charehjale

وبلاگ-کد لوگو و بنر
charehjage

ایران با چند لشکر، علی‌اف با همسرش – کریم اصغری

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

ایران با چند لشکر، علی‌اف با همسرش – کریم اصغری

از آغاز عملیات آزادسازی قره باغ از اشغال ارمنستان ایران همواره نگران کوتاه شدن مرزهایش با ارمنستان و نهایتا آزادسازی قره باغ از سوی آزربایجان بود.

این مسئله دلایل مختلف دارد اما شاید مهمترینش؛ نگرانی ایران از افزایش قدرت آزربایجان و تاثیر آن بر آزربایجان جنوبی باشد.

در طول جنگ تقریبا ۱ونیم ماهه ارمنستان و آزربایجان، ایران علاوه بر کمکهای نظامی و غیرنظامی به ارمنستان سعی کرد با مطرح کردن جهادیهای اسلامگرا مشروعیتی برای ورود احتمالی به منطقه قفقاز جنوبی بدست آورد اما سیاستهای حساب شده دولت آزربایجان شمالی عملا مانع از دست یابی ایران به اهداف خود شد.

البته روسیه نیز تمایلی به حضور ایران در قفقاز جنوبی ندارد که خود مقوله دیگری است.

در بیان نامه صلح ارمنستان و آزربایجان که با پیشگامی و ابتکار روسیه صورت گرفت، عملا هیچکاره بودن ایران بار دیگر ثابت شد.

حتی در این بیان نامه هیچ اشاره ای به آن جهادیهای مورد اشاره ایران و مدیای فارسی زبان از جمله بی بی سی فارسی نشد.

در طول جنگ نیز فعالین حرکت ملی آزربایجان در طی دو فراخوان موفق شدند ضمن آنکه افکار عمومی تورکها در ایران را به نفع دولت آزربایجان رقم زنند، همچنین توانستند مانع از حمایت علنی دولت ایران از ارمنستان اشغالگر شوند.

ایران به دلیل کریدور نخجوان نگران از دست رفتن مرزش با ارمنستان است که البته این امر نیز ممکن نمی باشد چرا که مرزهای ارمنستان حداقل تا سال ۲۰۳۰ تحت حفاظت روسیه و پیمان امنیتی مشترک است.

البته این کریدور وابستگی آزربایجان و تورکیه را به ایران کمتر خواهد نمود و این مهم ضمن آنکه دلایل اقتصادی برای ایران دارد، موجب خواهد شد اهمیت استراتژیکی ایران برای این دو کشور کمتر از گذشته باشد. 

امروز آقای الهام علی‌اف به همراه همسرش از مناطق تازه از اشغال آزاد شده و همچنین مرز مشترک با ایران (آزربایجان جنوبی) دیدار می کردند.

این در حالی بود که در طرف مرز ایران لشکریانی از استان های مختلف ایران حضور داشتند اما آقای علی‌اف دست به دست همسرشان در نقطه صفر مرزی با ایران با خیالی آسوده مشغول بررسی مرزهای کشورش بود.

آقای علی‌اف در پیامی معنادار و با اشاره به رودخانه آراز، گفت اینجا مرز ما با ایران است مرز دوستی دو کشور!!!

جناب رئیس جمهور مطمئن باشید مردمان آنسوی آراز به خوبی معنای پیام شما را فهمیده اند…

کریم اصغری

۲۶ آبان ۱۳۹۹


آرازی آییردیلار و دردی که جهانی شد! – محمد رحمانی‌فر

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

آرازی آییردیلار و دردی که جهانی شد! – محمد رحمانی‌فر

اولین باری که نام آراز به گوشم خورد، کودکی ۹ ساله بودم. در یک مراسم عروسی که معمولاً جای ترانه‌های شاد و مهیج است، پس از آنکه همه از رقص و پایکوبی خسته شده‌بودند، آشیق، سازش را بر سینه‌اش فشرد و با آهنگی حزین و صدایی که هنوز هم در گوشم طنین‌انداز است برایمان از “سولطان آراز، خان آراز” و “آرازی آییردیلار” خواند.

آن روزها، ذهن کودکانه من از درک اینکه چرا باید در “شب وصل”، سخن از “جدایی‌ها” گفت، عاجز بود. من هنوز آراز را از نزدیک ندیده ‌بودم ولی از همان شب عروسی یکی از بزرگ‌ترین آرزوهایم دیدار آراز بود. این آراز چه بود و درد جداییش چقدر عمیق و جهانکاه بود که مردمان باصفای زادگاه من، خوی، که ده‌ها کیلومتر از آراز فاصله داشتند، حتی در جشن شب وصلت و عروسی هم نمی‌توانستند این درد جانکاه را فراموش نمایند؟!

آن روزها، مسافرت‌ها مثل امروز مرسوم نبود. اگر ضرورتی پیش نمی‌آمد کسی از شهر و خانه خویش خارج نمی‌شد. برای همین، انتظار من برای دیدن آراز سال‌ها به طول انجامید. ۱۴ ساله بودم که در جریان یک اردوی دانش‌آموزی، انتظار من به پایان رسید و در یک روز بارانی برای اولین بار آراز را از نزدیک دیدم. یکی از معلمان، با نشان دادن آن سوی آراز برایمان از “تاریخ یک جدایی غمبار” گفت و ما برای اولین بار دانستیم که در آن سوی این رود متلاطم “مردمانی از جنس خودمان” زندگی می‌کنند. مردمانی که به زبان ما سخن می‎‌گویند و همچون ما با زمزمه بایاتی “آرازی آییردیلار…” از “درد جدایی” شکوه می‌نمایند!

خوب به یاد دارم که بسیاری از بچه‌ها به اقتضای سنشان بازیگوشی و پرتاپ سنگ به این رود خروشان را به اندکی تفکر در باب این “غمبارترین درد جدایی” ترجیح دادند ولی همانگونه که در دفتر خاطرات آن روزهایم نوشته‌ام من حتی یک سنگ هم به آراز پرتاب نکردم. در دلم به این درد فراق می‎‌اندیشیدم و سعی می‌کردم آراز را از یک “اتهام بزرگ تاریخی” تبرئه نمایم! باورم نمی‌شد که یک رود بتواند عامل جدایی یک ملت باشد(شاید باور نکنید ولی همه این‌ها را در دفتر خاطرات آن روزهایم نگاشته‌ام.)

در کتاب‌های درسی ما هیچ اثری از شعرای تُرکی‌سرای آذربایجان چاپ نمی‌شد. برای همین، من هنوز با منظومه “آراز” بولوت قاراچولو، سهند، آشنا نبودم! ولی خوب به یاد دارم که در همان سال‌ها علی‌رغم محدودیت ارتباطات و فقدان امکانات اینترنتی و فضای مجازی، شعر یکی از شاعران خوی سینه به سینه می‌گردید و بر زبان‌ همشهریانم جاری می‌شد: “آی شانلی آراز آخ کی جانیم قالدی او تایدا / سس وئر سسیمه نخجوانیم قالدی او تایدا”.

سال‌ها بعد که برای خودم نویسنده‌ای شده بودم، در کتاب “شهریارلا بیرلیکده…”، فصلی را به “ادبیات هجران” اختصاص دادم و نوشتم که مردمان دو سوی آراز هیچگاه با این “درد جدایی” کنار نیامدند و هیچگاه نتوانستند این بزرگترین جنایت تاریخ را فراموش کنند. در آنجا نوشتم که سیاستمداران، متن قرارداد تورکمنچای را امضا کردند و پایان جنگ را اعلام نمودند ولی برای مردم آذربایجان این جنگ هنوز پایان نیافته بود. برای همین هم از فردای امضای قرارداد مزبور که سربازان به خانه‌های خود بازگشتند، شعرا و هنرمندان آذربایجان سرنوشت این جنگ را بر عهده گرفتند و با اشعار و آثار خویش این “درد بزرگ” را زنده نگاه ‌داشتند. آثاری که در شکل‌گیری اندیشه‌های ملی‌گرایانه در هر دو سوی آراز تأثیر غیر قابل انکاری داشتند.

آری، چکامه “آرازی آییردیلار…” از یک “درد بزرگ” حکایت می‌کند. از جنس همان دردی که آلفرد دو موسه می‌گوید: “هیچ چیز به اندازه یک درد بزرگ، ما را بزرگ نمی‌کند”! مردمان هر دو سوی آراز سال‌ها با این “درد بزرگ”، بزرگ شده‌اند و امروز با جاری شدن این سمبل جدایی دو سوی آذربایجان بر زبان اردوغان و واکنش عجولانه و نسنجیده ظریف، این “درد بزرگ” جهانی شد و بر صفحات خبرگزاری‌های مطرح جهان همچون رویترز و الجزیره نقش بست.


آرازون بایاتولاری

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

آراز-آراز قان آراز/ سولطان آراز خان آراز

سنی گؤروم یاناسان/ بیل دردیمی، قان آراز

آراز اوسته، بوز اوسته/ کباب یانار کؤز اوسته

قوی منی اؤلدورسونلر/ دانیشدیغیم سؤز اوسته

آرازی آییردیلار/ قومونان دویوردولار

 من سندن آیریلمازدیم / ظولمینان آییردیلار


تغییر نام واحدهای جغرافیایی آذربایجان* از سال 1316 تا 1385

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی
سیاست همانندسازی و فرهنگ‌زدایی قومی و تحریف واقعیت‌های تاریخی یکی از بلایایی است که متاسفانه از زمان روی کار آمدن خاندان وابسته پهلوی به مورد اجرا گذاشته شد. چنان که می‌دانیم در طول تاریخ ایران خاندان پهلوی تنها رژیم حکومتی است که با تکیه بر بیگانگان و توسط بیگانگان و در جهت حفظ منافع و مصالح آنها روی کار آمد و با تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی وابستگی آنها به استعمار به مراتب بدتر و شدیدتر شد.

قبل از روی کار آمدن سلسله پهلوی، در بین اقوام ایرانی خودی و غیرخودی مطرح نبود. متاسفانه بعد از به قدرت رسیدن رژیم پهلوی با حمایت جدی دولت انگلیس و ایادی فراماسونر آن، ناسیونالیسم افراطی تحت عنوان ایدئولوژی ناسیونالیسم شاهنشاهی با عناوین باستانگرایی، پان ایرانیسم و پان آریائیسم از طرف روشنفکرنمایان وابسته به حاکمیت پهلوی با تکید بر محوریت نژاد آریایی و زبان فارسی به شدت تبلیغ شد و در برنامه‌ریزی‌های ارگان‌های دولتی فلسفه ملی‌گرایی و آریاپرستی جایگزین فلسفه میهن‌پرستی شد. بدین ترتیب طرح یکسان‌سازی فرهنگ و زبان اقوام ایرانی به بهانه واهی ایجاد وحدت ملی با تلاش‌های بی‌وقفه رضاشاه و دولتمردانی که اکثراً وابسته به لژهای فراماسونری انگلیس بودند به شدت دنبال شد.


ایکی شعر آنالار اوچون آنا ای جاندان عزیز نئجه دؤزوم...

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

بیر شعر آنالار اوچون آنا ای جاندان عزیز نئجه دؤزوم...


http://charehjale.arzublog.com/uploads/charehjale/0190505.jpg
آنا
بیر شعر آنالار اوچون
آنا ای جاندان عزیز نئجه دؤزوم من سن سیز دوشدوم غریب ائللره قلبیم آغلیر سن سیز قلبیم آغلیر سن سیز ... آنا آنا عزیز آنا نئجه اولدوم من غریب آنا اولموشام دیداریندان
نئجه بی نصیب آنا نئجه بی نصیب آنا ... تیتیریری آنا قلبیم گل بیزه جانیم قوربان اولا او آغلار گؤزه ائل گولونده قوشلار گلیر سؤز سؤزه چشمه سینده یارپیزلار چیخیر دوزه چشمه سینده یارپیزلار چیخیر دوزه ... آنا آنا عزیز آنا نئجه اولدوم من غریب آنا اولموشام دیداریندان نئجه بی نصیب آنا نئجه بی نصیب آنا

گوزل آنالار اوچون
  آنا بیر گئجه آلدیم الیمه، قلم کاغاذی سئوگیدن یازماغا، ماراغیم گلدی بیر جیر جیر اوخوردو، گئجه ماهنیسین آجی لارا بیر مزار، قازماغیم گلدی اوتوردوم دیواندا، آچتیم دفتری آیریلیق شعریمی، پوزماغیم گلدی باجادان بیر ایشیق، سریلمیش یئره آنامین آغ اوزون، گؤرماغیم گلدی آنامین دیزینه، باشیمی قویوب دونیانین فیکرینی، آتماغیم گلدی یئرین آت قاتیندا، اونون یانیندا هئچ اولمازسا بیر آن، یاتماغیم گلدی او گئدن یوللارین، ایین قوخلاییب او اوچان بیر یئره، اوچماغیم گلدی فیکریمه گلدیقجا، آیریلیق گونو بولود تک چاخناییب، یاغماغیم گلدی او یاتان مزاردا، اونو یانیندا حیاتدان آیریلیب، اؤلماغیم گلدی

بیر ایکی ایلیدی یوخیدیخ اوشاقلار اوچون ایل بایرامی

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

احسان و آیلار
 
 http://charehjale.arzublog.com/uploads/charehjale/s.jpg

http://charehjale.arzublog.com/uploads/charehjale/s7.jpg
علی
http://charehjale.arzublog.com/uploads/charehjale/s8.jpg
متین و ثمین و آیلار

http://charehjale.arzublog.com/uploads/charehjale/s6.jpg


فلسفه چرشنبه آخر سال در فرهنگ آزربایجان

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی
فلسفه چرشنبه آخر سال در فرهنگ آزربایجان

از زمانهای دور باور انسانها بر این بود که چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک هستند که باعث بیداری طبیعت میشوند
ترکهای آزربایجان چهار هفته قبل از عید، و به مناسبت همین چهار عنصر روزهای چهارشنبه را برای اجرای مراسم انتخاب کرده اند. این مراحل عبارتند از:
) سوچرشنبه سی1
(2اُود چرشنبه سی
3) یئل چرشنبه سی
4) توپراق چرشنبه سی
1-اولین چهارشنبه را «سو چرشنبه سی» یا « ازل چرشنبه » یا « چیلله قاچدی » یا « اول چرشنبه » یا «یالانچی چرشنبه» مینامند

2-دومین هفته را نیاکان ما تحت عنوان «اود چرشنبه سی» نام نهاده اند که مظهر حرارت و نور و روشنایی است

3-سومین هفته آخر ماه فصل زمستان را پدران و مادران ما تحت عنوان «یئل چارشنبه سی» نامگذاری کرده اند، چون در این هفته باد با آمدن خود به زمین و طبیعت زندگی و نوید بیداری میدهد

4-آخرین چارشنبه(چرشنبه) سال نیز تحت عنوان «تورپاق چرشنبه سی» نامگذاری شده است که طبیعت با جذب گرما و حرارت بیدار میشود. این روز در نزد مردم با نام «ایلین سون چرشنبه سی» مشهور است

عید نوروز(اغوز بایرامی) تانرینین برکت لرین یئتدی سین

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی

BİZ TÜRKÜK
فلسفه و تاریخ عید اوغوز ( نوروز)
OĞUZ ya Novruz
عید نوروز یا اوغوز بایرامی

فلسفه سفره یئتدی سین (هفت سن) 
« سفره ی هفت سین !!!»
این ترکیب را حتماً بسیار شنیده اید.
به خصوص در همین ایام اوغوز (که در اصل نوروز، اوغوز بوده است و سپس توسط جمشید شاه به نوروز تبدیل شده است تا شروع سال جدید را نشان دهد.)

در زمان های قدیم، در میان مردم آزربایجان رسم بوده است که هفت عدد از برکت های جهان آفرینش را جمع می کردند تا هم فرصتی باشد که از آفریدگار جهان تشکری به عمل آید و هم آنها را (به نمایندگی از تمام نعمت هایی که "تانری" (خدا) به مردم بخشیده است) با خود از سال قبل به سال جدید منتقل کنند. عدد هفت هم در این میان نشانه ی کثرت بوده است.   

 
حال، چون هفت برکت را با خود می بردند آنها را درون سفره ای می گذاشتند و آن را « برکتلردن یئددی سین قویماق » (گذاشتن هفت ها از برکت ها) می نامیدند. آنها عبارت بودند از:

1.   یئر برکتی (برکت زمین): قوورغا (گندم یا عدس یا سمنو)
2.   آغاج برکتی (برکت درخت): آلما یا اییده (سیب یا سنجد)
3.   گؤی برکتی (برکت آسمان): قورآن یا آینا (قرآن یا آینه)
4.   گؤیرمک برکتی (برکت سرسبزی و رشد): گؤیرمک (سبزی)
5.   آل – وئر برکتی (برکت خرید و فروش): سیککه (سکه)
6.   حیئوان برکتی (برکت حیوان): یومورتا (تخم مرغ)
7.   سو برکتی (برکت آب): سو و بالیخ (آب و ماهی که انتخاب ماهی قرمز هم در تفکر اسطوره ای آذربایجان، معنای مبارکی (قوتلولوق) نیز داشته است.)


حال، این ماجرا به زبان فارسی آمده است و عدم توجه ترجمه کننده یا ترجمه کنندگان محترم (که لطف کرده اند!!!) به "سین" در "یئددی سین" - که در زبان ترکی آزربایجانی به معنای "تا" در "هفت تا" در زبان فارسی است- موجب شده است تا بالاجبار این کلمه را همانطور "سین" ترجمه کنند و آن را دارای رابطه ای با حرف « س » نمایند.

حال، تعدادی افراد هم از آب گل آلود، ماهی گرفته و لطف می کنند و برای اثبات "هفت شین" بودن آن قبل از اینکه "هفت سین" باشد(!!!) 


 دلایلی واهی و غیر قابل قبول می آورند که حتی بچه ی کوچک هم آنها را باور نمی کند تا چه رسد به یک ملت!



عید نوروز(اغوز بایرامی)
عید ترکان باستان است
اما با اسمی متفاوت
همانطور که امروزه نیز مستحضر هستید
اسمهای تورکی با شباهت دادن به کلمات فارسی برگردانده شده اند
و یا به کل عوض شده اند
به عنوان مثال
اوچ قایا را به اسکو
تیکان تپه را به تکاپ
اورمیه یا اورمو را به ارومیه
و بسیاری از کلمات دیگر و اسامی دیگر همچون اردک _ شاهین دژ _ نقده
و ...
که از حوصله بحث خارج است.
نوعی تاریخسازی و جعل و البته به نام خود در آوردن.
تورکان اغوز
تورکان اغوز شاخه ای از تورکان بودند که
ریشه ی ترکان آذربایجانی ترکان ترکیه، قشقاییها و ... به آنها بر میگردد.
ترکان اغوز
کار اصلیشان دامداری وکشاورزی بود
همانطور که میدانید جریان سفره ی هفت سین(تانرینین برکت لرین یئتدی سین)که
باز با نوعی ترجمه غلط و از روی بیسوادی
آن دوران به هفت سین معنی یافته.
این موضوع نیز به ترکان اغوز بر میگردد
آنها معتقد بودند که با رسیدن فصل بهار
هفن مورد جان تازه پیدا میکنند و این روز و شروع سال را با این هفت مورد در سر سفره ی خود نوعی برکت میدانستند
(یئدی سین)
که این سین به عنوان حرف (س) به غلط وارد فارسی شده و
مردم از هفت مورد سین دار در سفره استفاده میکنند
چون خود موضوع غلط بیان شده و برگردانده شدن به حرف "س" چنین بلایی به سر آورده.
در حالی که جالب است بدانید در سر سفره
وسایلی همچون آینه و تخم مرغ و ماهی و ... میگذارند
که با سین شروع نشده است.
اما آن هفت مورد چه بودند.!؟
استفاده کردن ترکان اغوز از تخم مرغ یا شیر در سر سفره
به دلیل شروع برکتهای خداوند و شروع فصل استفاده حیوانات از علفزارهای تازه بود
که معتقد بودند حیوانات شیر زیاد و فرآورده های بیشتری به ارمغان خواهند آورد.
استفاده ار سبزه به معنی شروع فصل رویش بود و زیبایی علفزارها.
استفاده از آب و ماهی
به معنی شروع فصل آب زندگی دوباره در این فصل بود.
استفاده از سکه
به منظور شروع فصل داد و ستد و کار دوباره بود.
استفاده از میوه جات نه سیب
بلکه هر میوه درخت
به منظور شروع محصولات درختان بود و ...
استفاده از آینه و قران نماد صداقت
استفاده از عدس یا سمنو
به معنی برکت زمین و خاک
این هفت برکت
جزو برکات خداوندی محسوب میشدند
که ترکان اغوز بر این باور بودند.
و اسم این عید نیز عید اغوز بود
نه نوروز
اما همانطور که در اول نیز اشاره شد
با برگرداندن اسم اغوز و شبیه سازی به نوروز برگردانده شده است.
ایراد وارد شده بر این اسم:
اول اینکه شروع سال جدید به منزله سالی جدید است
نه روز جدید که نو روز به معنی روز نو میباشد نه سال نو
دوم اینکه در فارسی کلمه نو هیچوقت قبل از اسم آورده نمیشود
و از نظر ادبیاتی غلط است.
به عنوان مثال لباس نو یا نو لباس!؟
سال نو یا نو سال!؟
روز نو یا نو روز!؟
خانه ی نو یا نو خانه!؟
طرح نو یا نو طرح!؟
لطفا تاریخ را اینگونه بیسوادانه زیر سوال نبریم و

بدتر اینکه ایرانی و آنهم فارسی نکنیم و

اگر همه ایرانی هستیم
پس مشکلی نیست که این رسم و رسومها سر جای خود باشند و

خود را صاحب تاریخ و بقیه را زیر دسته و زیر شاخه فارسی که
با جعل تاریخ ترکان به نوایی رسیده اند قرار ندهیم

آتشکده‌های آذربایجان، نماد آتش‌پرستی نیستند

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی
آتشکده‌های آذربایجان، نماد آتش‌پرستی نیستند

برخلاف تصور دوستانی که تحت تأثیر تبلیغات و القائات باستان‌گرایان خود-آریا-پندار، وجود آتشکده‌های متعدد در آذربایجان را دلیلی بر رواج آیین زرتشتی و حتی آتش‌پرستی در این دیار می‌پندارند، تقدس آتشکده در فرهنگ و تمدن ترک‌ها در مقایسه با آیین زرتشت قدمت بیشتری دارد و نمی‌توان این تقدس را برگرفته از آموزه‌های زرتشتی دانست. (اصولاً همانگونه که قبلاً هم در نوشته‌هایم تأکید کرده‌ام،به زعم اینجانب، زرتشت نه یک شخصیت تاریخی بلکه یک شخصیت اساطیری است و آنچه که امروزه تحت عنوان دیانت زرتشتی شناخته می‌شود، آمیزه‌ای از آموزه‌ها، باورها و اسطوره‌های متقدم می‌باشد که از ادیان باستانی مختلف به عاریت گرفته شده‌اند).


برخلاف آنچه که در آیین زرتشتی می‌بینیم در فرهنگ ترکان، این خود آتش نیست که دارای تقدس می‌باشد، بلکه آنچه مقدس پنداشته می‌شود محلی است که آتش در آن برافروخته می‌گردد.

اصولاً شکل‌گیری تمدن در میان ترکان با کشف آتش رابطه معناداری دارد. رابطه‌ای که با تعمق در گنجینه واژگان این زبان آشکار می‌شود و در سایر فرهنگ‌های همجوار و حتی غیر همجوار چنین رابطه‌ای چندان مشاهده نمی‌شود. در زبان ترکی آتش را "اود" یا "اوت" می‌نامند. ترکان باستان با کشف آتش و برافروختن آن، به دور آن حلقه زدند و نشستند. اینگونه نشستن در حول آتش را "اودورماق" یا "اوتورماق" نامیدند. بدین‌ترتیب، آتش زمینه ساز اولین همنشینی‌ها و اجتماعات انسانی در دوران باستان گردید که به گواه جغرافی‌دانان هنوز بسیاری از نقاط جهان عصر یخبندان را سپری می‌کردند و دمای هوا پایین بود.


بی‌شک، آتش برای انسان‌های اولیه دو کارکرد اساسی داشت: نجات از سرمای جانسوز و نجات از شر حیوانات درنده. با این وجود، روشن نگهداشتن آتش به طور ممتد کار دشواری بود و از سوی دیگر غارهای طبیعی هم همه جا در دسترس نبودند. بنابراین آنها مجبور شدند به ساختن جان‌پناه روی آورند. اولین جان‌پناه‌های ساخته دست بشر در واقع یک نوع شبیه‌سازی از غارهای طبیعی بود. خانه‌های کنده شده در دل صخره‌ها که نمونه‌های موجود در کندوان و حیله‌ور (در نزدیکی اسکو) و حتی معبد میترائیستی قدمگاه در نزدیکی توفارقان (آذرشهر) از نخستین نمونه‌های آن محسوب می‌شوند، جان‌پناه‌هایی بودند که آتش گرمابخش وجود ساکنینش می‌گردید. ساکنینی که به دور آتش حلقه می‌زدند و به اصطلاح: "اوتوروردولار" (=می‌نشستند).


البته ارتباط معنادار آتش با فرهنگ باستان ترکان فراتر از فعل اوتورماق (=نشستن) می‌باشد. آنها محل روشن کردن آتش را "اوجاق" (اودجاق←اوجاق: البته نباید فراموش کرد که نیازی به قائل شدن به چنین روندی نیست، چون خود "د" به راحتی به "ج" قابل تبدیل است) نامیدند و جان‌پناه خویش را "اودا" یا "اوتاق" نامیدند که برگرفته از همان "اود" یا "اوت" می‌باشد.


بنابراین، کاملاً آشکار است که آتش در تکوین فرهنگ همنشینی و شکل‌گیری نخستین بارقه‌های تمدنی در میان ترکان باستان نقش بی‌بدیلی داشته است و به همین خاطر واژه "اوجاق"- به عنوان عامل پیوند دهنده انسان‌ها و حافظ کیان "اوتاق"- بار ارزشی یافت و در ذهنیت انسان‌های اساطیری "تقدس" پیدا کرد. تقدسی که با گذشت قرون و اعصار همچنان حفظ شده و هنوز هم در میان ترکان اماکن مقدس را "اوجاق" می‌نامند و هنوز هم به "اوجاق" قسم می‌خورند و هنوز هم به انسان‌های نابارور "کور اوجاق" یا "اوجاغی کور" گفته‌می‌شود. نباید، فراموش کرد که در زبان ترکی اوجاق معادل آتشگاه یا آتشکده می‌باشد و آنچه در میان ترکان مقدس شمرده شده "اوجاق" است نه خود آتش.


بنابراین، نباید تقدس اوجاق در میان ترکان را با تقدس و پاک شمردن آتش در میان زرتشتیان خلط کرد. مطلبم را با شعری از شاعر اسطوره‌های آذربایجان، سهند، به پایان می‌رسانم:
هله ده، هله ده بیزیم یئرلرده
ساده انسان‌لارین آندی چیراق‌دیر
کندآرا، شهرآرا، خالق آراسیندا
مقدس یئرلرین آدی اوجاق‌دیر

محمد_رحمانی_ف

نگاﻫﯽ ﺑﻪ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﻋﯿﺪ ﺍﻭﻏﻮﺯ ﯾﺎ ﻧﻮﺭﻭﺯ

یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم

+0 چره جلی
در داستانهای حماسی تورکان،
بالاخص در بین “گوگ تورکها(تورکان آسمانی)
واقعه بازگشت از ارگنه قـون آغاز سال نو محسوب میشد و
آنرا با شکوه و جلال خاصی برگزار می کردند.

این رسم باستانی هنوز نیز برگزار می شود.

رؤسای دول مستقل تورک زبانان آسیای میانه، آذربایجان، ترکیه و…
با کوبیدن پتک بزرگی بر آهن دمیده در آتش،
جشن ارگنه قون و آغاز سال نو را اعلام می کند.

مراسم شکوهمند ارگنه قون هر ساله از تلویزیون دولتی ترکیه مستقیما پخش می شود.

حماسه ارگنه قـون چیست و از کجا نشأت می گیرد؟

گوک تورکان در سراسر امپراطوری خویش با عدالت حکمروانی می کردند.

در زمان حکمرانی ایل خان، سرکرده قوم تاتار بنام “سوینچ خان مغول” با هجومی غافلگیرانه و با حیله گری به سرزمین گوک تورکها هجوم آورده،

تمامی جنگجویان و مردان را از دم تیغ گذرانده،
زنان و اطفالشان را به اسارت گرفت.


فرزند کوچک خاقان بنام “قیان” و پسرعمویش “توقوز” از این حمله وحشیانه جان سالم بدر می برند.

آنها با همسرانشان به جنگلی انبوه پناه برده، این محل پرصفا و خوش منظر را “ارگنه قـون” می نامند(کمره کوه، قون = قونماق، فرود آمدن، ارگنه وصفی برای این محل).

طی سالیان متمادی آنان در ارگنه قون بتدریج قدرتمند می شوند و بر تعداد جمعیتشان نیز افزوده می شود.


تورکها برای اینکه در این جنگل وسیع دچار گرسنگی نشوند،
سه ماه از سال را در تدارک آذوقه زمستانی به جمع آوری غذا می پردازند.


آذوقه های جمع شده را در سوم(غار)می انباشتند.

یکسال زمستان سخت و درازی پیش آمد.

آذوقه تورکان نیز تمام شده بود.

اغوز نامی از تورکان بدنبال آذوقه راهی جنگل شد هرچه گشت خوردنی نیافت،

نا امید در حال بازگشت به بوز قورت(گرگ خاکستری)برخورد می کند و احوال خود را بیان می کند و در وصف برخی فصول سال می گوید:

«اۆچی جنت یآغی دیر،(سه تایش مانند بهشت است)
اۆچی بیزه یاغی دیر،(سه تایش دشمن ماست)
اۆچی یئغیپ گتیره ر، (سه تایش فراهم آورنده است)
اۆچی اوروپ دآغیدار.» (سه تایش پریشانی است)

بوزقورت (گرگ) به وی می گوید: “ای فرزند اوغوز
در مسیرت یک گله گوسفند،
یک دسته گندم، سنگ آسیاب و یک دوک خواهی دید.

آنها را با خودت بردار
گوشت گوسفندها را بخور، پشمش را بریس و برای ایلت لباس بدوز، از پوستش پوستین بدوز.
بعد از فرارسیدن بهار، دانه های گندم را بزمین بپاش و با عرق پیشانی ات آبیاری کن،
بره های گوسفند را در دستانت پرورش بده تا زیاد شوند.”

اوغوز نصیحت بوزقورت را برجای می آورد.
در بهار گندم را درو می کنند،
گوسفندان بره های فراوان می آورند.

تمامی اولوس شاد می شوند و تانگری آسمانها را دعا می کنند.

اوغوز باز هم به همان بوزقورت برمی خورد و بنا به پیشنهاد وی از روز سی ام چله بزرگ جشن بزرگی برپا می کند و همگی دور آتش مقدس به شادمانی می پردازند.

تورکها چهارصد سال در ارگنه قون می مانند.

سرانجام تصمیم می گیرند که به سرزمین پدری بازگردند.

ولی هرچه تلاش می کنند، راه بازگشت را نمی یابند. باز هم بوز قورت(گرگ نجات بخش)به سراغ آنها آمده می گوید:

“اگر در پشت این کوه اتش برافروزید، سنگها گداخته شده راه برای شما باز خواهد شد.”


تورکها این کار انجام می دهند و راه بازگشت به وطن پدری را می گیرند.

این بار نیز بوزقورت آنان را تا رسیدن به سرزمین آبا و اجدادی شان راهنمائی میکند.

روز بازگشت تورکان به سرزمین پدری مصادف با برابر شدن شب و روز بود،

به همین سبب آنرا “تأزه گون” (روز نو/ نوروز) می خوانند که با مصادف با 21 مارت می شود.

این روز سرسبز و پر از لاله و ریحان را “اوغوز گونی” (روز اوغوز) نیز می نامند.

از آن تاریخ تا به امروز این روز، سرآغاز سال نو محسوب می شود. جشن سال نو را خاقان با کوبیدن پتکی بزرگ بر آهن تاخته می گشاید.

در بین تورکان تقویم12حیوانی رایج بود.

  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ][ 6 ][ .. ][ 74 ]

  • دریافت کد فیدخوان