در واقع مجری این نمایش که آن را در آذربایجان با نامهای
سایاچی «تکمچی» و یا «تکه چی» می شناسند، عروسکی به شکل بُز درست کرده و آن
را در روستاها گردانده و نغمه های نوروزی سر می دهد. شخصیت بُز در این
نمایش بازمانده شخصیت قدیمی «اؤکوز» (گاو نر) است که نماد تولید و برکت در
کشاورزی است. در واقع عید نوروز به نوعی بزرگداشت این حیوان بوده است که به
مرور زمان جای خود را به بُز داده و احتمالاً این تغییر پیش از اسلام و در
زمان ساسانیان رخ داده است. از سوی دیگر نمایش «کوسا کوسا» پرده ای دیگر
از ستیز خیر و شر است.
برخی آیینهای مردم آذربایجان به نوعی بیانگر
بخت آزمایی پیش از پایان سال می باشد که از میان آنها می توان به «قولاق
فالی» یعنی فال گوش ایستادن و «شال ساللاما» یعنی آویختن شال اشاره کرد. در
اولی دختران بویژه دختران دم بخت پشت در گوش می دهند و از سخنان رهگذران
سرنوشت خودرا در سال جدید حدس می زنند. در دومی نیز که در شب چهارشنبة آخر
سال برگزار می شود، جوانان و بخصوص تازه دامادها شالهایی به رنگ قرمز را از
سوراخهای پشت بامها به داخل خانه ها می اندازند و صاحب خانه نیز جورابی،
پیراهنی و ... به آن می بندد.
رسم سمنو پختن نیز یکی یگر از آیینهای
دیرین مردم آذربایجان است. این رسم که در آن معنای زنده شدن با توجه به
ویژگی گندم نهفته، همراه با نغمه های خاص انجام شده و در آن آرزوهای نیک
تداعی می یابن