موسیقی آذربایجانی امروزه فقط بازخوانی میشود
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلینوازنده جوان تبریزی:
موسیقی آذربایجانی امروزه فقط بازخوانی میشود
نوازنده جوان تبریزی گفت: امروزه متاسفانه موسیقی آذربایجان تنها به بازخوانی محدود شده و نوآوری در آن دیده نمی شود و برای حل این مشکل تعامل با جمهوری آذربایجان می تواند راهگشا باشد.
امیررضا عابدی متولد سال ۱۳۷۵ در تبریز، نوازنده جوان گروه موسیقی کر باریش است که به تازگی با استقبال پرشور مردم، کنسرت خود را در تبریز برگزار کرد.
او که اکنون در رشته مهندسی عمران تحصیل میکند، از دوره نوجوانی به موسیقی، مخصوصا موسیقی آذربایجانی و ترکی علاقهمند شده است و از سال ۹۱ نواختن را با ساز کمانچه با سعید میرزازاده آغاز کرد و اکنون به صورت حرفهای با گروههای مختلف همکاری میکند.
به بهانه اجراهای موفق اخیر با او گفت و گویی صریح و صمیمی در خصوص موضوعات مختلف و مرتبط با حوزه موسیقی آذربایجانی داشتیم که در ادامه میخوانید.
* شما میتوانستید با آلات و سازهای موسیقی دیگری کارتان را شروع کنید و حتی میتوانستید سراغ موسیقی آذربایجانی نروید، چه علتی شما را به سمت کمانچه و موسیقی آذربایجانی سوق داد؟
ما به زبان و فرهنگ آذربایجانی، آشنایی کاملی داریم و در نتیجه، میتوانیم موسیقی آذربایجانی را به راحتی درک کنیم و طبیعی است همه دوست دارند در اولویت اول، به سمت موسیقیای بروند که رابطه مستقیمی با زبانشان دارد و معمولا انتخاب ساز توسط اشخاص سلیقهای است و نمیتوان زیاد در این مورد اظهار نظر کرد.
تمام سازها از خوبیهایی ملموس برخوردارند و همچنین بعضی صداها در افراد بیشتر تاثیر میگذارند و دلنشینترند و برای من هم کمانچه آذری همین گونه بود و آن اوایل از کمانچه چیز زیادی نمیدانستم اما از جایی که به موسیقی آذربایجانی زیاد گوش میدادم، این ساز به تدریج به منبع آرامش گوشهایم تبدیل شد.
* تسلط به یک ساز مثل کمانچه، چه ویژگیهای روحی و روانی به انسان اضافه میکند؟
مسلط بودن به یک ساز و در حالت کلی ورود به دنیای موسیقی، در وهله اول باعث افزایش اعتماد به نفس هنری افراد میشود. یعنی انسان حس میکند دربرابر صداهایی که میشنود، فقط در جایگاه شنونده نیست و قادر به تشخیص، تفکیک و تفسیر آنهاست و در نتیجه، میرود سراغ صداهایی که مطلوب دل و جان اوست. در مرحله بعد تاماد صداهای موسیقیایی، خود حال آدم را دگرگون میکنند که فکر میکنم فقط کسانی که تجربهاش را داشتهاند، میتوانند منظورم را بفهمند.
* ما همیشه ادعا داریم موسیقی آذربایجانی موسیقی فاخر و قدرتمندی است، شما برای موافقت با این ادعا چه دلایلی دارید؟
موسیقی آذربایجانی جزو موسیقیهای وسیع شرق و سرشار از حس قهرمانی و جسارت است و هرچند غمگین و عارفانه نیز هست، اما هنگام شنیدن آن، حس امید و تحرک بینظیری در وجود انسان ایجاد میشود و مردمی بودن یکی دیگر از امتیازات آن است و این موسیقی مردمی آذربایجانی، شاعر، نوازنده و خواننده مشخصی ندارند و تنها به صورت شفاهی نسل به نسل، به ما رسیدهاند.
همچنین بیشتر مردم موسیقی آذربایجانی را موسیقی سنتی میدانند که درست است اما بنظر من باید فعالیتهایی انجام یابد تا این موسیقی فاخر، اندکی از حالت سنتی بودن در بیاید زیرا بیشتر جوانان امروز علاقه خاصی به آهنگهای سنتی ندارند و به همین علت است که به سمت موسیقی غربی میروند و این خود باعث به وجود آمدن نگرانی برای موسیقی آذربایجانی میشود.
در این میان عمده قطعاتی که این روزها در قالب موسیقی آذربایجانی میشنویم، تکراری و مربوط به سالهای خیلی دور هستند که به صورت شفاهی به دست ما رسیدهاند و باید مردم و دست اندرکاران این حوزه آستین بالا بزنند و اندکی به فکر تولید محتواها و آهنگهای جدید باشند.
در پایان میتوانم به جرات بگویم قدرت موسیقی آذربایجانی عمدتا به خاطر وجود دستگاه «موغام» (مقام در فارسی) است و دستگاه مقام موسیقی آذربایجانی و موسیقی ایرانی خیلی نزدیک است اما خوب فرقهایی هم دارند و به هرحال این دستگاه در آذربایجانی خیلی قویتر است.
* اشاره کردید که باید تدابیری جهت تاماد آهنگهای آذربایجانی جدید اندیشیده شود. آیا بستر این امر برای جوانان و تازهنفسها وجود دارد؟
ما جوانان مستعدی داریم اما متاسفانه حمایت نمیشوند، چه توسط مردم و چه مسوولان و همچنین موسیقی آذربایجانی به حد کافی و به اندازه لیاقت خود تبلیغ نمیشود و اگر روی این موارد کار شود، هرچند در طولانیمدت، اما سرانجام نتایج بسیار مفیدی خواهد داشت.
* تبریز میتواند بستری برای شکوفایی دوباره موسیقی آذربایجانی باشد؟
البته، تبریز میتواند بهترین بستر باشد چون هنرمندان خوبی در دامان خود پرورانده است و همچنین با توجه به اینکه مردم تبریز از قدیمالایام نسبت به سایر خطههای همزبان، هنردوست و عاشق موسیقی بودهاند، و موسیقی آذربایجانی جایگاه ویژهای در زندگی آنان داشته است، میتوانند مشوق خوبی برای هنرمندان باشند.
* آیا تبریز به تنهایی قادر به رساندن صدای موسیقی آذربایجانی به گوش همگان خواهد بود؟
شاید در سطح ایران تبریز حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد اما در مجامع بینالمللی نه زیرا جمهوری آذربایجان، در موسیقی آذربایجانی خیلی فعال است و باید از هنرمندان آنها استفاده کنیم. این تعامل میتواند در شکلهای مختلف چون فرستادن هنرمندان مستعد تبریزی به آذربایجان برای آموزش یا آمدن اساتیدی از آنجا برای تدریس انجام شود و این تعامل هرگونه امکانپذیر است، باید پیگیری شود.
* به تازگی یک اتفاق خوب در زمینه احیا موسیقی آذربایجانی در تبریز به وقوع پیوست و آن، کنسرت گروه کر باریش بود که شما هم به عنوان نوازنده کمانچه در آن ایفای نقش کردید.
کنسرت گروه کر ۹۰ نفره باریش به رهبری استاد مسعود امیرسپهر، به معنای واقعی کلمه موفق بود. جمع صمیمی و تلاشهای شبانهروزی تمام بچهها و مخصوصا همراهی استادان بزرگ تبریز با این جمع، از خوبیهای این اجرا بود که منجر به فروش چندهزاری بلیتها و تمدید اجرا شد. من خود با دیدن اشتیاق این گروه و این جوانان، به آینده موسیقی آذربایجانی امیدوارتر شدم و یقین دارم اگر چنین حمایتها و برنامههایی تداوم یابد، موفقیتهای بزرگی نصیبمان خواهد شد.
* از مسعود امیرسپهر یاد کردید، نظر شما درباره این استاد موسیقی؟
او در درجه اول یک انسان با قلب بزرگ، و یک استاد تمامعیار است که همکاری با او برای من، افتخار بزرگی بود و باید گفت مسعود امیرسپهر نیازی به توصیف ندارد و با اجراهای داخلی و بینالمللیاش محبوبیت و شهرت فراوانی به دست آورده است و در کنسرت اخیر، او هرچند اجرایی نداشت اما ایجاد و هماهنگی گروه و کنسرت، خود کار بسیار سنگین و بزرگی بود که کمتر کسی میتوانست از پس آن بربیاید.
* و هرآنچه که باید در قالب سخن پایانی بیان شود؟