charehjale

وبلاگ-کد لوگو و بنر
مصاحبه با دکتر صدیق : گفتگو پیرامون فولکلور آذربایجان

مصاحبه با دکتر صدیق : گفتگو پیرامون فولکلور آذربایجان

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی
مصاحبه با دکتر صدیق : باز شناخت فولکلور آذربایجان

 اشاره:

پروفسور دکتر حسین محمدزاده صدیق از اولین کسانی است که با عشقی وافر به میهن و ملت خویش در زمینه‌ی فولکلور غنی آذربایجان تحقیق و پژوهش کرده و آثار گران‌قدری آفریده است که هر کدام از آن‌ها به نوبه‌ی خود گامی در شناسایی ادبیات شفاهی سرزمین آذربایجان به حساب می‌آیند.

پژوهش‌های استاد در زمینه‌های تاریخ ترکان باستان، زبان‌شناسی، فرهنگ‌نویسی، نسخه‌شناسی، تصحیح متون قدیم ترکی، اسطوره‌شناسی و تاریخ ادبیات ترکی، امروزه در محافل علمی و دانشکاه‌های ایران و جهان از اعتبار خاصی برخوردار است. اما از آنجایی که چاپ و نشر آثار پروفسور در زمینه‌ی فولکلور، بیش از بیست سال تجدید چاپ نشده است، این بخش از فعالت‌های ایشان برای نسل جوان امروز شناخته نشده است. از این روی در گفتگویی صمیمی با استاد به مباحث فولکلور پرداخته‌ایم که ماحصل آن را تقدیم می‌کنیم.

 

استاد! از دیدگاه شما، فولکلور و اهمیت و کاربرد آن چیست؟

   تک واژه‌ی فولکلور Folklore از دو جزء Folk در معنای «همه» و Lore به مفهوم «فرهنگ» ترکیب یافته است. در مقابل آن در فارسی، سال‌ها پیش فرهنگستان لغت «هاموید» را پیشنهاد کرد ولی مورد اقبال واقع نشد. واژه‌سازان «هام» در معنای همه را از «هه‌ئومه» Haume و «وید» را از «وه‌ئه‌ایتی» Vae iti اوستایی در معنای همه و آداب و رسوم اخذ کرده بودند.

در باب ارزش و اهمیت گردآوری فولکلور و پژوهش در مواد و ژانرهای آن نمی‌ توان در یک گفتگوی کوتاه حق مطلب را ادا کرد. این قدر هست که باید بگویم تاریخ راستین هر قومی در فولکلور آن قوم متبلور است و همه‌ی پژوهش‌گران حوزه‌های تاریخ، ادبیات، زبان‌شناسی، فلسفه و حتی دین‌پژوهان و محققان تاریخ ادیان و مذاهب، محتاج و نیازمند بهره‌وری از تحقیقات فولکلورشناسان و غور در گستره‌ی فولکلور هستند.

در اروپای غربی و شرقی و حتی در کشورهای همسایه‌ی ما رشته‌ی فولکلور چیزی غیر از مردم‌شناسی و قوم‌شناسی و نظایر آن است. رشته‌ی مستقلی است که در مقاطع تحصیلات تکمیلی گرایش‌های خاصی نظیر «فولکلور سرخ‌پوستان»، «افسانه‌های آفریقایی»، «میتولوژی یونان» و غیره دارد. در همین کشور همسایه‌ی ما ترکیه اغلب دانشگاه‌ها در رشته‌ی «میتولوژی ترکی» و «میتولوژی تطبیقی» درجه‌ی دکتری می‌دهند و مرکز تحقیقات فولکلور ترکی، خود انستیتوی معظمی است که مانند یک دانشگاه عمل می‌کند و هر سال چندین متخصص در زمینه‌های تحقیقی و مطالعاتی مربوطه از آنجا فارغ‌التحصیل می‌شوند. مجله‌ی بسیار وزین  «تحقیقات فولکلور ترک» (Araşdirmalari Turk Folkloru) که سی و شش سال پیش از سوی مرحوم جاهید اؤزتئللی بنیانگذاری شد، در سطح علمی بسیار مقبولی منتشر شده است. ما، در سال‌های پیش از انقلاب برخی از کارهای خود را از طریق آن مرحوم در ترکیه انتشار داده‌ایم.

فولکلور در میان پژوهندگان خارج از ایران به مجموع ارزش‌های معنوی و همه‌ی ژانرها و مواد ادبیات شفاهی و مجموعه‌ی آداب و رسوم و باورهای یک قوم اعم از خرافات، میتولوژی، رقص‌های آیینی، افسانه‌ها و آفرینه‌های منظوم و منثور انتقال یافته بوسیله‌ی صندوق سینه‌ها، اطلاق می‌شود. در ایران متأسفانه گاه معای ناچیزی از آن برداشت می‌کنند و تا زمانی که در دانشگاه‌های ما رشته‌های فولکلورشناسی و رشته‌های مشابه آن و یا حداقل دروس واحدی تحقیق در ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه تأسیس نشود و متخصصان دانشگاهی با نگرش‌های آکادمیک تربیت نکنیم، نخواهیم توانست به خط سیر پژوهشی آن، شکل مقبول جهانی بدهیم.

افسانه‌ها بخش اعظم فولکلور ملل و اقوام مختلف را تشکیل می‌دهند. اینکه افسانه چیست، کی به وجود آمده است و رابطه‌ی آن با اسطوره چیست، نظرات مختلفی ارائه شده است. شما در این رابطه یعنی تجزیه و تحلیل افسانه‌های آذربایجان نیز کارهای ارزنده‌ای انجام داده‌اید که متأسفانه به علت عدم تجدید چاپ این آثار، نسل جوان امروز از کم و کیف آن‌ها بی‌خبرند. مایل هستیم در این خصوص هم توضیح بفرمایید.

در زمینه‌ی گردآوری و تحلیل افسانه‌های آذربایجان از سال 1344 کار کرده‌ام و پیش از انقلاب چند مجموعه از جمله «قصه‌های روباه»، «قصه‌های کچل»، «قصه‌های اسب» و «چیل مایدان» و چند کتاب و جزوه‌ی دیگر چاپ کردم.

 می‌دانید که انسان در آذربایجان در دوره‌ی ادبیات میتولوژیک ترکی برای تحلیل و تبیین حوادث و رخدادهای طبیعی مانند هر اقلیم دیگر دست به ساختن قصه‌های خیالی می‌زد و بدین‌گونه گردش شب و روز و فصول سال و اسرار خلقت کائنات و بشر را تبیین می‌کرد. به این نوع قصه‌ها در تاریخ میتولوژی اسطوره گفته می‌شود. یکی از اسطوره‌های معروف ترکی آذربایجان اسطوره آق آنا است که به موجب آن قایرا خان - تنها آسمانْ خدا- روزی اراده کرد که از لعاب دهان خود که همان کف آب دریا باشد، موجود لطیفی به شکل خود و برای همدمی خویشتن بیافریند که این آفریده نخستین زن دنیا شد و نام او را آق آنا گذاشت. همین اسطوره بعدها در یونان با نام آکینا (Akina) تکرار شد که او نیز زئوس را از کف آب دریا و به روایتی از آب دهان خود آفریده و نخستین زن تاریخ آفرینش به حساب می‌آید. همین اسطوره‌ی ترکی آذربایجان به اوستا نیز وارد شده است و آق آنا در اوستا به صورت آش یانا (Ashyana) و بعدها میشانه (Mishana)، مشیانه (Mashyana) تلفظ شده است.

از این گونه اسطوره‌های ترکی که تا کنون بازشناسی شده است، بیش از پنجاه موضوع و چندین روایت در دست داریم که برخی از آن‌ها در حماسه‌های دده قورقود مکتوب شده است. برخی را نیز خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی در «جامع‌التواریخ» آورده است. بسیاری نیز از طریق متونی با نام‌های «اوغوزنامه»، «سلجوق‌نامه»، «سالتوق‌نامه» و غیره به دست ما رسیده است.

نوع دوم از قصه‌های خیالی آدمی، افسانه نام دراد که در تحلیل و تبیین حوادث و رخدادهای اجتماعی و نه طبیعی ساخته شده‌اند. در افسانه‌ها هم انسان بر بال خیال سوار شده و به علت‌یابی و شرح عوامل اجتماعی پرداخته است. نهضت‌ها و خیزش‌های اجتماعی و انقلاب‌ها و جنگ‌ها و ظلم و ستم شاهان و فرمانروایان پیوسته در یاد و خاطره‌ی آدمی مانده و خمیرمایه‌ی افسانه‌ها شده است. بشر وقتی به دنبال تحلیل حوادث و وقایع اجتماعی به قصه‌پردازی پرداخت، تمام آرزوها و امیال سرکوفته‌ی خود را جامه‌ی «ایصال» پوشاند. پیروزی مظلوم بر ظالم، حق بر باطل، درمانده و عاجز بر قوی پر شوکت و هیبت و مانند آن را، اگر در دنیای بیروین نمی‌دید، در خیال‌بافی‌ها و قصه‌پردازی‌های خود به طریق ذهنی می‌دید و این جزو ادراکات و اندریافت‌های وی می‌بود. جهان ذهنی (سوبژکتیو) او در واقع انعکاسی بهنجار و بسامان از دنیای ملموس و عینی (ابژکتیو) او بود.

در افسانه‌های آذربایجانی، پیوسته یکی از نمایندگان مظلوم اقشار پایین جامعه، یک روستایی و یا یک جوان ستمدیده قد علم می‌کند و یک تنه به جنگ و ستیز و مبارزه با دستگاه جور حکومتی می‌پردازد. در این مبارزات بینوایان شهر و روستا نظیر دربانان، باغبانان، کشاورزان و غیره به کمک او می‌شتابند و افسانه‌‌پرداز، نیروهای مافوق طبیعی و برخی از حیوانات را به مدد قهرمان افسانه فرا می‌خوانند که در میان این حیوانات اسب جایگاه مهمی دارد و من این مسأله را در کتاب «افسانه‌های اسب» به بحث گذاشته‌ام. این کتاب اول بار در سال 1345 در مجله‌ی «خوشه» که به سر دبیری مرحوم احمد شاملو منتشر می‌شد، چاپ شد و سپس به صورت کتاب در آمد.

استاد، در تقسم‌بندی افسانه‌ها، قصه‌های حیوانات جایگاه خاص خود را دارند. در آفرینش این قصه‌ها خصوصیات ظاهری و حرکات حیوانات مختلف مد نظر قرار گرفته و به شکل نمادین و سمبلیک در قصه‌ها وارد شده است. برخی از این حیوانات مانند «مار» نیز زمانی توتم بوده و از این‌رو به افسانه‌ها راه یافته است. در این باره صحبت بفرمایید.

البته بحث حیوانات در افسانه‌های آذربایجان بحثی گسترده است. حیواناتی نظیر روباه، مار، کبوتر، شیر، گرگ، شغال، خروس و جز آن در افسانه‌ها نقش دارند که هر کدام از جایگاه خاصی برخوردارند. شیر معمولا سلطان حیوانات است و صفات شاهان، را نظیر قدرت، بلاهت، ستمگری، راحت‌طلبی و غیره دارد و در عین قدرت و مظالم بی حد و حصر ، آلت دست گرگ و شغال است و سپس طعمه‌ی روباه می‌شود.

روباه، صفت حیله‌گری و دو چهرگی و ریاکاری را دارد، اما پتیارگی و صفات ذمیمه، سرانجامِ نیکو پیدا نمی‌کند و مقهور و مغلوب قهرمان افسانه‌ها می‌شود. روباه در افسانه‌های آذربایجان، هم بسیاردان و هم دغل‌باز و تیره درون است. او حتی بر اعتماد و همدستی و دوستی گاوها نیز رشک می‌برد و آن‌ها را با جدا کردن از هم یکی یکی نابود می‌کند. گاهی گرگ را می‌فرستد پیش شتر که از او حقِّ چرا بگیرد و زمانی هم لک لک را می‌ترساند. هر حادثه و واقعه‌ی تلخی درس و تجربه است. همه به هفت خط بودن او باور دارند. حتی دیوها هرگاه جایی گیر کنند، پشت خمیده و دست به سینه به درش می‌روند و از او درس می‌گیرند.

استاد، شما از کی به فولکلور علاقه‌مند شدید و از چه زمانی به گردآوری و تجزیه و تحلیل مواد فولکلور پرداختید؟

مادرم از قریحه‌ی شاعری بومی برخوردار بود. سخن موزون و مقفی بر زبان می‌آورد و برای هر مورد و واقعه‌ای اشعار منثور و قافیه‌دار می‌ساخت. بویژه «نازلاما»‌هایی (نوازش‌های کودکانه) که پیوسته هنگام صدا زدن بچه‌هایش به کار می‌‌برد، من را واله و شیفته‌ی ادبیات بومی غیر مکتوب کرد. پدرم نیز از صدای گرمی برخوردار بود، اغلب در خلوت و تنهایی خود ترانه‌های آذربایجانی و مخصوصاً نوحه‌های جان‌سوز مرحوم صافی را به آواز ترنم می‌کرد. اغلب سرگرمی پدرم، همین بود. مخصوصاً صافی را فراوان دوست داشت. مرحوم صافی همان است که برای شهید عاشورا «ثقه‌الاسلام تبریزی» نوحه‌ی معروف «نقد جان» را ساخت و در اولین عزاداری که شش سال بعد از شهادتش اجازه‌ی اجرایش داده شد، خود جلوی دسته‌های عزاداری افتاد و غلغله‌ای در تبریز به پا کرد که در تاریخ مشروطیت معروف است. نخستین شیفتگی خودم به مواد ادبیات شفاهی را مدیون خانواده‌ام هستم. صندوق سینه‌ی مادر بزرگم «شکر ننه» دریای موّاج افسانه‌ها و اسطوره‌های آذربایجان بود. پیرزن خستگی نمی شناخت. از اسطوره‌ی آق آنا گرفته تا افسانه‌های ناردان خاتون، پادشاه و هفت برادر، دختر شاه سمرقند، قصه‌های کچل، قصه‌های روباه، اسب سحر‌آمیز و غیره را بارها و بارها و هر بار با بدایع خاصی برای ما تعریف می‌کرد. این حس و حال، گفتار و حرکات مادربزرگ و پدر و مادرم بود که بعدها مرا به سوی ثبت و ضبط و تحلیل فولکلور آذربایجان کشاند.

من در 18 سالگی معلم و به روستاهای آذربایجان اعزام شدم. در روستای خُنیه نزدیک هریس زندگی می‌کردم و تنها معلم روستا بودم. مردم روستا کوچ‌نشینان ایلاتی بودند که در زمان رضاخان تخته قاپو شده بودند. مردمی باصفا، صمیمی، ساده، پاک، صافی ضمیر و بی اندازه خوش لهجه که ترکی را نه مثل ما شهری‌ها، بلکه بسیار اصیل و شفاف حرف می‌زدند. من، به لحاظ همان عشقی که از کودکی نسبت فولکلور پیدا کرده بودم، در دو- سه سالی که در این روستا بودم از ضرب‌المثل‌ها، بایاتی‌ها (دو بیتی‌های محلی)، ترانه‌ها، افسانه‌ها، اسطوره‌ها، لطیفه‌ها، لالایی‌ها و غیره دفترها پر کردم. بیش از هشت هزار ضرب‌المثل و هزاران بیاتی و صدها قصه‌ به ترکی نوشتم که بعدها به سبب ممنوعیت چاپ و نشرِ هر گونه نوشته‌ای به ترکی در قبل از انقلاب، برگردان فارسی آن‌ها را منتشر کردم.

انتشار متون فولکلور آذربایجان را از کی شروع کردید؟

من با مرحوم صمد بهرنگی و دوستان و هم‌قلمان او در تابستان سال 1344 آشنا شدم. دو سال بود که معلم شده بودم و چون هم‌سو و هم‌فکر و هم‌درد بودیم، به همکاری تنگاتنگی در زمینه‌ی گردآوری و ضبط و نشر مواد فولکلور آذربایجان پرداختیم. در میان ما، مرحوم علیرضا نابدل متخلص به «اوختای» نگرش علمی گسترده‌ای در زمینه‌ی گردآوری فولکلور داشت و در هفته‌نامه‌ای که در تبریز انتشار می‌یافت، مقاله‌ی دنباله‌داری تحت عنوان «ضرورت تدوین فولکلور» نوشت. ما مواد فولکولوریک گردآوری شده را به احمد شاملو در تهران می‌فرستادیم و او بی‌دریغ، همه را در مجله‌ی «خوشه» چاپ می‌کرد. اولین مقاله‌ی من که در این مجله چاپ شد، «اسب در افسانه‌های آذربایجان» نام داشت. سپس افسانه‌های «چیل مایدان» و «قارا آت» را چاپ کردم. چیل مایدان را بعدها «یعقوب عمامه پیچ» مصوّر کرد و به صورت کتابی منتشر شد. سپس در مجله‌ی «امید ایران» صفحه‌ای با عنوان «شعر و ادب آذری» باز کردم و مطالب آن را هر هفته از تبریز پست می‌کردم. «روباه نامه» را که در بیش از پانزده شماره از این مجله چاپ شد، در همان سال‌ها نوشتم که در آن به تحلیل شخصیت «روباه» در اسطوره‌ها و افسانه‌های آذربایجان پرداختم.

بعدها در تبریز هفته نامه‌ی «هنر و اجتماع» را راه انداختم که در هر شماره یک افسانه با تصویرهایی که عباداللهی رسم می‌کرد، چاپ کردم. کتاب «سایالار، کهن‌ترین سرودهای آذربایجان» را که بعدها به صورت کتاب در آمد، اول بار به صورت مسلسل در این هفته‌نامه چاپ کردم. پس از تعطیل شدن آن، از امتیاز روزنامه‌ی «عصر نوین» استفاده کردم که نیمی از صفحات آن اختصاص به مواد فولکلوریک منطقه داشت. می‌دانید که در آن روزگار گرفتار منع نگارش به زبان ترکی بودیم و ما به بهانه‌ی اینکه مواد فولکلور را باید به زبان اصلی منتشر ساخت، می‌‌توانستیم که گاهی ترکی هم بنویسیم. شاید این خود عامل تسریع در توجه ما به فولکلور سرزمینمان بوده است.

اولین کتابم تحت نام «قصه‌های روباه» و سپس «قصه‌های کچل» و بعدها «قصه‌های اسب» از سری ادبیات شفاهی آذربایجان و نیز «دنیای قصه‌ی بچه‌ها» منتشر شد. تحقیق در باب «افسانه‌های دده قورقود» را نیز در همین سال‌ها انجام دادم. مقایسه‌ی میتولوژی اوستایی و ترکی باستان نیز محصول همین سال‌هاست.

از میان تلاش‌های آن روزگار آنچه که به نظر خودم هنوز هم صبغه‌ی علمی آن را می‌پسندم، تحقیقاتم در باب سایالار است. لفظ «سای» از مصدر «سایماق» در معنای به حساب آوردن و شمردن و احترام و ستایش آمده است و در دوران گؤی تورک (Goyturk) به معنای «سرود ستایش» می‌آمده است که بعدها صورت دگرگون شده‌ای از آن در زبان اوستایی به صورت «گاثا» به همین معنی به کار رفت.

تبدیل آوای «ی» به صامت «ث» در تاریخ ترک شایع است. هنوز هم بسیاری از کلماتی که در ترکی غربی و ترکی ایرانی با حرف «ی» آغاز می‌شوند در ترکی شرقی با «س» یا «ج» و یا «ژ» تلفظ می‌شوند. سرودهای «سایا» در ترکی و «گاثا» در اوستایی در ستایش مظاهر طبیعت و حیوانات اهلیِ سود رسان سروده می‌شده است و هم اکنون نیز نشانه‌هایی از مراسم «سایاسرایی» در روستاهای ما بر جای مانده است جای کاهن سایاسرا را تَکَم‌چی گرفته است و در آغاز بهار، ده به ده و اوبه به اوبه می‌گردد و سرود سایا سر می‌دهد.

کتاب «هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات آذربایجان» را نیز می‌پسندم. یکی از مقالات این مجموعه «تحقیق در ثعلبیه از محمد باقر خلخالی و رگه‌های فولکلوریک آن» است که کار مشترکی میان من و شهید علیرضا نابدل بود و تحلیل‌های آن مرحوم از قصه‌های فرعی این منظومه هنوز هم طراوات و تازگی علمی خود را حفظ کرده است. کتاب «عاشیقلار» هم که در سال 1351 چاپ شده است، محصول تحقیقات پیش از انقلاب من است.

استاد، آخرین و مهمترین فعالیت شما در زمینه‌ی فولکلور چیست؟

من اکنون مشغول تنظیم و چاپ «فرهنگ ترکی به فارسی» هستم که تألیف آن را در سال 1346 با همراهی بچه‌های تبریز: صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل و چند تن دیگر شروع کردم و حدس می‌زنم نشر آن در 12 مجلد به فرجام رسد. در این گنجینه، هم به شرح اصطلاحات،‌ لغات و مدخل‌‌های فولکلوریک ترکی پرداخته‌ایم و هم در مقدمه، مقاله‌ای در باب فولکلور ترکی آذربایجان و انواع و ماهیت و چبود آن داریم.

در پایان از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید متشکریم و برای شما آرزوی طول عمر و سلامتی داریم و امیدواریم این فرهنگ لغت عظیم بزودی انتشار یابد.

هفته نامه فرجام،  مهر 1382

مصاحبه: ائلیار آذران

دومین مصاحبه با دکتر صدیق : گفتگو پیرامون فولکلور آذربایجان دکتر حسین محمدزاده از اولین کسانی است که با عشقی وافر به میهن و ملت خویش در زمینه‌ی پژوهش و تحقیق بر روی فولکلور غنی آذربایجان کار کرده و آثار گران‌قدری آفریده است که هر کدام از آن‌ها به نوبه‌ی ‌خود گامی در شناسایی ادبیات شفاهی سرزمین مقدسمان به حساب می‌آیند.

پژوهش‌های استاد در زمینه‌های تاریخ ترکان باستان، زبان‌شناسی، فرهنگ‌نویسی، نسخه‌شناسی، تصحیح متون قدیمی ترکی، اسطوره‌شناسی، تاریخ ادبیات اسلامی و غیره امروزه در محافل علمی و دانشگاه‌های ایران و جهان از اعتبار خاصی برخوردار است و جوانان و دانشجویان آذربایجانی نیز کم و بیش در جریان فعالیت‌های استاد از موضوعات مذکور مطلع هستند. از آنجایی که نسل جوان، به سبب عدم چاپ و نشر آثار استاد در زمینه‌ی فولکلور بعد از انقلاب اسلامی، با این وجهه از فعالیت‌های علمی ایشان آشنایی کافی ندارند، بر آن شدیم تا در یک گفتگوی صمیمی با استاد به فولکلور آذربایجان و آثار ایشان بپردازیم.

 

استاد، همانطور که می‌دانید در رابطه با فولکلور آذربایجان جنوبی و به طور کلی فولکلور ایران کارهای علمی تحقیقی کمی تا کنون انجام شده و یا لااقل چاپ و منتشر شده است و اغلب کسانی که به فعالیت در زمینه‌ی فولکلور پرداخته‌اند بیشتر به دنبال گردآوری و ثبت و ضبط مواد خام فولکلور بوده‌اند. تا آنجایی که من می‌دانم به غیر از چند مقاله‌ی مرحوم صمد بهرنگی، اولین کتاب علمی و پژوهشی فولکلور آذربایجان توسط شما نگاشته شده است. لطفاً در این زمینه توضیحاتی برای خوانندگان بفرمایید.

نخستین کتابی که در زمینه‌ی فولکلور آذربایجان چاپ کردم «سایالار، کهن‌ترین سرودهای مقدس آذربایجان» نام دارد که در فروردین ماه 1346 تألیف و چاپ شده است. در این کتاب کم حجم، بیشترین روایت‌ها و نسخه بدل‌‌های سرودهای سایا و ملحقات آن با مقدمه‌ای تحلیلی گرد آمده است. لفظ سایا از مصدر سایماق در معنای به حساب آوردن و شمردن و احترام و ستایش آمده است و در دوران «گؤی تورک» به معنای «سرود ستایش» می‌آمده است که بعدها صورت دگرگون شده‌ای از آن در زبان اوستایی به صورت «گاثا» Gatha به همین معنی به کار رفت. تبدیل آوای «ی» به صامت «ث» در تاریخ ترک شایع است. هنوز هم بسیاری از کلماتی که در ترکی غربی و ترکی ایرانی با حرف «ی» آغاز می‌شوند در ترکی شرقی با «س» یا «ج» و یا «ژ» تلفظ می‌شوند.

سرودهای سایا در ترکی و گاثا در اوستایی در ستایش مظاهر طبیعت و حیوانات اهلی سود رسان سروده می‌شده است و هم اکنون نیز نشانه‌هایی از مراسم «سایا سرایی» در روستاهای ما بر جای مانده است و جای کاهن سایاسرا را تَکَم‌چی گرفته است و در آغار بهار ده به ده و اوبه به اوبه می‌گردد و سرود سایا سر می‌دهد.

افسانه‌ها بخش اعظم فولکلور ملل و اقوام مختلف را تشکیل می‌دهند. درباره‌ی این‌که افسانه چیست، کی به وجود آمده، و رابطه‌ی آن با اسطوره چیست، نظرات مختلفی ارائه شده است. شما در این رابطه یعنی تجزیه و تحلیل افسانه‌های آذربایجان نیز کارهای ارزنده‌ای انجام داده‌اید که متأسفانه به علت عدم تجدید چاپ این آثار، نسل جوان در آذربایجان از کم و کیف آن‌ها بی‌خبرند. مایل هستیم در این خصوص هم توضیح بفرمایید.

بله، در زمینه‌ی گردآوری و تحلیل افسانه‌های آذربایجان از سال 1344 کار کرده‌ام و پیش از انقلاب چند مجموعه از جمله «قصه‌های روباه» و «قصه‌های کچل» و «قصه‌های اسب» و «چیل مایدان» و چند کتاب و جزوه دیگر چاپ کردم.

می‌دانید که انسان در آذربایجان در دوره‌ی ادبیات میتولوژیک ترکی برای تحلیل و تبیین حوادث و رخدادهای طبیعی مانند هر اقلیم دیگر دست به ساختن قصه‌های خیالی می‌زد و بدین‌گونه گردش شب و روز و فصول سال و اسرار خلقت کائنات و بشر را تبیین می‌کرد. این نوع قصه‌ها را در تاریخ میتولوژی، اسطوره می‌نامیم. یکی از اسطوره‌های معروف ترکی آذربایجان «اسطوره‌ی آق آنا» است که به موجب آن «تانری» یا «قایراخان» او را از کف آب آفریده است که مادر اولاد بشر شمرده می‌شود. همین اسطوره بعدها در یونان با نام «آکینا» Akina تکرار شده که او را نیز زئوس از کف آب دریا و به روایتی از آب دهان خود آفریده است و نخستین زن تاریخ آفرینش به حساب می‌آید. همین اسطوره‌ی ترکی آذربایجان به اوستا نیز وارد شده است و« آق آنا» در اوستا به صورت «آش یانا»Ashyana تلفظ شده است.

از این گونه اسطوره‌های ترک که تا کنون بازشناسی شده است بیش از پنجاه موضوع و چندین روایت در دست داریم که برخی از آن‌ها در کتاب «حماسه‌های دده قورقود» مکتوب شده است. برخی را نیز خواجه رشید‌الدین فضل‌الله صدرایی در «جامع‌التواریخ» آورده است. بسیاری نیز از طریق متونی با نام‌های «اوغوزنامه»، «سلجوق‌نامه»،‌ «سالتوق‌نامه» و غیره به دست ما رسیده است.

نوع دوم از قصه‌های خیالی آدمی، افسانه نام دارد که در تحلیل و تبیین حوادث و رخدادها اجتماعی و  نه طبیعی ساخته شده‌اند. در افسانه‌ها هم انسان بر بال خیال سوار شده و به علت‌یابی و شرح عوامل اجتماعی پرداخته است. نهضت‌ها و خیزش‌های اجتماعی و انقلاب‌ها و جنگ‌ها و ظلم و ستم شاهان و فرمانروایان پیوسته در یاد و خاطره‌ی آدمی مانده و خمیرمایه‌ی افسانه‌ها شده است. در افسانه‌های آذربایجانی، پیوسته یکی از نمایندگان مظلوم اقشار پایین جامعه، یک روستایی و یا یک جوان ستمدیده قد علم می‌کند و یک تنه به جنگ و ستیز و مبارزه با دستگاه جور حکومتی می‌پردازد. در این مبارزات، بی‌نوایان شهر و روستا نظیر دربانان، باغبانان، کشاورزان و غیره به کمک او می‌شتابند. و نیز افسانه‌پرداز،  نیروهای مافوق طبیعی و نیز برخی از حیوانات را نیز به مدد قهرمان مثبت افسانه فرا می‌خواند که در میان این حیوانات، اسب جایگاه مهمی دارد و من این مسأله را در کتاب «افسانه‌های اسب» به بحث  گذاشته‌ام. این کتاب اول بار در سال 1345 در مجله‌ی خوشه که در تهران به سردبیری احمد شاملو منتشر می‌شد، چاپ شد و سپس به صورت کتاب درآمد. در این کتاب افسانه‌هایی با عنوان‌های «قارا ‌آت»، «چیل مایدان»، «یئل آتی»، «قیزیل آت» و غیره آمده است. بعدها «چیل مایدان» را برای کودکان نیز بازنویسی کردم و با نقاشی‌های آقای «یعقو ب عمامه‌پیچ» چاپ شد.

استاد، در تقسیم‌بندی افسانه‌‌ها، قصه‌های حیوانات جایگاه خاص خود را دارند. در آفرینش این قصه‌ها خصوصیات ظاهری و حرکات حیوانات مختلف مد نظر قرار گرفته و به شکل نمادین و سمبلیک در قصه‌ها وارد شده است. برخی از این حیوانات مانند مار نیز زمانی توتم بوده و از این روی به افسانه‌ها راه یافته است. درباره‌ی حیوانات در قصه‌های آذربایجان بگویید.

البته بحث حیوانات در افسانه‌های آذربایجان بحثی بسیار گسترده ‌است. حیواناتی نظیر روباه، مار، کبوتر، ‌شیر، گرگ، شغال، خروس و جز آن در افسانه‌‌های آذربایجان نقش دارند که هر کدام از جایگاه خاصی برخوردارند. شیر معمولاً سلطان حیوانات است و صفات شاهان را نظیر قدرت، بلاهت، ستمگری، راحت‌طلبی و غیره دارد و در عین قدرت و مظالم بی‌حد و حصر، آلت دست گرگ و شغال و سپس طعمه‌ی روباه می‌شود.

روباه، صفت حیله‌گری و دو چهرگی و ریاکاری دارد. اما پتیارگی، صفات و خلق ذمیمه سرانجام نیکو پیدا نمی‌کند و مقهور و مغلوب قهرمان مثبت افسانه‌ها می‌شود. روباه در افسانه‌های آذربایجان هم دغل‌باز و بسیار‌دان و هم تیره درون است. او حتی بر اعتماد و همدستی و دوستی گاوها نیز رشک می‌برد و آن‌ها را با جدا کردن از هم یک یک نابود می‌کند. گاهی گرگ را می‌فرستد پیش شتر که از او «حقِّ چرا» بگیرد و زمانی هم لک ‌لک را می‌ترساند. و هر حادثه و واقعه‌ی تلخی درس و تجربه است. همه به هفت خط بودن او باور دارند و حتی دیوها هرگاه جایی گیر کنند، پشت خمیده و دست به سینه به درش می‌روند و از او درس می‌گیرند.

استاد، بعد از کتاب «سایالار» تنها تحلیل علمی که در زمینه‌‌ی فولکلور آذربایجان منتشر شده است، کتاب مشهور «هفت مقاله»ی جنابعالی بود. این کتاب برای اولین بار کی چاپ شد و مطالب مندرج در آن به چه موضوعاتی پرداخته بود؟

در زمینه‌ی تحلیل‌ها استنتاجات علمی در زمینه‌ی مواد ادبیات شفاهی و فولکلور آذربایجان در سال 1353 کتاب «هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات آذربایجان» را چاپ کردم. در این کتاب، یکی از مقالات اختصاص به شرح ویژگی‌های افسانه‌ها دارد. در این مقاله کوشیده‌ام که نمادهای اسطوره‌ای و افسانه‌‌های ترکی و اوستایی را به طور تطبیقی بررسی کنم. نام‌های نیروهای مثبت و صفات آن‌ها و نیز اسامی نیروهای منفی مانند دیوان و خلق و خوی آن‌ها رو در رو نهاده، و شباهت‌ها و یا وجوه افتراق موجود به بحث گذاشته شده است. در میان همانندی‌های اسامی مثلاً «آندار دئو» Andar dev در ترکی با «ایندرا» Indra در اوستا و «کامان دئو» Kaman Dev در ترکی با «اکمن» Ekemen در اوستا به ریشه‌یابی و اتیمولوژی آن‌ها پرداخته شده است.

مقاله‌ی بعدی مختص «پاره‌های منظوم» فولکلوریک ترکی آذربایجان است که جدول کامل «قوشماهای جفت» و «قوشماهای فرد» و تقطیع‌‌های ممکن هجایی آن‌ها داده شده و به ریشه‌ی برخی از «دوزگی»‌ها نیز اشاره رفته است. مثلاً سروده‌ی معروف زیر:

اوشودوم‌ها اوشودوم

داغدان آلما داش ایدیم

منه ظولوم سالدیلار

من ظولومدان بئزارام

درین قویو قازارام

درین قویو بئش گئچی

هانی بونون ارکئجی

ارکئج قازاندا قاینار

قنبر یانیندا اوینار

قنبر گئدر اودونا

قارغی باتار بودونا...

 

بی گمان اشاره به مراسمی دارد که طی آن و در یک آئین اسطوره‌ای و مذهبی بز را در دیگ می‌جوشانند و در اطراف آن به رقص‌های آئینی می‌پرداختند و... .

مقاله‌ی دیگر این کتاب درباره‌ی عاشیق‌هاست که بعدها آن را با نام «عاشیقلار» چاپ کردم.

به کتاب «عاشیقلار» اشاره کردید. می‌دانیم که این کتاب تنها اثر تحقیقی مدوّن علمی بشمار می‌رود که در ایران انجام پذیرفته است. درباره‌ی این کتاب دوست داریم کمی بیشتر صحبت کنید که نشر این اثر در آن زمان تکان عظیمی به حرکت فرهنگی در آذربایجان داده بود.

این کتاب را من با استفاده از پنج یا شش منبع قابل دسترسی در آن زمان که در ترکیه و باکو چاپ شده بود تألیف کردم. از میان این منابع از کتاب پر حجم مرحوم پروفسور ماهر قوجا تورک و اثر دو جلدی مرحوم پروفسور محمد حسن تهماسب بیشتر استفاده کردم و توانستم تاریخ ادبیات عاشیقی را بالنّسبه مدوّن و منظم ارائه کنم. البته این اثر، معروض سانسور ساواک شد و جلوی نشر متون ترکی سرودهای ادبیات عاشیقی را سد کردند و من مجبور شدم ترجمه‌ی فارسی این سرودها را بیاورم. مردم از کتاب استقبال کردند و در عرض دو سال، سه بار چاپ شد. در کتاب پس از ذکر تاریخ کهن ادبیات عاشیقی و شرح نوع «منظومه» به شرح زندگی و آثار عاشیق‌های معروف آذربایجان مانند: عاشیق علسگر و غیره پرداخته‌ام و در باب رستاخیز فرهنگی شاه اسماعیل ختایی که سبب شکوفایی شعر عاشیقی در آذربایجان شد، شرح داده‌ام.

ادبیات عاشیق‌‌ها شامل داستان‌ها، منظومه‌ها، مناظره‌ها، باغلاماها و ترانه‌‌ها می‌شود. عاشیق‌ها بزرگ‌ترین طبقه‌ی خادم شعر و موسیقی مردمی در آذربایجان هستند. آن‌ها خوانندگان دوره‌گردی هستند که ممکن است در مناطق دیگر جهان وجود داشته باشند. عاشیق‌‌ها ادبیاتی غنی و سرشار دارند که تقریباً از هزار سال پیش تدوین آن آغاز شده است. کتاب «دده قورقود» هم از آثار ادبی کهن عاشیق‌هاست.

به کتاب «دده قورقود» اشاره کردید. آیا تحقیق خود را در این باره منتشر نمی‌کنید؟

نخستین بار در سال 1347 در هفته نامه‌ی «هنر و اجتماع» که در تبریز انتشار می‌دادم، سلسله مقاله‌هایی در باب حماسه‌های دده قورقود نگاشتم. سپس مطلبی در مجله‌ی علمی «وحید» چاپ کردم. در سال‌های اخیر آقای حسین گونئیلی متن انتقادی و علمی مناسبی از آن تهیه کرده است و در کنار خود برخی‌ها به کارهای غرض‌آلود و مغرضانه و یا جاهلانه نیز دست زده‌اند. کتابی که انتشارات المهدی به دستیاری «دوزال» بیرون داده است از این رو قابل اعتماد نیست، که یک نثر بازنویسی شده‌ی باکو را به صورت مغلوط به الفبای ما برگردانده است. ویژگی‌های بیانی، اسلوب نگارش و فورم حماسه‌های دده قورقود کاملاً‌ آذری است. هنوز هم بسیاری از کلمات و تعبیراتی که در متن کتاب آمده است، در زبان مردم آذربایجان هست و در زبان‌شناسی ترکی به آن‌ها «تعبیرات خاص ترکی آذری» اطلاق می‌کنیم. یعنی در دیگر کشورهای ترک زبان مورد استعمال ندارد. مانند اصطلاحات: شیلله ـ بله‌مک ـ سکسنمک و غیره. به لحاظ مخزن واژگان، ساخت گرامری و گنجینه‌ی تعبیرات، کتاب بیش از هر گویش ترکی دیگر به آذری نزدیک است. و بسیاری از دده قورقود شناسان جهان از این مسأله غافل بوده‌اند. من ان‌شاءالله فرجامین پژوهش خود را پیرامون این اثر و متن انتقادی آن بزودی منتشر خواهم ساخت.

نشریه‌ی سحر، آذر 79

مصاحبه: حمید سفیدگر شهانقی


  • [ ]

  • دریافت کد فیدخوان