تاریخچه عید نوروز و سفره هفت سین- ایام اوغوز و برکتلردن یئددی سین قویماق
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلی« سفره ی هفت سین !!!»
این ترکیب را حتماً بسیار شنیده اید.
به خصوص در همین ایام اوغوز (که در اصل نوروز، اوغوز بوده است و سپس توسط جمشید شاه به نوروز تبدیل شده است تا شروع سال جدید را نشان دهد.)
حال، چون هفت برکت را با خود می بردند آنها را درون سفره ای می گذاشتند و آن را « برکتلردن یئددی سین قویماق » (گذاشتن هفت ها از برکت ها) می نامیدند. آنها عبارت بودند از:
1. یئر برکتی (برکت زمین): قوورغا (گندم یا عدس یا سمنو)
2. آغاج برکتی (برکت درخت): آلما یا اییده (سیب یا سنجد)
3. گؤی برکتی (برکت آسمان): قورآن یا آینا (قرآن یا آینه)
4. گؤیرمک برکتی (برکت سرسبزی و رشد): گؤیرمک (سبزی)
5. آل – وئر برکتی (برکت خرید و فروش): سیککه (سکه)
6. حیئوان برکتی (برکت حیوان): یومورتا (تخم مرغ)
7. سو برکتی (برکت آب): سو و بالیخ (آب و ماهی که انتخاب ماهی قرمز هم در تفکر اسطوره ای آذربایجان، معنای مبارکی (قوتلولوق) نیز داشته است.)
من بیر تورکم
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیMәn bir Türkәm
من بیر تورکم
)Urmu Xeyir Yurdu Oxulu
اورمو-١٩١٨ دوغوش ایلی (١٢٩٦ گونه ش ایلی
1918 خئییر یوردو اوخولو
Sinәm özüm atәş ilә doludur
İnsan olan vәtәninin quludur
!Türk evladı evdә durmaz gedәrәm
yaradanın kitabını qaldırtmam
Vәtәnimin bayrağını aldırtmam
Düşmәnimi vәtәnimә saldırtmam
Tanrı evi viran qalmaz gedәrәm
Bu torpaqlar әcdadımın ocağı
Evim köyüm hәp bu yurdun bucağı
İştә vәtәn iştә Tanrı qucağı
Ata yurdun evlad pozmaz gedәrәm
Tanrım şâhid duracağam sözümdә
Millәtimin sevgilәri özümdә
Vәtәnimdәn başqa şey yox gözümdә
Yar yatağın düşmәn almaz gedәrәm
Ağ köynәklә göz yaşımı silәrәm
Qara daşla piçağımı bilәrәm
Vәtәnimçün ucalıqlar dilәrәm
Bu dünyada kimsә qalmaz gedәrәm
شعر تورکی درباره اغوز (نوروز)
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیشعر تورکی درباره اغوز (نوروز)
شاعر : حضرت معجز
سنی تاری بایرام خانیم راضی اولما من اوتانیم
بایرام دا یوخدور تومانیم گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
من ده یوخ حوصله بایرام ! الیم بوشدور هله بایرام !
شیل اولاسان بئله بایرام گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
بایرام اگر گلسن بیزه بیر شال گتیر قارا قیزه
گتیرمه سن ، گت تبریزه گلمه بیزه ، گلمه بیزه
==========
گلسن بیزه آغام جانی باشین یاررام ، آخار قانی
اوغلانین یوخدور تومانی گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
گؤرسن آخیر چرشنبه نی سؤیله اینجتمه سین منی
پلووون یوخ یاغی – دنی گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
ساققیزی سالمیشام انگه اوغلان گتدی منی تنگه
پول یوخدور وئرم فیشنگه گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
بایرام ! واللاه یوخدور ناریم یاری گورمه یه آپاریم
نار وئرمه سم ، کوسر یاریم گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
وارلی یئییر یاغلی چیلوو یوخسول چکر ، غصه – خینوو
بیزده یوخدور ، خوروز پیلوو گئت تبریزه ، گلمه بیزه
==========
یوخسول مین درده توش اولار منی ایچمه دن سرخوش اولار
تبریز حالواسی خوش اولار گئت تبریزه ، گلمه بیزه
دده قورقود کتاب حماسی تورکها
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیتاکنون دو نسخة اصیل و کهن از کتابِ «دده قورقود» و تاریخچة آداب و رسوم «اوغوزها» بدست آمده است.
نخستین نسخه که در کتابخانة «درسدن» یافت شده، از یک دیباچه و دوازده داستان تشکیل شده است. دومین نسخة ناقص،که در کتابخانة «واتیکان» موجود بوده، مُتضمّن شش داستان است. شایان ذکر است که، قصّه های این نسخه، تنها در برخی از کلمه ها و جمله ها، تفاوتهایی جزئی با نسخة دیگر دارد؛ و از نظر انشا، هماهنگی متن و استواری کلام، همانند نسخة پیشین است.
نام های پرطرفدار ترکی پسرانه
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیسهند (ساو + آن + د یا تی): کوه واصل به وحی
آیتین: مبارک. مهتاب
بویرا: پیچیده. مچاله
افشار: انکه کاری را سریع وصریح انجام دهد و مشکلی را حل نمیاید
پاشا: فرمانده کل قوا
خاقان: خان بزرگ خان خانان
ایلقار:یورش ، تهاجم حمله
ایهان: آی +خان ،پادشاه ماه
اورهان: مناسب ، اوغورخان
هاکان: خان خانان ، امپراطور
سئیحان: جاری وروان،خروشان،جوشان
سارمان: قوی هیکل،تنومند
آتیلا: نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد
اژدر: اژدها ، قوی و قدرتمند
ائلمان:سمبل و نشانه ایل
تئلمار: مترجم. شیرین زبان
ساغمان: مقاوم ،دارای استقامت
تئلمان: مترجم. شیرین زبان
درباره اغوز خان و متن فارسی دعای اغوز خان:
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلی
اغوزخان سر دسته ترکهای اغوز و اولین ثلاله ملل ترک دنیا بود است که وارد آسیای غربی شدند. و قبل از گوگ تورکها فتوحات زیادی بدست اوردند امروزه اصلیت اکثریت مردم ترکیه و آذربایجان (شمال و جنوب رود آراز) را از ترکهای اغوز می دانند. زبان ترکی آذربایجان و ترکیه زیر شاخه ترکی اغوز می باشد
نام های پرطرفدار ترکی دخترانه
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیآیسا: مثل ماه
آیسودا: ماه درآب
آی سئوه ر: دلباخته ماه
سئودا (سودا): عشق ومحبّت،سُودا ،عشق شدید،میل ورغبت،هوس وخواسته،آرزو
ساناز: بی همتا ،کم نظیر
ایدا: در داخل ماه
آیلار: ماه ها ، زیبا ، پاک
آیگین: دارنده و همراه ماه؛ زیباروی
آیلر: جمع ماه، ماه ها؛ زیبارو
آیلا: هالهی ماه، هاله
آیلان: همراه ماه، شبیه به ماه
آیلی: مهتاب، پر از ماه، دارای ماه
آیلی ناز: ناز و مهتابی
آیلی یار: یار مهتابی
سفره هفت سین (باجا قاباغی دوزمک)
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیزندگینامه قوچاق نبی
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیقـــاچاق نــــبی " یک شخصیـــت مبــــــارز و ظلم ستـــــیزی بـــود که در دورا حکومت تزارها, مبارزات دهقانی را رهبری میکرد. پدر نبی تهی دستی بود که یک خانواده هفت نفری را سر پرستی میکرد. نبی نیز نزد ثروتمندان و مالکان به چوپانی می پرداخت هنگامی که نبی شانزده ساله بود ارباب، پدرش را زیر کتک می گرفت روزی زیر کتک های ارباب پدرش نیمه جان روی زمین می افتد. نبی به ارباب حمله می کند ولی با شکایت ارباب نبی را دستگیر می کنن.حکومت تزاری او را به اردوی کار اجباری محکوم می کند .نبی از آنجا فرار می کند. و بعد از این که آبها از آسیاب می افتد نبی از غربت باز می گردد پدر و مادر به فکر عروسی وی می افتند که شاید از این راه آرامش از دست رفته را بازیابند و روح عاصی او اندکی آرام گیرد.
نبی» دلداده دختری به اسم « هجر» بود اما پدرهجر مخالف ازدواج انها بود دو دلداده دست در دست هم فرار می کنند ، پدر «هجر» ناچار، به وصلت آنان رضایت می دهد
زندگی، روالی عادی به خود می گیرد و اما وقتی مادرش « گوزل» مورد تهدید امنیه ها قرار می گیرد نبی با آنان در می افتد ، با شجاعتهایش مشهور میشود و به مبارزان فراری می پیوندد
آوازه ی « قاچاق ننی» در ایل و تبار می پیچد و هرجا که ظلم خان ها و اربابان ، دمار از روزگار مردم درمی آورد او یکه تاز میدان می گردد و با حمایتی که وی از ستمدیدگان می نماید مورد حایت مظلومین قرار میگیرد ، و در قلب مردم جای خود را هر روز وسیع و وسیع تر می یابد . دهقانان او را در میان خود می پذیرند و او هر از گاهی را در دهی می ماند و نام و نشان او از حکومتیان مخفی نگاه داشته می شود
همسر وی «هجر» شیرزنی شجاع و شیفته زرم و دیلیری که دور از ایل و تبار به روی زین اسب و دوشادوش قاچاق نبی به مبارزه می پردازد
امنیه ها و مأموران حکومتی تزار روسیه ،با همدستی مالکین و فئودال ها ، هرجا که خبری از نبی می یابند ، قشون و افرادشان را به دستگیری او راهی می سازند و اما قاچاق نبی چون عقابی سرافراز از خطر می گریزد. در سیر مبارزه ، قاچاق نبی به مبارزی شکست ناپذیر تبدیل می گردد با توطئه ای سازمان یافته «هجر» را دستگیر میکنن تا از این طریق بتوانن نبی را به دام بیندازند نبی به کمک یارانش همسر خود را نجات می دهد
کینه ی خصم ، از نبی آنچنان اوج می گیرد که از هیچ حیله ای برای کشتن وی فرو نمی مانند تا اینکه از مکر و فریب یک زن برای قتل نبی استفاده میکنن. زن مکّارِ"شاه حسین" یکی از یاران نبی را با طلا و جواهرات گول می زند و روزی که نبی میهان آنان است ، او به دروغ مدعی آزار نبی به خود می شود و شاه حسین از این ادعای دروغ چنان می آشوبد که تفنگش را برمی دارد و پنهانی منتظرنبی می ماند . قاچاق بنی که بی خبر از همه جا با خیل یارانش سوی خانه ی رفیق می آمد هدف تفنگ شاه حسین قرار می گیرد و گلوله ها چنان کاری و عمیق بر دلش می نشینند که تنها مجالی می یابد چنین سخن گوید : « ای دوست ، ای نامرد برای چه کشتی مرا؟ من که خاک پای تو بودم ! چرا گذاشتی نامردمان و غداران به آرزوهایشان چنین آسان برسند؟ ... آی هجر ! ای زیباترین سوگلی دیار! کجایی که یارت را کشتند !؟نبی ات را کشتند ! در غربت، آن هم یک رفیق ... ای مردمان ، ای یاران، نبی را کشتند ! نبی را که فدایی ایل و تبار بود و فریادرس بیچارگان ! ... دشمنان هرگز دل این کار را نداشتند ... یک عزیز... یک دوست مرا کشت ! یک ... »
با مرگ "نبی" یارانش به خونخواهی بپا خواسته و" شاه حسین "و زن نابکارش را کشتند و اما نامهای" نبی و هجر" ماندند تا در دلها، زیستنی دگرگونه آغاز کنند .
چوپانیان
یازار : " تؤرک دیلینی اؤیره نین، چونکو اونلارین حاکمیتی چوخ اوزون سؤره جکدیر." پیامبر اکرم
+0 چره جلیاین دودمان سلسهای از امرا بود که پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مغول در قسمتی از ایران حکومت کرد. مؤسس آن امیرشیخ حسن کوچک پسر امیر تیمورتاش بن امیرچوپان سلدوز است و پس از او برادرش، ملکاشرف حکومت کرد. خاندان چوپانی منحصر به همین دو تن است.
در آغاز زیر نظر ایلخانیان حکومت میکردند ولی پس از سرنگونی آنها تقریباً همگی سرزمینهای آنان را زیر کنترل درآوردند. چوپانیان آذربایجان را پایگاه قدرت خود قرار دادند تا زمانی که جلایریان در بغداد به قدرت رسیدند.