نام های پرطرفدار ترکی پسرانه
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلی
سالار: سردار، رهبر و رئیس ، فرمانده
سهند (ساو + آن + د یا تی): کوه واصل به وحی
آیتین: مبارک. مهتاب
بویرا: پیچیده. مچاله
افشار: انکه کاری را سریع وصریح انجام دهد و مشکلی را حل نمیاید
پاشا: فرمانده کل قوا
خاقان: خان بزرگ خان خانان
ایلقار:یورش ، تهاجم حمله
ایهان: آی +خان ،پادشاه ماه
اورهان: مناسب ، اوغورخان
هاکان: خان خانان ، امپراطور
سئیحان: جاری وروان،خروشان،جوشان
سارمان: قوی هیکل،تنومند
آتیلا: نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد
اژدر: اژدها ، قوی و قدرتمند
ائلمان:سمبل و نشانه ایل
تئلمار: مترجم. شیرین زبان
ساغمان: مقاوم ،دارای استقامت
تئلمان: مترجم. شیرین زبان
بای بک: شخص عالیمقام. بابک خرمدین. بیگ بزرگ. سرور عالیمقام
ماوی آبی آسمانی. نیلگون. آبی.
ائل شن: مسرور و شاد شونده به همراه ایل
ائلیار:دوستار قوم ، یاور و پشیتیبان ملت
ائلیاز:بهار ایل ، مایه خرومی و نشاط سرزمین
اتابک: دایه مربی
آتیلا:مشهور شناخته شده
آدالان:شناخته شده ، صاحب شان و شهرت
آدلان:معروف شو
آدلی: نامدار
آراز: سعادت ، خوشبختی ،
ارسلان: شیر غران
خزر: گشت و گذار کننده ، پیشرفت کننده
ارمان: بی باک ، جسور ، توانا ، آرزو، هوس
اسلان: شیر ، دلیر ، قوی ، جسور
افشین: لباسی که به هنگام رزم پوشند
اشکین: قایق اینده انکه موفق به پیشروی شود
آغایار:بزرگ و شایسته حرمت
آنلار:فهمیده ، درک کننده
آنیل: معروف ، نامدار، نامی
آیدین: روشن ،درخشان
ایماز: بی رنج و غصه
اوجامان: بلند مرتبه و معظم
اومید: آرزو،امال ، خواسته
بای بک: اقای بزرگوار و قوی.قهرمان بزرگ
باشکان: مدیر ، سرپرست
باشمان: مدیر، سرپرست، رهبر
بایرام: روز به یاد ماندی
بایسان: دارای شان و منزلت
تئلمان: زبانشناس ، ادیب
تانیل: شهیر ، سرشناس و مشهور
تایان: تکیه دادن ،
تایلان:خوش قد و قامت
تایماز:پابرجا، استوار
تیمور:آهن، غیره شکننده
چاپار: قاصد پیک،
سانلی : لایق حرمت
سایمان: حسابدار، محاسب
سولدوز: ستاره آب ، نام قدیمی سیاره عطارد
شانلی: مشهور
شاهین: پرنده ای شکاری
قارتال: عقاب، قدرتمند و قوی
یالین: شعله ، درخشان
جئیحون: نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان
نورپاشا: پاشای نورانی
وورغون: دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته
دانیشمان: مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت
سٶنمَز: همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند
یاشار: عمرکننده، زندگی کنند
آشار: آذوقه،خوراک،غذا
گالان: در ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار
اَرال: قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد
اَرسین: قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد
یاشا: زنده باد
ائل اوغلو: پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا
ائل سئوَن: دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم
باهادور / باهادیر : دلاور
بایسان: بسیار گرامی. برازنده
بوْیسال: راست قامت
بوْیسان: مهیب. گردنکش
بوْیشان: قد بلند
چنگیز: دریا. دوست. پشتیبان. فرستادة آسمان
آرتیلان: زیاد شونده
آرتین: معصوم. سرشار. بلور
آرمین: آرام. ملایم. نرم
آیما: به خود آمدن ،بیدار شدن
آیتیم: ترانه. جمله
ائلمان: سمبل ونشانۀ ایل
ائلشَن: مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده
ایلیش: تماس. برخورد. نزدیک. فضول. مونس
ایلیشان: نشان. هدف
ساریمان: زرد فام
سالمان: واریزه. خرد و ریز. سربهوا. آهنگر
سالین: جَست. ادا. آزاد. آویخته. تشک. انبار. خزانه
سالینا: به سلامتی. به نیکی
سامارا: نامه. مکتوب
ساناتا: مفتون. شیفته
ساوالان: جذب کنندة صدا. وحی گیر. گیرندة هدیه. باجگیر. کوه نوک تیز. نام بلندترین کوه آذربایجان
سایرام: کم عمق. کم مایه. جلوه گر. گِل.
سایران: تفریح. سخنور
سایقین: محترم. گرامی
سایلار: اعداد
سایلام: لوله. گلولة پشم. کلاف پشم. انتخاب
سایلان: گرامی. پرتگاه
سایما: شمارش. ارزش گذاری. دوختها و زینتهای روی لباس
سایمان: شمارنده. محاسب. حسابدار. دلاور گرامی. ادوات. سلاح و یراق
سویلا: روح حامی انسان در دین باستانی ترکان
سیلار: زردآلوی وحشی.
سیلای: کم اشتهاء.
قایماز : جسور.
میشیل: حالت کسی که در کمال راحتی خوابیده باشد. صدای نفس کشیدن آرام.
هایلار: خواننده.
یانیل: وصف. راز. ملکه. گناه.
آردا: یادگار
ائمیل: ساکت ، آرام، بی آزر
بهادر: دلیر . شجاع
توغرول(طغرل): پرنده شکاری از خانواده باز
آیقین: حیران.شیدا.عاشق
آیماز: بی رنج و غصه
سهند (ساو + آن + د یا تی): کوه واصل به وحی
آیتین: مبارک. مهتاب
بویرا: پیچیده. مچاله
افشار: انکه کاری را سریع وصریح انجام دهد و مشکلی را حل نمیاید
پاشا: فرمانده کل قوا
خاقان: خان بزرگ خان خانان
ایلقار:یورش ، تهاجم حمله
ایهان: آی +خان ،پادشاه ماه
اورهان: مناسب ، اوغورخان
هاکان: خان خانان ، امپراطور
سئیحان: جاری وروان،خروشان،جوشان
سارمان: قوی هیکل،تنومند
آتیلا: نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد
اژدر: اژدها ، قوی و قدرتمند
ائلمان:سمبل و نشانه ایل
تئلمار: مترجم. شیرین زبان
ساغمان: مقاوم ،دارای استقامت
تئلمان: مترجم. شیرین زبان
بای بک: شخص عالیمقام. بابک خرمدین. بیگ بزرگ. سرور عالیمقام
ماوی آبی آسمانی. نیلگون. آبی.
ائل شن: مسرور و شاد شونده به همراه ایل
ائلیار:دوستار قوم ، یاور و پشیتیبان ملت
ائلیاز:بهار ایل ، مایه خرومی و نشاط سرزمین
اتابک: دایه مربی
آتیلا:مشهور شناخته شده
آدالان:شناخته شده ، صاحب شان و شهرت
آدلان:معروف شو
آدلی: نامدار
آراز: سعادت ، خوشبختی ،
ارسلان: شیر غران
خزر: گشت و گذار کننده ، پیشرفت کننده
ارمان: بی باک ، جسور ، توانا ، آرزو، هوس
اسلان: شیر ، دلیر ، قوی ، جسور
افشین: لباسی که به هنگام رزم پوشند
اشکین: قایق اینده انکه موفق به پیشروی شود
آغایار:بزرگ و شایسته حرمت
آنلار:فهمیده ، درک کننده
آنیل: معروف ، نامدار، نامی
آیدین: روشن ،درخشان
ایماز: بی رنج و غصه
اوجامان: بلند مرتبه و معظم
اومید: آرزو،امال ، خواسته
بای بک: اقای بزرگوار و قوی.قهرمان بزرگ
باشکان: مدیر ، سرپرست
باشمان: مدیر، سرپرست، رهبر
بایرام: روز به یاد ماندی
بایسان: دارای شان و منزلت
تئلمان: زبانشناس ، ادیب
تانیل: شهیر ، سرشناس و مشهور
تایان: تکیه دادن ،
تایلان:خوش قد و قامت
تایماز:پابرجا، استوار
تیمور:آهن، غیره شکننده
چاپار: قاصد پیک،
سانلی : لایق حرمت
سایمان: حسابدار، محاسب
سولدوز: ستاره آب ، نام قدیمی سیاره عطارد
شانلی: مشهور
شاهین: پرنده ای شکاری
قارتال: عقاب، قدرتمند و قوی
یالین: شعله ، درخشان
جئیحون: نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان
نورپاشا: پاشای نورانی
وورغون: دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته
دانیشمان: مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت
سٶنمَز: همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند
یاشار: عمرکننده، زندگی کنند
آشار: آذوقه،خوراک،غذا
گالان: در ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار
اَرال: قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد
اَرسین: قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد
یاشا: زنده باد
ائل اوغلو: پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا
ائل سئوَن: دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم
باهادور / باهادیر : دلاور
بایسان: بسیار گرامی. برازنده
بوْیسال: راست قامت
بوْیسان: مهیب. گردنکش
بوْیشان: قد بلند
چنگیز: دریا. دوست. پشتیبان. فرستادة آسمان
آرتیلان: زیاد شونده
آرتین: معصوم. سرشار. بلور
آرمین: آرام. ملایم. نرم
آیما: به خود آمدن ،بیدار شدن
آیتیم: ترانه. جمله
ائلمان: سمبل ونشانۀ ایل
ائلشَن: مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده
ایلیش: تماس. برخورد. نزدیک. فضول. مونس
ایلیشان: نشان. هدف
ساریمان: زرد فام
سالمان: واریزه. خرد و ریز. سربهوا. آهنگر
سالین: جَست. ادا. آزاد. آویخته. تشک. انبار. خزانه
سالینا: به سلامتی. به نیکی
سامارا: نامه. مکتوب
ساناتا: مفتون. شیفته
ساوالان: جذب کنندة صدا. وحی گیر. گیرندة هدیه. باجگیر. کوه نوک تیز. نام بلندترین کوه آذربایجان
سایرام: کم عمق. کم مایه. جلوه گر. گِل.
سایران: تفریح. سخنور
سایقین: محترم. گرامی
سایلار: اعداد
سایلام: لوله. گلولة پشم. کلاف پشم. انتخاب
سایلان: گرامی. پرتگاه
سایما: شمارش. ارزش گذاری. دوختها و زینتهای روی لباس
سایمان: شمارنده. محاسب. حسابدار. دلاور گرامی. ادوات. سلاح و یراق
سویلا: روح حامی انسان در دین باستانی ترکان
سیلار: زردآلوی وحشی.
سیلای: کم اشتهاء.
قایماز : جسور.
میشیل: حالت کسی که در کمال راحتی خوابیده باشد. صدای نفس کشیدن آرام.
هایلار: خواننده.
یانیل: وصف. راز. ملکه. گناه.
آردا: یادگار
ائمیل: ساکت ، آرام، بی آزر
بهادر: دلیر . شجاع
توغرول(طغرل): پرنده شکاری از خانواده باز
آیقین: حیران.شیدا.عاشق
آیماز: بی رنج و غصه