charehjale

وبلاگ-کد لوگو و بنر
لغات ترکی در قرآن

لغات ترکی در قرآن

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

Türkçe sözcükler Kuran da

لغات ترکی در قرآن

لغات ترکی-سومری در قرآن


نزدیکی شبه جزیره ی عربستان – زادگاه پیامبر اسلام (ص)- که سرزمین اصلی عرب ها بوده است و نیز کوچ اکدی های سامی نژاد به سرزمین میان دو رود سبب  ورود واژه های سومری به زبان اکدی وسپس عربی شد. با افزایش مردمان اکدی (عرب) زبان  کم کم زبان اکدی  زبان روزمره ی  میان دو رود شد. اما با حمله گوتی ها ، لوللوبی ها و کاسی ها از توان اکدی ها کاسته شد وبرخی  نیز مجبور به ترک میان دو رود به سوی عربستان شدند و بسیاری از واژه های سومری  را در میان اعراب دیگر پخش کردند.
همزمان با نزول قران این واژه ها که برای مردم عرب زبان شناخته شده (مبین) بودند ، وارد زبان و فرهنگ قرآنی شد.
واژه های دخیل به زیبایی لفظی و معنوی قرآن خدشه ای وارد نکرده است. 
شاید شناخت واژه های دخیل سبب درک و فهم گسترده تری از اعجاز لفظی و معنوی قران شود.

شباهت لفظ جلاله در الفبای عربی کنونی و الفبای اورخون ترکی

http://s4.picofile.com/file/7998227311/27allah1.jpg


ریشه ترکی حروف الفبای عربی
الفبای عربی برگرفته از الفبای رونی ترکی

http://s4.picofile.com/file/7998226983/26arabturk.jpg



در قران کریم از سخن گفتن حضرت آدم (ع) با خداوند بی همتا و نیز فرشتگان بزگوار و شیطان رانده شده  سخن به  میان آمده  است. همچنین  در  احادیث اسلامی  از  صحف آدم(ع) ، نوح(ع) ، ابراهیم (ع)  و  دیگر  پیامبران برگزیده ی  نامبرده  شده  است.
برخی  از این  بزرگواران  یا  در سرزمین  میان دو رود (بین النهرین- میا ن دو رود دجله و فرات) به رسالت برگزیده  شدند و برخی نیز زادگاه  و یا مدفن پاک شان در بین النهرین بوده است

کتیبه های ترکی در یمن مربوط به کنگر ها و دوره حکومت بلقیس (بیلگه قیز) در یمن

http://s4.picofile.com/file/7998228595/28yemen_turk_yazit5.jpg

http://s4.picofile.com/file/7998227846/28yemen_turk_yazit2.jpg

الفبای ترکی کتیبه های یمن

http://s4.picofile.com/file/7998228923/29yeman_buluntular_Trk_Tamgalar_Karlatrmas.jpg



 Ziusudra حضرت نوح (ع) در سرزمین میان دو رود (بین النهرین) چشم به جهان گشود . در زبان سومری به معنای " انسان" (همریشه ی Naنام داشتند.کلمه ی  نوح از واژه ی سومری  Utnapishtim و درزبان اکدی "ناس" در عربی) بوده است. زیرا ایشان پس از حضرت آدم صفی الله پدر انسان ها می باشند.
داستان زندگی حضرت نوح (ع) در گل نوشته های  سومری و در کهن ترین  حماسه ی  نوشته شده ی بشر بنام Bilgames / Gilgamesh آمده آمده اشت .در این حماسه ی بلند و شعر گونه از فراوانی نسل انسان و نیزاز ستم ایشان بر یکدیگر و نافرمانی ازدستورات خدایان (بت های سومری) سخن به میان آمده است. بنابرین خدایان (بتان) اراده می کنند که نا فرمانان و ستمکاران را گوشمالی داده  و نابود سازند. یکی از خدایان به  اوتناپیشتیم  (نوح سومری) فرمان می دهد تا  کشتی  بسازد و خود و خانواده اش را برهاند. همچنین از هر حیوان یک  جفت  را انتخاب کند و در کشتی جای دهد تا نسل حیوانات  از بین نرود.اوتناپیشتیم  چنین می کند و عذاب خدایان  بر ستمکاران نازل میشود. بر اساس گل نوشته های سومری شش شبانه روز باران تندی می بارد و بلندی آب از هشت متر بالاتر می رود. مردمان نافرمان همگی در آب غرق و کشته می شوند. باران فرو کش می کند و کشتی (1) به گل می نشیند.اوتناپیشتیم ازکشتی پیاده شده ، حیوانی را قربانی می کند.دوره ی  (shadûبر دامنه کوهی (نوینی  در تاریخ بشر بنام " دوره بعد از طوفان" آغاز می شود. 
نوح (اوتناپیشتیم) به سبب فرمانبرداری  وارد سرزمین خدایان – که از کوه ماشو  " میشوو" در نزدیکی شهر مرند  شروع و تا کناره ی دریای خزر گسترده است است - می شود و به گروه  جاودانان  می پیوندد. (او تنها انسانی بود که زندگی جاودانه یافت.)
داستان زندگی حضرت نوح پس از سومری ها در تورات و قران کریم نیز آمده است. (بنابرین واژه های "نوح" و " جودی" از واژه های سومری دخیل در قران می باشند.)
حضرت ادریس (ع) نیز در میان دو رود زندگی می کرد. ایشان به مردم لباس دوزی و نوشتن آموختند.بنا بر روایتی مسجد سهله خانه ی آن حضرت بود.
حضرت ابراهیم (ع) در شهر اور چشم گشود. با زبان و فرهنگ سومری آشنا شد،ایشان به سبب شکستن بت ها از زادگاه خود رانده شد و به شهرهای  اورفا ، حلب ، مصر و فلسطین گام نهاد. فرزند ش حضرت اسماعیل به فرمان خدا در شهر مکه در میان قبیله جرهم  بالید و بزرگ شد. اسماعیل (ع) با دختری از بنی جرهم و سپس عمالقه پیوند زناشویی بست . به دستور خدا همراه  پدر دیوار خانه ی کعبه را بالا برد و خانه یکتا پرستی را  آباد کرد.فرزندان و نوادگان  ابراهیم (ع) به گسترش  واژه های سومری در میان عرب های بادیه نشین کمک فراوانی کردند.به فرزندان حضرت اسماعیل (ع) "اعراب مستعربه" نیزگفته می شود.
پس از پیروزی اکدی ها بر سومریان ، زبان اکدی که پدر زبان عربی (و عبری) می باشد ، گسترش یافت  و زبان سومری تنها برای نوشتن مطالب  علمی و دینی به کار رفت.
واژه های بسیاری از زبان سومری به زبان اکدی ( پدر زبان عربی ) راه یافت و با گذشت زمان و دگرگونی های آوایی در لهجه  ی  قریش و لهجه های دیگر عرب ها کاربرد یافت.   
مثلاً واژه های جنت (از واژه ی "گان / گانا" به معنای " فردوس و باغ") ، برق (از واژه ی " بار" به معنای " درخشیدن") ، دار (از واژه ی " دور" به معنای " اقامتگاه ، محل نشستن و ماندن") از زبان سومری گرفته شده اند و در قران کریم نیز به کار رفته اند.

کتیبه های ترکی در عربستان

http://s4.picofile.com/file/7998229779/p2191422_2lluzy_arabistan_3.jpghttp://s4.picofile.com/file/7998229351/arap_yarimadasi1.jpg


سومری: dub
ترکی : ده بَرتمک (جنباندن ، تکان دادن)
عربی: دابة
معنی: جنبیدن
 
سومری: ganam / gana
عربی: غنم / اغنام
منغولجا: xon /qonin
ترکی باستان: koy
دیوان لغات الترک: قوی / قون
فرهنگ سنگلاخ: قوی
ترکی: قوْیون
معنی : میش ، گوسفند


سومری: íla/ íli/ íl
عربی: اعلی
معنی : برتر ، والا
 
سومری: kalu
عربی: کل
عبری: kol
معنی: همه


سومری: ku / kua 
عربی: حوت
ترکی: قوتان (مرغ ماهیخوار)
معنی: ماهی

سومری:  lu / la
عربی: لا
معنی: نه ، نیست
 
سومری:  ( sig / si (-ga
عربی: ضیق
ترکی باستان:  (کم عمق) Sığ
ژاپونی:  [کم] sukunai /  [کمتر]sukoshi
ژاپونجا: [کاستن]suku
دیوان لغات الترک : سیق
فرهنگ سنگلاخ: six
آذربایجانی: سئیره ک
استانبولی: sığ
تاتاری:  Say
معنی: باریک، کم عمق ؛ اندک


سومری: sila
عربی: صراط
معنی: راه ، گذرگاه ، جاده 


سومری:  silim -du
عربی: سلام
کدی: shalamuا
معنی: سلام دادن


سومری:  sur
عربی: سور/ سورة
آذربایجانی: سورمک (sürmək)
معنی: جدا کردن ، بخش-بخش کردن


سومری:   šér / šír
عربی: سراج
فارسی: چراغ
آذربایجانی: چیراغ/ چیراق  çırağ
ژاپونی:   [سفید] shiro
لکی: چَرمی [سفید]
سانسکریت: (خورشید)suurya
معنی: درخشیدن


سومری:   šìr/  šur
سومری: šìr-ra
عربی: شعر
تاتاری: جیر  (ترانه)cır
فرهنگ سنگلاخ: سیراماق
فارسی: سراییدن / سرود
 معنی: شعر خواندن


سومری:   šita / šit
ترکی: چیته مک (çitəmək)
عربی: شدّ / یشد
معنی : دوختن ، وصله زدن، پیوستن


سومری: taka/  taga/  tak/  tag/  tà
عربی: دق
ترکی:توققوشماق / دؤگمک
معنی: زدن ، کوبیدن


سومری: úru   
عربی: حور / حوری
ترکی باستان:  (درخشان، سفید)örüň / ürün
از زبان های مردم مایا:(Chorti) war / warar
دیوان لغات الترک: ارنک  (örüň)
آنلام: روشن، درخشنده


سومری: uru / iri / ri  
عربی: ارض
دیوان لغات الترک: اُرناماق [اقامت کردن] (ornamaq)
عبری: ir
معنی: ارض ، شهر ، روستا

bishuاکدی :

عربی: بئس

آذربایجانی: پیس (pis)
فارسی: پست
معنی: زشت، بد ، ناپسند، اهریمنی

سومری:ka

(ka+ta+baعربی: کتب ) (سخن+ با+ گل خراشیده شده) (سخنی که روی لوحه ی گلی نوشته می شود.)ka+ta+ba)
عربی: کلام [سخن+ فراوان] (یکسره سخن گفتن ) (ka+lam)
آذربایجانی: قاپماق ( دهان چیزی را گرفتن )
فارسی: کام (دهان)
معنی: دهان


سومری: dur
عربی: دار (خانه)
ترکی: دورماق  (ماندن و اقامت کردن)(durmaq)
معنی: ماندن ، ماندگار شدن، نشستن


سومری:  gàna / gàn
عربی: جنت
عبری:  ( گن:باغ)gan
از زبان های افریقایی: Hausa gōnā
مصری باستان: (باغبان)kAny
تامیلی: kaN
لیدیای: (ناحیه ، سطح) qela
شبستر در آذربایجان : کانا / قانا (باغ)
فارسی و ترکی: - گان / - جان [ پسوند اسم مکان مانند: آذر+بای+ جان/ آذر+بای+گان]
معنی: باغ، کشتزار ، دشت ، سطح هموار


سومری: gal
عربی: جَلّ / جلال
ترکی: قالین (galın)
معنی: باشکوه ، بزرگ


سومری: ab-ba  / abba 

عربی:  اب / ابا / ابو
کره ای:  appa
اتروسکی: آپا
عبری: Hebrew aba
abâ :براهویی (از زبان های دراویدی)
از زبان های افریقایی:Hausa ùbā
مجاری: apa ‚ apó
ترکی باستان: آپا (خویشاوند کهنسال) 
معنی: پدر


سومری: ama
عربی: اُمّ
دیوان لغات الترک: اما (uma)
قرقیزی: ene
از زبان های سرخپوستان: anna Alqonquin
باسکی:  (Basque) ama
ammâ [از زبان های دراویدی] ( Brahui)
عبری: Hebrew ima
مغولی:  (زن ) em-e
ژاپنی:  (زاییدن)umu
ترکی: آنا
معنی: مادر


سومری:  (di / di(d
عربی: دین (یوم الدین) / دیان

اکدی: dinu
ترکی استانبولی:   (آزمودن ، سنجیدن)denemek
معنی : داوری کردن ، حکم دادن ، قضاوت
 
سومری:tir
عربی: تُراب
ترکی:تورپاق
معنی:خاک ، گل


فهرست منابع:
 
1) قرآن کریم
2) خیاوی، روشن؛ فرهنگ سومر؛ انتشارات بخشایش، چ.اول 1384
3) استرآبادی ، میرزا مهدی خان؛ فرهنگ سنگلاخ ؛ ویرایش: روشن خیاوی ، نشر مرکز، چاپ اول 1374
4) کاشغری، شیخ محمود بن حسین ؛ دیوان لغات الترک ؛ برگردان به فارسی : دکتر حسین محمدزاده صدیق ؛  نشر اختر، تبریز، 1383
5) کاشغری ، محمود بن حسین بن محمد ، دیوان لغات الترک : ترجمه و تنظیم و ترتیب   الفبایی : دکتر  سید  محمد  دبیر سیاقی  ، پژوهشگاه  علوم انسانی   و مطالعات فرهنگی ، چاپ اول، 1375
6) اوروجو، ع ع ، آذربایجان دیلی نین ایضاحلی لغتی ، کؤچوره ن : بهزاد بهزادی ، چاپ اول ، بهار 1376
7) شوکورلو ، علی عیسی ، قدیم تورک یازیلی آبیده لری نین گرامری ، معارف نشریاتی ، باکی ، 1933
8) ع-ح " داشقین" ، فرهنگ ترکی (سؤزلوک) ، انتشارات یاران ، چاپ اول .
9) نوروزی، شاهپور؛ سومئر دیلی نین تورک، فارس ، عرب دیللرینه اولان ائتگی سی ؛ [ماهنامه] آفتاب آذربایجان؛ شماره 20
10) ابوالفضل رجب اف، یونس ممّد اف ؛ اورخون یئنی سئی آبیده لری ؛ باکی ، یازیچی، 1993


فهرست منابع:
 
1) قرآن کریم
2) خیاوی، روشن؛ فرهنگ سومر؛ انتشارات بخشایش، چ.اول 1384
3) استرآبادی ، میرزا مهدی خان؛ فرهنگ سنگلاخ ؛ ویرایش: روشن خیاوی ، نشر مرکز، چاپ اول 1374
4) کاشغری، شیخ محمود بن حسین ؛ دیوان لغات الترک ؛ برگردان به فارسی : دکتر حسین محمدزاده صدیق ؛  نشر اختر، تبریز، 1383
5) کاشغری ، محمود بن حسین بن محمد ، دیوان لغات الترک : ترجمه و تنظیم و ترتیب   الفبایی : دکتر  سید  محمد  دبیر سیاقی  ، پژوهشگاه  علوم انسانی   و مطالعات فرهنگی ، چاپ اول، 1375
6) اوروجو، ع ع ، آذربایجان دیلی نین ایضاحلی لغتی ، کؤچوره ن : بهزاد بهزادی ، چاپ اول ، بهار 1376
7) شوکورلو ، علی عیسی ، قدیم تورک یازیلی آبیده لری نین گرامری ، معارف نشریاتی ، باکی ، 1933
8) ع-ح " داشقین" ، فرهنگ ترکی (سؤزلوک) ، انتشارات یاران ، چاپ اول .
9) نوروزی، شاهپور؛ سومئر دیلی نین تورک، فارس ، عرب دیللرینه اولان ائتگی سی ؛ [ماهنامه] آفتاب آذربایجان؛ شماره 20
10) ابوالفضل رجب اف، یونس ممّد اف ؛ اورخون یئنی سئی آبیده لری ؛ باکی ، یازیچی، 1993

  • [ ]

  • دریافت کد فیدخوان