زندگینامه علامه امینی (صاحب الغدیر)
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیزندگینامه علامه امینی (صاحب الغدیر)
میلاد نور
زمین و آسمان تبریز نورباران بود. بوى گل محمدى در فضاى شهر پیچیده بود. بوى بهار مىآمد. تبریز در شبى رؤیایى به سر مىبرد. صداى حمد و تهلیل و تکبیر از همه جا بلند بود. على علیه السلام آن شاهکار آفرینش از خداى کعبه مولودى خواسته بود، خجسته، تا یاد حماسه بزرگ غدیر را زنده کند. باغبان آفرینش، نداى على علیه السلام را چگونه بىپاسخ مىگذاشت؟ على علیه السلام نور خدا، امید امت، فیض حق بود. دعایش مستجاب مىگردید. خطه شیران، تبریز به امید طلوع بامدادى بود که ناگه بانگ تکبیر مؤذن، شب را شکست و از نور خبر داد. هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، از مکه به مدینه مىگذشت که "آقا میرزا احمد" صاحب پسر شد. سر به خاک سائید و طلوع آفتاب زندگى در خانهاش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاى گرفت، بغل کرد، بوسید و بوئیدش. اشک شوق از دیدگانش بسان مرواریدى بر گونه کودک غلطید. سیماى طفل با جذبه و نورى که در آن بود، پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمىداشت. پدر نام فرزندش را "عبدالحسین" نامید تا در سیر امامت و شهادت و حماسه و ایثار گام نهد و بدین صورت عشق وافر خود به پیشواى سوم شیعیان را از خود متبلور ساخت .
روزها گذشت. فرزند به دورهاى از زندگى رسید که مىتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او مىخواست بداند؛ بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزههاى مادر را فراگرفت. آیات قرآنى و سورههاى کوتاهى که با اوزان مخصوص جان او را صیقلى مىداد. تا نوبت به تعالیم پدر شد.
سوره تربیت
روزها گذشت. فرزند به دورهاى از زندگى رسید که مىتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او مىخواست بداند؛ بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزههاى مادر را فراگرفت. آیات قرآنى و سورههاى کوتاهى که با اوزان مخصوص جان او را صیقلى مىداد. تا نوبت به تعالیم پدر شد. آقا میرزا احمد از دانشمندان نامى تبریز که در سال 1287 هجرى قمرى در قریه "سردها" از نواحى تبریز متولد شده بود. از سال 1304 براى ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیرى مقدمات، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزااسدالله حضور یافت. و به مرتبهاى از دانش پژوهى رسید که صلاحیت علمى آن بزرگ از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیة الله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى مورد تایید واقع شد. علم و عمل از وى شخصیتى برجسته ساخته بود. حسن سیرت، آراستگى طبیعت و پرهیزکارى وى زبانزد خاص و عام بود.
وى اکنون تربیت فرزند خویش را بر عهده مىگرفت تا به نیکى به بار آید و با دین محمدى و آئین علوى آشنا گردد. عبدالحسین به چنین پدرى افتخار مىکرد و خداى را سپاس مىگفت که در خانه علم و تقوا تولد یافته و تربیت مىشود.
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براى این محصل جوان بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانى آن دقیق شده بود. گاهى در مطالعه این دو کتاب مىگریست و نم نم اشک بر گونهاش جارى مىشد و چون دُرّى گرانمایه در سینه وى نهان مىگردید.
آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طى سالها آموزش ادبیات فارسى و عربى، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزههاى علمیه را فرامىگرفت و به حفظ اشعارى چون "الفیه ابن مالک" در علم نحو مىپرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعارى هم از بزرگان دین حفظ کرد. از اولین شعرهایى که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعرى از حضرت على علیه السلام بود. او مىدانست همانگونه که براى علم نحو ابیاتى قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانى در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت .
عبدالحسین کتابهاى مختلفى در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج البلاغه، وى را عاشق امام على علیه السلام کرد. چه نیک به یادداشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیهاى در قرآن کریم نیست که اول آن "یا ایهاالذین آمنوا" باشد، مگر آن که على ابن ابیطالب علیه السلام سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است .»
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براى این محصل جوان بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانى آن دقیق شده بود. گاهى در مطالعه این دو کتاب مىگریست و نم نم اشک بر گونهاش جارى مىشد و چون دُرّى گرانمایه در سینه وى نهان مىگردید.
جد وى "مولى نجفعلى" مشهور به "امین الشرع" از اهالى آذربایجان بود که سال 1275 هجرى قمرى متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاک و پرهیزکارى آراسته بود. آن بزرگ شیفته جمع آثار ائمه اطهار علیهمالسلام بود. از آنجا که از ادب فارسى و ترکى بهره وافر برده بود، قصایدى چند به این دو زبان داشت . خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدش به "امینى" معروف شده بود.
عبدالحسین هم راهى را در پیش گرفته بود که امین شرع و مدافع اسلام ناب محمدى و علوى باشد.
قیام سرو
عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمد خیابانى بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانى، انقلاب مشروطیت روى داده بود، انقلابى که مردم تبریز در آن نقش مهمى بر عهده داشت. اینک خیابانى به پاس حرمت خون شهیدان، با قیامى دیگر مىخواست با کج روىها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب 1338هجرى قمرى برابر هفدهم فروردین 1299هجرى شمسى بر ضد دولت ارتجاعى وثوق الدوله و امپریالیستهاى انگلیسى قیام کرد. این قیام به شهرهاى دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتى یکى پس از دیگرى به تصرف انقلابیون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملى به رهبرى خیابانى بود. مبارزى که با انگلیس، روس، آلمان عثمانى مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود.
با سقوط وثوق الدوله، مشیرالدوله پیرنیا به نخست وزیرى رسید و حاجى مخبرالسلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد خستگى ناپذیر را دفع نماید. عصر بیست و هشتم ذیحجة الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وى را در خانه شیخ حسن میانجى به شهادت رساندند.
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالى وى آشنایى داشت، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعا، فرهنگ سیاسى اجتماعى اسلام را در جامعه نشر داد.
هجرت عشق
سال 1342 هجرى بود. عبدالحسین بیست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاى علمى و عملىاش، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان دیگرى چون جناب حاج سیدمحمد مؤلف "مصباح الساکین" مشهور ره "مولانا" و جناب حاج سیدمرتضى خسروشاهى صاحب "اهداء الحقیر در معنى حدیث غدیر" و جناب شیخ حسین مؤلف "هدیة الانام" بهرههاى علمى برده بود.
عشق به امام على علیه السلام و علاقه به تحصیلات عالى وى را به کوى عشق هدایت کرد."نجف اشرف" شهرى که سابقه تاریخى آن بر همگان روشن است. حوزه علمیه نجف از دیر باز جایگاهى براى رشد و تعالى دانشجویان علوم اسلامى بود و اینک مسافر عاشق مىخواست به شهر علم وارد شد. عبدالحسین داستان هجرت را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومندش نظرى انداخت و با دیدگانى اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از نداى امام آگاه بود و از جاذبه على علیه السلام حکایات فراوانى به خاطر داشت. چگونه مىتوانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ که او بىعشق افسرده مىشد و این بر پدر سخت گران بود. پدر لذت دیدار و همنوایى با فرزند را از دامن شست و وى را به امام على علیه السلام بخشید و فرزندش امام حسین علیه السلام همانگونه که فرزند از لذات مادى به حیات جاوید رو آورده بود.
علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تالیف خویش قرار داد تا با جمعآورى گلهاى بوستان فضیلت امت اسلامى را به بزرگ آرمان الهى سوق دهد. آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ایستادند.
امینى هواخواه على علیه السلام بود و خود مىدانست که على علیه السلام او را به شهر خویش فراخوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب زمزمه مىنمود:
ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیت کرد که در حصن تو لطیفى دید بیش از حد انسانى
شهر نجف با سابقه دیرینه از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوا و فضیلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشیع محسوب مىگشت و با آشفته بازارى که در ایران - در آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان - به وجود آمده، محل مناسبى براى تحصیل به شمار مىرفت. و امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود. از اینرو در مکتب درس حضرات آیات سیدمحمد فیروز آبادى - متوفى 1345 هجرى قمرى - و سید ابوتراب خوانسارى - متوفى 1346 هجرى قمرى - حاضر شد.
سپاه شقایق
شیخ مصلح سرزمین عشق، امینى در روزگارى به شهر على ابن ابیطالب علیه السلام وارد شده بود که با از هم پاشیدن امپراطورى عثمانى، عراق به دست انگلیسهاى ناپاک افتاده بود. وى هنوز شهداى انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت که با مظلومیتى دیگر مواجه شد و در صدد برآمد تا یاد شهیدان راه فضیلت، امت متفرق اسلامى را به وحدت و اخوت اسلامى دعوت نماید. چرا که خون شهیدان رایجترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادى و استقلال و امت اسلامى است . و این سکه طلایى نه در ضرابخانههاى آزادیخواهان، بلکه در ضرابخانههاى مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است.
امینى، احیاگر سنت نبوى، با "الغدیر" جلوههاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده مىدارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور مىشود.
علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تالیف خویش قرار داد تا با جمعآورى گلهاى بوستان فضیلت امت اسلامى را به بزرگ آرمان الهى سوق دهد. آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ایستادند.
علامه امینى در اولین تالیف خویش ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى به انجامش موفق نشده بود. با تالیف گرانبهاى"شهداء الفضیله" گوى سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خویش برترى یافت. از کتابهاى قدیمى که در معرض نابودى و فراموشى بود گزارشاتى درباره علماى گذشته و قریب العهد فراهم آورده و به جاودانگى رساند. بدین منظور بار سفر بسته و کشورها را پیموده تا با رنج بسیار، که براى هر کس تحمل پذیر نیست، این مجموعه از شرح حال را گرد آورد. کتابخانههاى ایران و عراق را زیر پا گذاشته و در کتابهاى خطى کمیاب به دنبال مردانى گشت که به راه حق شهید گشتهاند، وى پس از صرف سالها و ماهها این مهم را به انجام رساند و پس از این تالیف به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظهاى خود، این اثر جاودانه را ستودند عباتاند از:
1- بزرگ مرجع شیعه آیة الله سیدابوالحسن اصفهانى.
2- آیة الله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى قمى .
3- آیة الله شیخ محمدحسین غروى اصفهانى.
4- علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانى .
به این ترتیب علامه امینى، با "شهداء الفضیله" مواضع صد و سى تن از علماى دین و پیروان على علیهالسلام و آل على علیه السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر در آورد. تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنههاى دشمنان ایستادگى نمایند.
زمانى که استعمارگران با ترتیب دادن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند تا ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش درآورند. امینى با تالیف کتاب شریف شهداء الفضیلة؛ بزرگ اسوههاى شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایدارى و استقامت فراخواند.
در این دوره است که مجتهد مجاهد تبریز، آقا میرزا صادق تبریزى (1274 - 1351) علیه فساد و استبداد رضاخانى نهضت را شکل مىدهد و آیة الله العظمى حاج آقا حسین قمى (1282 - 1366) نهضت خراسان را رهبرى مىنماید و آیة الله کاشانى که تازه از عراق و جبهه جنگ علیه انگلیس به ایران آمده است، حرکت سیاسى خود را در مقابل استبداد رضاخانى آغاز نموده است.
غواص بحر معانى
علامه امینى به عنوان محدث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه دارى مىزند. شیخ بزرگوار در صدد است فلسفه سیاسى اسلام را در هر صورت ممکن براى مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هر چه که بعضى از بزرگان علم هم از آن غافل ماندهاند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب "کامل الزیارات" ابن قولویه قمى که از مشایخ شیعه محسوب مىگردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامى قرار مىدهد و با تالیف "ادب الزائر لمن یمم الحائر" که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین علیه السلام است، فلسفه زیارت را بیان مىدارد.
در این باره شیخ مصلح، عبدالحسین امینى سالهاست که در پاى مکتب درس اساتید بزرگى نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامى را فراگرفته است. از این رو "ثمرات الاسفار" را در دو جلد فراهم مىآورد و بر "رسائل" و "مکاسب" شیخ اعظم انصارى حاشیه مىنویسد. همچنین رسالهاى درباره "نیت" مىنگارد و رسالهاى در بیان "حقیقت زیارت"، تا به علماى پاکستان پاسخ داده باشد و "رسالهاى در علم درایة الحدیث."
علامه امینى با تالیفات گرانقدر خویش بنیه علمى و نهاد وقاد خود را در معرض معاصران قرار مىدهد و از حضرت آیة الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى و حضرت آیة الله علامه حاج میرزا محمدحسین نائینى و حضرت آیة الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى و حضرت آیة الله شیخ محمدحسین کمپانى اصفهانى، اجازه اجتهاد دریافت مىدارد. و به زادگاه خویش تبریز باز مىگردد تا امین الشرع دیار خویش باشد. اما دل او دگربار آهنگ نجف مىکند.
اینک او رو به قرآن کریم آورده است تا برنامه زندگى بشر و سعادت و خوشبختى و کام روائى وى را از کتاب الهى استخراج نماید. شاگرد مکتب وحى آیاتى از کتاب مبین را برمىگزیند و به تفسیر آن مىنشیند.
- سوره اعراف، آیه 172، "میثاق الاول. "
- سوره اعراف، آیه 180.
- سوره واقعه، آیه 7 .
- سوره مؤمن، آیه 11.
آنگاه "العترة الطاهرة فى الکتاب العزیز" را مىنگارد و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین مىنماید.
شهر آرمانى غدیر
تالیف رسالات گوناگون، جان شیفته وى را خشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدینه فاضله اسلامى را به صورت منقحى امت اسلامى عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطرهها زنده کند و آن زمانى است که استعمارگران با حیلههاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین بردهاند و در عرصه عقیدتى دولت سنى مذهبى را که به عنوان حکومت اسلامى بر سرزمین پهناورى حکومت مىکرد، از صحنه خارج ساختهاند. علامه امینى به عنوان آسیب شناس اجتماعى، اینگونه تشخیص داد که با زوال دولت عثمانى نباید به دولتهاى استعمارگر اجازه داد، تا جایگزین دولت؛ ولو ظاهر اسلامى شوند.
از دیدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت 623 ساله عثمانى روبرو گشته است، و تلخىهاى بسیار چشیده، بهتر است، نظام مدینه فاضله اسلامى را که در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است، تجربه نماید. نظامى که پیامبر جز به آن سفارش نفرموده است .
علامه امینى با تالیف "الغدیر" خاطرات عصر نبوى را تجدید مىکند، عصرى که سرورى از آنِ امت قرآنى است و رسول اکرم صلى الله علیه و آله رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولایت على بن ابى طالب علیه السلام را معرفى کرده است .
صاحب الغدیر سال 1373 هجرى قمرى، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد "الغدیر" به تاسیس کتابخانهاى اقدام نمود که نام آن را "مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام" نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد. آغاز فعالیت این کتابخانه با 42000 جلد کتاب خطى و چاپى بود.
امینى، احیاگر سنت نبوى ، با "الغدیر" جلوههاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده مىدارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور مىشود.
امینى در عصرى زندگى مىکند که شکست دولت عثمانى روى داده است. شکستى که اگر"اصل غدیر" و رهبرى امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا مىگردید، روى نمىداد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
امینى احیاگر مدینه فاضله قرآنى، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانى فلسفه سیاسى اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود. وى علاوه بر این که با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین "سند شناسى" و "نقد حدیث" حقائق غیر قابل انکارى را پیش چشم امت اسلامى نهاد و مساله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت. جهانیان را به این مساله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبرى از اصول شناخته شده تشیع، از مبانى اصیل اسلامى است که با رعایت آن حکومت اسلامى برقرار مىگردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهى و امیر مؤمنان با تکیه به این اصل، حکومت اسلامى را بنیاد نهاده و حیات سیاسى اسلام را استمرار بخشیدند.
علامه مصلح با نقد آثار و تالیفات کسانى چون "ابن تیمیه"، "آلوسى"، "قصیمى" و "رشید رضا" در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامى را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاى نفاق و تفرقه را بخشکاند. وى در پى اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخى، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامى را مىیابد که به نقد حدیث غدیر پرداختهاند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله را به ترتیب حروف الفبا ذکر مىکند.
حضرت علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به "ولایت فقیه" در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. و حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد.
وى یکصد و ده تن از اصحاب را نام مىبرد که حدیث غدیر را روایت کردهاند و به نام هشتاد و چهار تابعى اشاره مىنماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر مىشمارد از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر مىکند که به نقل از حدیث شریف غدیر موفق شدهاند و علامه مجاهد براى یافتن مدارک معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مىنماید تا آنچه را که از دین الهى در مورد خلافت کبرى فرود آمده، به امت اسلام برساند. وى نخست در کتاب گرانقدر الغدیر به آیاتى که در خصوص امیرمؤمنان على علیه السلام فرود آمده، مىپردازد، برخى از این آیات نورانى عبارتند از:
آیه تبلیغ، آیه اکمال دین، آیات سوره معارج، آیه ولایت، سوره هل اتى . همچنین احادیث نبوى و سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را با آمیختگى شگرفى در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تایید و تضمین یادآور مىشود که بعضى از این احادیث به قرار زیر مىباشند:
حدیث غدیر و ولایت، حدیث اخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث على مع الحق و الحق مع على، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیرة، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلى، حدیث ردالشمس، حدیث سد الابواب، و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگى وصى بر حق حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، بر زبان پیامبر اسلام جارى گشته است .
دکتر سیدجعفر شهیدى که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مىکند که روزى علامه امینى به من گفت:
«براى تالیف "الغدیر" ده هزار جلد کتاب خواندهام.»
وى در ادامه سخن مىگوید:
"او مردى گزافه گو نبود. وقتى مىگفت کتابى را خواندهام، به درستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود."
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوى، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادى از نام آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوى کرده باشد و هم فضایل امام على علیه السلام، وصى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را به اثبات رساند. وى ادب متعهد شیعى را یکى دیگر از حجتهاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سالها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را بر ملا سازد.
علامه امینی به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت: «الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة» ؛ امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.
سال 1364 / 1324 چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز مىشود و تا نُه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامى و غیر آن منتشر مىگردد. با انتشار کتاب گرانمایه "الغدیر" سیل نامهها و ستایشها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال مىشود. این تقریظها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان کشورهاى اسلامى .
نکته واحدى که در تمام ستایشها به چشم مىخورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت دینى و مذهبى اسلام . پادشاهى فرصت طلب درصدد هستند تا این جنبش دینى را به نفع خود به پایان رسانند ولى دانشمندان از جایگاهى بىغرضانه به مساله مىاندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحى را بعد از قرنها به راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى مىیابند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت "اریحا" از نواحى حلب نامهاى ادیبانه به مؤلف "الغدیر" نگاشته و در آن اینگونه مىگوید:
«آقاى من، کتاب "الغدیر" را دریافت کردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم ... قبل از آن که در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فکر و اندیشهام در آن شناور گشت و شمهاى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائى است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانى از آب باران صاف تر و گواراتر و از مُشک خوشبوتر است... .»
بوستان هدایت
صاحب الغدیر سال 1373 هجرى قمرى، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد "الغدیر" به تاسیس کتابخانهاى اقدام نمود که نام آن را "مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام" نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد. آغاز فعالیت این کتابخانه با 42000 جلد کتاب خطى و چاپى بود. در تاسیس این کتابخانه نسخههاى خطى از کتابخانههاى معتبرى تهیه شد که شمارى از آنها به قرار زیر مىباشند.
- کتابخانه ناصریه، 000/30 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه مدرسة الواعظین، 000/20 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه سلطان المدارس، 000/5 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه معتازالعلماء، 000/18 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه فرنگى محل، 000/9 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه ندوة العلماء، 000/60 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه امیرالدولة، 000/110 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره، 000/500 جلد کتاب، علیگره.
- کتابخانه عمومى رظلا، رامپو.
- کتابخانه خدابخش، 000/50 جلد کتاب، پتنه.
- کتابخانه عمومى دانشگاه عثمانى، 000/111 جلد کتاب، حیدرآباد.
- کتابخانه عمومى آصفیه، 000/125 جلد کتاب، حیدرآباد.
- کتابخانه سالار جنگ، 000/52 جلد کتاب، حیدرآباد.
و این غیر از آن کتابخانههاى خصوصى و عمومى است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.
بایستهاى جهان تشیع
علامه مصلح در طى سالهاى متمادى با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنایى کامل داشت. او به مقدار هر حرفى از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشتههایى داشت که باید در جامعه پیاده مىشد، تا نظام اجتماعى، نظام الهى گردد.
زمانى که علامه امینى از "دارالتبلیغ قم" دیدن کرد و برنامههاى آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت، فرمودند:
«باید درسى تحت عنوان "ولایت" غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح مىشود، به طلاب آموزش داده شود.»
این حرف جز از ژرف نگرى مصلح اجتماعى چیز دیگرى نیست. علامه امینى براى احیاى بنیان فلسفه سیاسى اسلام تدریس مبحث ولایت را امرى ضرورى تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامى و اعتقادى را کافى و وافى نمىدانست .
وى با مشکلات تالیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تاسیس "دارالتالیف" - خانه نویسندگان - رفاه مورد نیاز محققین را در این مکان فراهم آورده و نویسندگان بدون هیچ آشفتگى خیال به تحقیق و تالیف مشغول شوند و اگر تالیف مناسب حوزه کارگردانندگان آن بود، خود به چاپ و نشر آن اقدام نمایند.
از طرفى دیگر در طى تالیف الغدیر به نشریات بسیارى در اقصى نقاط جهان برخورد نموده بود که درباره اسلام سخنى داشتند. علاوه بر آن در صدد بود مجمعى تاسیس نماید تا این نشریات گردآورى شده و مورد ارزیابى قرار گیرد. مباحثى که درباره اسلام، فرق اسلام، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، کلام ادبیات، اخلاق، حقوق، اقتصاد، تفسیر قرآن کریم، سیاست و حکومت و دیگر علوم و صنایع اسلامى و... مىشود به دقت مورد مطالعه قرار گیرد و سره از ناسره شناخته گردد.
حضرت علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به "ولایت فقیه" در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. و حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت :
«دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر است. »
و در جاى دیگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت: «الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة» ؛ امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.
چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى که بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از این رو شاگردى تربیت کرد چونان حضرت نواب صفوى تا حکومت علوى را فریاد زند و با یاران خویش پایههاى حکومت غاصبان را به لرزه افکند.
نماز آخر
تلاش بىپایان، معمار مدینه غدیر را دچار فتور جسمى کرد و بیمار شد. بیمارى اندک اندک رو به فزونى گرفت. وى از کار باز ماند. کتاب از جلو دیدگانش دور شد و قلم از حرکت ایستاد. بیمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و معالجات خارج از کشور هم مفید واقع نشد تا این که آیتى از آیات الهى و عاشقى از عاشقان ولایت و مجاهدى نستوه روز جمعه 12 تیرماه 1349 برابر 28 ربیع الثانى 1390 هجرى قمرى نزدیک ظهر به درود جهان گفت. وى که همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى کعبه و خدمت به مولود آن کارى دیگر نداشت، در شصت و هشت سالگى از دنیا رفت و جهانى را در غم ارتحال خویش فرو برد.
الغدیر وى چراغ خانه دلهاى با صفا شد و مشعل هدایت امت اسلامى.
منبع:
کتاب گلشن ابرار، ج2.
تهیه و تدوین: جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم.
نوشته شده به خط بیابانی تشنه باران |
میلاد نور
زمین و آسمان تبریز نورباران بود. بوى گل محمدى در فضاى شهر پیچیده بود. بوى بهار مىآمد. تبریز در شبى رؤیایى به سر مىبرد. صداى حمد و تهلیل و تکبیر از همه جا بلند بود. على علیه السلام آن شاهکار آفرینش از خداى کعبه مولودى خواسته بود، خجسته، تا یاد حماسه بزرگ غدیر را زنده کند. باغبان آفرینش، نداى على علیه السلام را چگونه بىپاسخ مىگذاشت؟ على علیه السلام نور خدا، امید امت، فیض حق بود. دعایش مستجاب مىگردید. خطه شیران، تبریز به امید طلوع بامدادى بود که ناگه بانگ تکبیر مؤذن، شب را شکست و از نور خبر داد. هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، از مکه به مدینه مىگذشت که "آقا میرزا احمد" صاحب پسر شد. سر به خاک سائید و طلوع آفتاب زندگى در خانهاش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاى گرفت، بغل کرد، بوسید و بوئیدش. اشک شوق از دیدگانش بسان مرواریدى بر گونه کودک غلطید. سیماى طفل با جذبه و نورى که در آن بود، پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمىداشت. پدر نام فرزندش را "عبدالحسین" نامید تا در سیر امامت و شهادت و حماسه و ایثار گام نهد و بدین صورت عشق وافر خود به پیشواى سوم شیعیان را از خود متبلور ساخت .
روزها گذشت. فرزند به دورهاى از زندگى رسید که مىتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او مىخواست بداند؛ بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزههاى مادر را فراگرفت. آیات قرآنى و سورههاى کوتاهى که با اوزان مخصوص جان او را صیقلى مىداد. تا نوبت به تعالیم پدر شد.
سوره تربیت
روزها گذشت. فرزند به دورهاى از زندگى رسید که مىتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او مىخواست بداند؛ بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزههاى مادر را فراگرفت. آیات قرآنى و سورههاى کوتاهى که با اوزان مخصوص جان او را صیقلى مىداد. تا نوبت به تعالیم پدر شد. آقا میرزا احمد از دانشمندان نامى تبریز که در سال 1287 هجرى قمرى در قریه "سردها" از نواحى تبریز متولد شده بود. از سال 1304 براى ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیرى مقدمات، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزااسدالله حضور یافت. و به مرتبهاى از دانش پژوهى رسید که صلاحیت علمى آن بزرگ از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیة الله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى مورد تایید واقع شد. علم و عمل از وى شخصیتى برجسته ساخته بود. حسن سیرت، آراستگى طبیعت و پرهیزکارى وى زبانزد خاص و عام بود.
وى اکنون تربیت فرزند خویش را بر عهده مىگرفت تا به نیکى به بار آید و با دین محمدى و آئین علوى آشنا گردد. عبدالحسین به چنین پدرى افتخار مىکرد و خداى را سپاس مىگفت که در خانه علم و تقوا تولد یافته و تربیت مىشود.
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براى این محصل جوان بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانى آن دقیق شده بود. گاهى در مطالعه این دو کتاب مىگریست و نم نم اشک بر گونهاش جارى مىشد و چون دُرّى گرانمایه در سینه وى نهان مىگردید.
آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طى سالها آموزش ادبیات فارسى و عربى، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزههاى علمیه را فرامىگرفت و به حفظ اشعارى چون "الفیه ابن مالک" در علم نحو مىپرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعارى هم از بزرگان دین حفظ کرد. از اولین شعرهایى که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعرى از حضرت على علیه السلام بود. او مىدانست همانگونه که براى علم نحو ابیاتى قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانى در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت .
عبدالحسین کتابهاى مختلفى در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج البلاغه، وى را عاشق امام على علیه السلام کرد. چه نیک به یادداشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیهاى در قرآن کریم نیست که اول آن "یا ایهاالذین آمنوا" باشد، مگر آن که على ابن ابیطالب علیه السلام سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است .»
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براى این محصل جوان بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانى آن دقیق شده بود. گاهى در مطالعه این دو کتاب مىگریست و نم نم اشک بر گونهاش جارى مىشد و چون دُرّى گرانمایه در سینه وى نهان مىگردید.
جد وى "مولى نجفعلى" مشهور به "امین الشرع" از اهالى آذربایجان بود که سال 1275 هجرى قمرى متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاک و پرهیزکارى آراسته بود. آن بزرگ شیفته جمع آثار ائمه اطهار علیهمالسلام بود. از آنجا که از ادب فارسى و ترکى بهره وافر برده بود، قصایدى چند به این دو زبان داشت . خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدش به "امینى" معروف شده بود.
عبدالحسین هم راهى را در پیش گرفته بود که امین شرع و مدافع اسلام ناب محمدى و علوى باشد.
قیام سرو
عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمد خیابانى بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانى، انقلاب مشروطیت روى داده بود، انقلابى که مردم تبریز در آن نقش مهمى بر عهده داشت. اینک خیابانى به پاس حرمت خون شهیدان، با قیامى دیگر مىخواست با کج روىها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب 1338هجرى قمرى برابر هفدهم فروردین 1299هجرى شمسى بر ضد دولت ارتجاعى وثوق الدوله و امپریالیستهاى انگلیسى قیام کرد. این قیام به شهرهاى دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتى یکى پس از دیگرى به تصرف انقلابیون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملى به رهبرى خیابانى بود. مبارزى که با انگلیس، روس، آلمان عثمانى مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود.
با سقوط وثوق الدوله، مشیرالدوله پیرنیا به نخست وزیرى رسید و حاجى مخبرالسلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد خستگى ناپذیر را دفع نماید. عصر بیست و هشتم ذیحجة الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وى را در خانه شیخ حسن میانجى به شهادت رساندند.
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالى وى آشنایى داشت، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعا، فرهنگ سیاسى اجتماعى اسلام را در جامعه نشر داد.
هجرت عشق
سال 1342 هجرى بود. عبدالحسین بیست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاى علمى و عملىاش، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان دیگرى چون جناب حاج سیدمحمد مؤلف "مصباح الساکین" مشهور ره "مولانا" و جناب حاج سیدمرتضى خسروشاهى صاحب "اهداء الحقیر در معنى حدیث غدیر" و جناب شیخ حسین مؤلف "هدیة الانام" بهرههاى علمى برده بود.
عشق به امام على علیه السلام و علاقه به تحصیلات عالى وى را به کوى عشق هدایت کرد."نجف اشرف" شهرى که سابقه تاریخى آن بر همگان روشن است. حوزه علمیه نجف از دیر باز جایگاهى براى رشد و تعالى دانشجویان علوم اسلامى بود و اینک مسافر عاشق مىخواست به شهر علم وارد شد. عبدالحسین داستان هجرت را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومندش نظرى انداخت و با دیدگانى اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از نداى امام آگاه بود و از جاذبه على علیه السلام حکایات فراوانى به خاطر داشت. چگونه مىتوانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ که او بىعشق افسرده مىشد و این بر پدر سخت گران بود. پدر لذت دیدار و همنوایى با فرزند را از دامن شست و وى را به امام على علیه السلام بخشید و فرزندش امام حسین علیه السلام همانگونه که فرزند از لذات مادى به حیات جاوید رو آورده بود.
علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تالیف خویش قرار داد تا با جمعآورى گلهاى بوستان فضیلت امت اسلامى را به بزرگ آرمان الهى سوق دهد. آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ایستادند.
امینى هواخواه على علیه السلام بود و خود مىدانست که على علیه السلام او را به شهر خویش فراخوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب زمزمه مىنمود:
ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیت کرد که در حصن تو لطیفى دید بیش از حد انسانى
شهر نجف با سابقه دیرینه از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوا و فضیلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشیع محسوب مىگشت و با آشفته بازارى که در ایران - در آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان - به وجود آمده، محل مناسبى براى تحصیل به شمار مىرفت. و امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود. از اینرو در مکتب درس حضرات آیات سیدمحمد فیروز آبادى - متوفى 1345 هجرى قمرى - و سید ابوتراب خوانسارى - متوفى 1346 هجرى قمرى - حاضر شد.
سپاه شقایق
شیخ مصلح سرزمین عشق، امینى در روزگارى به شهر على ابن ابیطالب علیه السلام وارد شده بود که با از هم پاشیدن امپراطورى عثمانى، عراق به دست انگلیسهاى ناپاک افتاده بود. وى هنوز شهداى انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت که با مظلومیتى دیگر مواجه شد و در صدد برآمد تا یاد شهیدان راه فضیلت، امت متفرق اسلامى را به وحدت و اخوت اسلامى دعوت نماید. چرا که خون شهیدان رایجترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادى و استقلال و امت اسلامى است . و این سکه طلایى نه در ضرابخانههاى آزادیخواهان، بلکه در ضرابخانههاى مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است.
امینى، احیاگر سنت نبوى، با "الغدیر" جلوههاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده مىدارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور مىشود.
علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تالیف خویش قرار داد تا با جمعآورى گلهاى بوستان فضیلت امت اسلامى را به بزرگ آرمان الهى سوق دهد. آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ایستادند.
علامه امینى در اولین تالیف خویش ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى به انجامش موفق نشده بود. با تالیف گرانبهاى"شهداء الفضیله" گوى سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خویش برترى یافت. از کتابهاى قدیمى که در معرض نابودى و فراموشى بود گزارشاتى درباره علماى گذشته و قریب العهد فراهم آورده و به جاودانگى رساند. بدین منظور بار سفر بسته و کشورها را پیموده تا با رنج بسیار، که براى هر کس تحمل پذیر نیست، این مجموعه از شرح حال را گرد آورد. کتابخانههاى ایران و عراق را زیر پا گذاشته و در کتابهاى خطى کمیاب به دنبال مردانى گشت که به راه حق شهید گشتهاند، وى پس از صرف سالها و ماهها این مهم را به انجام رساند و پس از این تالیف به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظهاى خود، این اثر جاودانه را ستودند عباتاند از:
1- بزرگ مرجع شیعه آیة الله سیدابوالحسن اصفهانى.
2- آیة الله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى قمى .
3- آیة الله شیخ محمدحسین غروى اصفهانى.
4- علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانى .
به این ترتیب علامه امینى، با "شهداء الفضیله" مواضع صد و سى تن از علماى دین و پیروان على علیهالسلام و آل على علیه السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر در آورد. تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنههاى دشمنان ایستادگى نمایند.
زمانى که استعمارگران با ترتیب دادن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند تا ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش درآورند. امینى با تالیف کتاب شریف شهداء الفضیلة؛ بزرگ اسوههاى شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایدارى و استقامت فراخواند.
در این دوره است که مجتهد مجاهد تبریز، آقا میرزا صادق تبریزى (1274 - 1351) علیه فساد و استبداد رضاخانى نهضت را شکل مىدهد و آیة الله العظمى حاج آقا حسین قمى (1282 - 1366) نهضت خراسان را رهبرى مىنماید و آیة الله کاشانى که تازه از عراق و جبهه جنگ علیه انگلیس به ایران آمده است، حرکت سیاسى خود را در مقابل استبداد رضاخانى آغاز نموده است.
غواص بحر معانى
علامه امینى به عنوان محدث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه دارى مىزند. شیخ بزرگوار در صدد است فلسفه سیاسى اسلام را در هر صورت ممکن براى مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هر چه که بعضى از بزرگان علم هم از آن غافل ماندهاند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب "کامل الزیارات" ابن قولویه قمى که از مشایخ شیعه محسوب مىگردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامى قرار مىدهد و با تالیف "ادب الزائر لمن یمم الحائر" که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین علیه السلام است، فلسفه زیارت را بیان مىدارد.
در این باره شیخ مصلح، عبدالحسین امینى سالهاست که در پاى مکتب درس اساتید بزرگى نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامى را فراگرفته است. از این رو "ثمرات الاسفار" را در دو جلد فراهم مىآورد و بر "رسائل" و "مکاسب" شیخ اعظم انصارى حاشیه مىنویسد. همچنین رسالهاى درباره "نیت" مىنگارد و رسالهاى در بیان "حقیقت زیارت"، تا به علماى پاکستان پاسخ داده باشد و "رسالهاى در علم درایة الحدیث."
علامه امینى با تالیفات گرانقدر خویش بنیه علمى و نهاد وقاد خود را در معرض معاصران قرار مىدهد و از حضرت آیة الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى و حضرت آیة الله علامه حاج میرزا محمدحسین نائینى و حضرت آیة الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى و حضرت آیة الله شیخ محمدحسین کمپانى اصفهانى، اجازه اجتهاد دریافت مىدارد. و به زادگاه خویش تبریز باز مىگردد تا امین الشرع دیار خویش باشد. اما دل او دگربار آهنگ نجف مىکند.
اینک او رو به قرآن کریم آورده است تا برنامه زندگى بشر و سعادت و خوشبختى و کام روائى وى را از کتاب الهى استخراج نماید. شاگرد مکتب وحى آیاتى از کتاب مبین را برمىگزیند و به تفسیر آن مىنشیند.
- سوره اعراف، آیه 172، "میثاق الاول. "
- سوره اعراف، آیه 180.
- سوره واقعه، آیه 7 .
- سوره مؤمن، آیه 11.
آنگاه "العترة الطاهرة فى الکتاب العزیز" را مىنگارد و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین مىنماید.
شهر آرمانى غدیر
تالیف رسالات گوناگون، جان شیفته وى را خشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدینه فاضله اسلامى را به صورت منقحى امت اسلامى عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطرهها زنده کند و آن زمانى است که استعمارگران با حیلههاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین بردهاند و در عرصه عقیدتى دولت سنى مذهبى را که به عنوان حکومت اسلامى بر سرزمین پهناورى حکومت مىکرد، از صحنه خارج ساختهاند. علامه امینى به عنوان آسیب شناس اجتماعى، اینگونه تشخیص داد که با زوال دولت عثمانى نباید به دولتهاى استعمارگر اجازه داد، تا جایگزین دولت؛ ولو ظاهر اسلامى شوند.
از دیدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت 623 ساله عثمانى روبرو گشته است، و تلخىهاى بسیار چشیده، بهتر است، نظام مدینه فاضله اسلامى را که در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است، تجربه نماید. نظامى که پیامبر جز به آن سفارش نفرموده است .
علامه امینى با تالیف "الغدیر" خاطرات عصر نبوى را تجدید مىکند، عصرى که سرورى از آنِ امت قرآنى است و رسول اکرم صلى الله علیه و آله رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولایت على بن ابى طالب علیه السلام را معرفى کرده است .
صاحب الغدیر سال 1373 هجرى قمرى، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد "الغدیر" به تاسیس کتابخانهاى اقدام نمود که نام آن را "مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام" نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد. آغاز فعالیت این کتابخانه با 42000 جلد کتاب خطى و چاپى بود.
امینى، احیاگر سنت نبوى ، با "الغدیر" جلوههاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده مىدارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور مىشود.
امینى در عصرى زندگى مىکند که شکست دولت عثمانى روى داده است. شکستى که اگر"اصل غدیر" و رهبرى امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا مىگردید، روى نمىداد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
امینى احیاگر مدینه فاضله قرآنى، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانى فلسفه سیاسى اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود. وى علاوه بر این که با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین "سند شناسى" و "نقد حدیث" حقائق غیر قابل انکارى را پیش چشم امت اسلامى نهاد و مساله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت. جهانیان را به این مساله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبرى از اصول شناخته شده تشیع، از مبانى اصیل اسلامى است که با رعایت آن حکومت اسلامى برقرار مىگردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهى و امیر مؤمنان با تکیه به این اصل، حکومت اسلامى را بنیاد نهاده و حیات سیاسى اسلام را استمرار بخشیدند.
علامه مصلح با نقد آثار و تالیفات کسانى چون "ابن تیمیه"، "آلوسى"، "قصیمى" و "رشید رضا" در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامى را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاى نفاق و تفرقه را بخشکاند. وى در پى اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخى، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامى را مىیابد که به نقد حدیث غدیر پرداختهاند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله را به ترتیب حروف الفبا ذکر مىکند.
حضرت علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به "ولایت فقیه" در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. و حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد.
وى یکصد و ده تن از اصحاب را نام مىبرد که حدیث غدیر را روایت کردهاند و به نام هشتاد و چهار تابعى اشاره مىنماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر مىشمارد از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر مىکند که به نقل از حدیث شریف غدیر موفق شدهاند و علامه مجاهد براى یافتن مدارک معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مىنماید تا آنچه را که از دین الهى در مورد خلافت کبرى فرود آمده، به امت اسلام برساند. وى نخست در کتاب گرانقدر الغدیر به آیاتى که در خصوص امیرمؤمنان على علیه السلام فرود آمده، مىپردازد، برخى از این آیات نورانى عبارتند از:
آیه تبلیغ، آیه اکمال دین، آیات سوره معارج، آیه ولایت، سوره هل اتى . همچنین احادیث نبوى و سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را با آمیختگى شگرفى در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تایید و تضمین یادآور مىشود که بعضى از این احادیث به قرار زیر مىباشند:
حدیث غدیر و ولایت، حدیث اخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث على مع الحق و الحق مع على، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیرة، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلى، حدیث ردالشمس، حدیث سد الابواب، و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگى وصى بر حق حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، بر زبان پیامبر اسلام جارى گشته است .
دکتر سیدجعفر شهیدى که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مىکند که روزى علامه امینى به من گفت:
«براى تالیف "الغدیر" ده هزار جلد کتاب خواندهام.»
وى در ادامه سخن مىگوید:
"او مردى گزافه گو نبود. وقتى مىگفت کتابى را خواندهام، به درستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود."
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوى، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادى از نام آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوى کرده باشد و هم فضایل امام على علیه السلام، وصى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را به اثبات رساند. وى ادب متعهد شیعى را یکى دیگر از حجتهاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سالها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را بر ملا سازد.
علامه امینی به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت: «الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة» ؛ امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.
سال 1364 / 1324 چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز مىشود و تا نُه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامى و غیر آن منتشر مىگردد. با انتشار کتاب گرانمایه "الغدیر" سیل نامهها و ستایشها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال مىشود. این تقریظها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان کشورهاى اسلامى .
نکته واحدى که در تمام ستایشها به چشم مىخورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت دینى و مذهبى اسلام . پادشاهى فرصت طلب درصدد هستند تا این جنبش دینى را به نفع خود به پایان رسانند ولى دانشمندان از جایگاهى بىغرضانه به مساله مىاندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحى را بعد از قرنها به راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى مىیابند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت "اریحا" از نواحى حلب نامهاى ادیبانه به مؤلف "الغدیر" نگاشته و در آن اینگونه مىگوید:
«آقاى من، کتاب "الغدیر" را دریافت کردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم ... قبل از آن که در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فکر و اندیشهام در آن شناور گشت و شمهاى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائى است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانى از آب باران صاف تر و گواراتر و از مُشک خوشبوتر است... .»
بوستان هدایت
صاحب الغدیر سال 1373 هجرى قمرى، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد "الغدیر" به تاسیس کتابخانهاى اقدام نمود که نام آن را "مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام" نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد. آغاز فعالیت این کتابخانه با 42000 جلد کتاب خطى و چاپى بود. در تاسیس این کتابخانه نسخههاى خطى از کتابخانههاى معتبرى تهیه شد که شمارى از آنها به قرار زیر مىباشند.
- کتابخانه ناصریه، 000/30 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه مدرسة الواعظین، 000/20 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه سلطان المدارس، 000/5 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه معتازالعلماء، 000/18 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه فرنگى محل، 000/9 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه ندوة العلماء، 000/60 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه امیرالدولة، 000/110 جلد کتاب، لکنهو.
- کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره، 000/500 جلد کتاب، علیگره.
- کتابخانه عمومى رظلا، رامپو.
- کتابخانه خدابخش، 000/50 جلد کتاب، پتنه.
- کتابخانه عمومى دانشگاه عثمانى، 000/111 جلد کتاب، حیدرآباد.
- کتابخانه عمومى آصفیه، 000/125 جلد کتاب، حیدرآباد.
- کتابخانه سالار جنگ، 000/52 جلد کتاب، حیدرآباد.
و این غیر از آن کتابخانههاى خصوصى و عمومى است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.
بایستهاى جهان تشیع
علامه مصلح در طى سالهاى متمادى با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنایى کامل داشت. او به مقدار هر حرفى از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشتههایى داشت که باید در جامعه پیاده مىشد، تا نظام اجتماعى، نظام الهى گردد.
زمانى که علامه امینى از "دارالتبلیغ قم" دیدن کرد و برنامههاى آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت، فرمودند:
«باید درسى تحت عنوان "ولایت" غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح مىشود، به طلاب آموزش داده شود.»
این حرف جز از ژرف نگرى مصلح اجتماعى چیز دیگرى نیست. علامه امینى براى احیاى بنیان فلسفه سیاسى اسلام تدریس مبحث ولایت را امرى ضرورى تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامى و اعتقادى را کافى و وافى نمىدانست .
وى با مشکلات تالیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تاسیس "دارالتالیف" - خانه نویسندگان - رفاه مورد نیاز محققین را در این مکان فراهم آورده و نویسندگان بدون هیچ آشفتگى خیال به تحقیق و تالیف مشغول شوند و اگر تالیف مناسب حوزه کارگردانندگان آن بود، خود به چاپ و نشر آن اقدام نمایند.
از طرفى دیگر در طى تالیف الغدیر به نشریات بسیارى در اقصى نقاط جهان برخورد نموده بود که درباره اسلام سخنى داشتند. علاوه بر آن در صدد بود مجمعى تاسیس نماید تا این نشریات گردآورى شده و مورد ارزیابى قرار گیرد. مباحثى که درباره اسلام، فرق اسلام، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، کلام ادبیات، اخلاق، حقوق، اقتصاد، تفسیر قرآن کریم، سیاست و حکومت و دیگر علوم و صنایع اسلامى و... مىشود به دقت مورد مطالعه قرار گیرد و سره از ناسره شناخته گردد.
حضرت علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به "ولایت فقیه" در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. و حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت :
«دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر است. »
و در جاى دیگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت: «الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة» ؛ امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.
چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى که بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از این رو شاگردى تربیت کرد چونان حضرت نواب صفوى تا حکومت علوى را فریاد زند و با یاران خویش پایههاى حکومت غاصبان را به لرزه افکند.
نماز آخر
تلاش بىپایان، معمار مدینه غدیر را دچار فتور جسمى کرد و بیمار شد. بیمارى اندک اندک رو به فزونى گرفت. وى از کار باز ماند. کتاب از جلو دیدگانش دور شد و قلم از حرکت ایستاد. بیمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و معالجات خارج از کشور هم مفید واقع نشد تا این که آیتى از آیات الهى و عاشقى از عاشقان ولایت و مجاهدى نستوه روز جمعه 12 تیرماه 1349 برابر 28 ربیع الثانى 1390 هجرى قمرى نزدیک ظهر به درود جهان گفت. وى که همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى کعبه و خدمت به مولود آن کارى دیگر نداشت، در شصت و هشت سالگى از دنیا رفت و جهانى را در غم ارتحال خویش فرو برد.
الغدیر وى چراغ خانه دلهاى با صفا شد و مشعل هدایت امت اسلامى.
منبع:
کتاب گلشن ابرار، ج2.
تهیه و تدوین: جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم.
نوشته شده به خط بیابانی تشنه باران |